مغالطه را یاد بگیریم !

  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #1

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
در این تاپیک قصد دارم به مرور زمان انواع روش های مغالطه رو بیارم. چیزی از خودم نمی نویسم و از یک وبلاگ دیگه نقل قول میکنم. به دلیل مسائل سیاسی آدرس وبلاگ رو نمیگذارم اما مطمئنا صاحبش چنان شخصیتی داره که راضی باشه که من مطالبش رو نقل کنم. خوندن این مطالب به تقویت قدرت استدلال و بیان شما کمک میکنه. همچنین میتونید کلک دیگران رو خنثی کنید !

۱- مغالطه‌ی اشتراک لفظ (equivocation)

استعمال لفظی که دارای معانی گوناگون است به گونه‌ای که باعث استنتاج خطا شود، مغالطه‌ی اشتراک لفظ است.

اشتراک اسم یا صفت: فرید دوست بیست‌ساله‌ی من است. (او بیست‌ساله است یا بیست سال با من دوست است)
اشتراک فعل: این کتاب قیمت ندارد. ( بی‌ارزش است یا بسیار باارزش است)
اشتراک حرف: دهمین و آخرین فصل کتاب درباره‌ی شعر است. ( دو فصل از کتاب درباره‌ی شعر است یا یک فصل که فصل دهم و آخر است)

گاهی اشتراک لفظ بین دو زبان است. در قرآن آمده که یهودیان به پیامبر می‌گفتند: «راعنا» که در عربی به معنای «رعایت حال ما را کن» است ولی در عبری معنای توهین‌آمیزی دارد و به خیال خود به ایشان متلک می‌گفتند (نساء-۴۶) در یکی از کلاسهای تدریس عربی، مدرّسی که از زبان‌درازی یکی از شاگردان به ستوه آمده بود، بزرگوارانه و با لبخند گفت:«اشکالی ندارد، همه می‌دانند که ایشان اهل کارهای نیک است». نیک در فارسی، صفتی به معنای خوب است و در عربی مصدری به معنای عمل جنسی است و فحّاشان استفاده‌ی بهینه‌ای از مشتقّات این مصدر می‌کنند.

امّا همیشه نمونه‌ها اینگونه نیست یعنی تفاوت دو معنی خیلی نیست تا مغالطه آشکار باشد مثلاً در علوم گوناگون به ویژه علوم انسانی واژه‌ها گاه با تفاوت اندکی به وسیله‌ی اندیشمندان استفاده می‌شوند و یکی دانستن آنها یکی از موارد رایج اشتباه مبتدیان بلکه متوسّطان است. معانی بسیاری از واژه‌های فلسفی در متون قرون وسطی کاملاً با معنای رایج امروزی آنها متفاوت است. در فرهنگ خود ما به این مثال توجّه کنید:

« نظریّه‌ی ولایت فقیه دارای پیشینه‌ای هزارساله در فقه شیعه است»

دستکم دو معنا برای ولایت فقیه می‌توان برشمرد یکی آن است که به معنای ولایت بر افراد بی‌سرپرستی است که به دلیل صغر سن یا نداشتن عقل سلیم یا مانند آن از پس اداره‌ی امور خود برنیایند تا زمانی که نیازی بر سرپرستی فقیه نباشد مثلاً به سنّ رشد برسند یا سرپرستی از خانواده‌شان برای آنان پیدا شود و دیگری، حکومت فقیه یا ولایت بر عقلاست که تئوری آیت‌الله خمینی است. تفاوت این دو از زمین تا آسمان است، اوّلی پیشینه‌ای قدیم در فقه دارد و دوّمی نوظهور است. این جمله با توجّه به معنای اوّل درست و با توجّه به معنای دوّم نادرست است.

همینجا اضافه می‌کنم که یک عبارت ممکن است دارای بیش از یک مغالطه باشد. مثلاً در مثال فوق، مغالطه‌ی دیگری نهفته به نام «مغالطه‌ی سنّت‌گرایی» که در جای خود توضیح خواهم داد ولی اجمالاً می‌توان گفت جایی است که کسی کهنه یا قدیمی بودن مطلبی را دلیل درستی یا خوبی آن بداند. گوینده وقتی می‌گوید فلان نظریّه قدمتی هزارساله دارد، وانمود می‌کند این پیشینه می‌تواند پشتوانه‌ی درست بودن آن باشد.
 

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

اینو از وبلاگ «یک فنجان چای داغ» آوردم(به نظرم جالبه):




موردکاوی‌هایی در مغالطه


داشتم اتفاقات دو روز پیش را برای خودم جمع‌بندی می‌کردم که دیدم یک نکته آموزنده در این بین هست و آن‌هم تمرین خوبی که در این روز روی شناخت مغالطه‌ها انجام شد. به لطف کامنت‌های دوستان و بحث‌هایی که شد من خودم متوجه مثال‌های ملموسی از مغالطه شدم که خب این قسمتش برایم به لحاظ متدولوژیک آموزنده بود. آموخته‌های خودم را جمع‌بندی می‌کنم. حتمن مریم اقدمی که حق الامتیاز سفسطه‌شناسی وبلاگ‌ستان را دارد و بقیه دوستان نکته‌‌سنج هم اگر نکته‌ای بود اضافه می‌کنند یا اگر خطایی بود تذکر می‌دهند. این‌جا در نام‌گذاری مغالطه‌ها رفتار دل‌خواهانه‌ای در پیش گرفته شده و لزومن عین اصطلاحات رایج علم منطق به کار نرفته است.

1) مغالطه تعمیم مشاهدات محدود به همه جامعه: این نیاز به توضیح ندارد چون اصل مطلب خانم صدر حول این مغالطه بود.

2) مغالطه نیت‌خوانی یا مصداق چوب و گربه:‌ در این نوع مغالطه هر کس به نادرستی سخنی که خطاب به گروهی گفته شده اعتراض کند خود مصداق آن دانسته می‌شود. بارها دیدیم که گفته شد مردانی که به این مطلب واکنش نشان‌ داده‌اند حتمن خود مصداق آن بوده‌اند. به این ترتیب منتقد ساکت می‌شود. اجازه دهید مثالی بزنیم. فرض کنید قانونی تصویب شود که طی آن کسانی که ماشین‌دزدی کرده‌اند فوری زنده زنده در قیرمذاب انداخته شوند. طبعن کسانی به این ماجرا اعتراض خواهند کرد. احتمالن مدافعین قانون با استفاده از این مغالطه خواهند گفت که حتمن معترضین خود زمانی ماشین‌‌دزد بوده‌اند. کاربرد این مغالطه در بحث‌های داخل ایران خصوصن در بحث دفاع از حقوق متهمین بسیار رایج است.

3) مغالطه یک‌سان‌سازی یا مساله مجرمین و ساکتین: فرض کنیم در روستایی کسانی افراد بی‌گناه را به دل‌خواه می‌کشند. بقیه هم از ترس تفنگ‌داران آن‌‌ها سکوت می‌کنند. در این جا قاتلین مرتکب یک عمل غیراخلاقی بسیار بزرگ و تماشاگران احتمالن مرتکب یک ضعف اخلاقی کوچک شده‌اند. بعد کسی از بازماندگان قربانیان آن روستا مقاله‌ای می‌نویسند و همه اهالی را به قاتل بودن متهم می‌کند. وقتی اعتراض می‌شود که فقط عده‌ای قاتل بودند می‌گویند شما هم که ساکت بودید در جرم آن‌‌ها شریک هستید بی‌آن‌که به تفاوت میزان گناه دو نفر اشاره شود.

4)‌ مغالطه بی‌ربطی: فرض کنید من روزی سر شما در جلسه داد می‌کشم. فردا شما من را به دروغ به دزدیدن خودنویس‌تان متهم می‌کنید. وقتی به این موضوع اعتراض می‌کنم داد کشیدن من را پیش می‌کشید (گزاره صادق ولی بی‌ربط). به قول یکی از دوستان "چرا راجع به ظلم زنان حرف نمیزنید و فقط به نوشته شادی صدر ایراد میگیرید" مصداق این مغالطه است.

5) مغالطه پوشاندن خطا با بدیهیات: فرض کنیم من مقاله‌ای می‌نویسم و در جمله اول می‌گویم شکر شیرین است و در جمله دوم به کذب می‌گویم ماندانا قاتل است. اعتراض ماندانا که بلند می‌شود می‌گویم خب خب حالا قاتل نیستی ولی آیا من درست نگفتم که شکر شیرین است؟ چرا در اعتراضت این نکته درست من را تحسین نکردی؟

6) مغالطه ترکیب طرف‌داران: لوا می‌نویسد "چرا «بیشتر» کسانی که نوشته حامد را دوست داشتند و به کلی گویی مطلب شادی اعتراض کرده‌اند( بر اساس مشاهده من از روی تعداد «لایک» ها در فیدخوان) «مردان» ما بودند؟". فرض کنید یک نفر در بلژیک مقاله‌ای می‌نویسد و به ریش و کلاه مردان سیک توهین می‌کند. طبعن اکثریت کسانی که برای اعتراض جمع خواهند شد سیک‌ها خواهند بود و نه هندوها و یهودی‌ها و مسلمانان. به کاربرنده مغالطه خواهد گفت که عمده معترضین سیک‌ها بودند و فقط تعداد اندکی از افراد دیگر به این موضوع کردند و همین نشان می‌دهند که حرف غلطی زده نشده است.

7) مغالطه نتیجه‌گیری شتاب‌زده از یک مشاهده بدون مقایسه با روند: باز لوا می‌نویسد "چرا «بیشتر» کسانی که نوشته حامد را دوست داشتند و به کلی گویی مطلب شادی اعتراض کرده‌اند( بر اساس مشاهده من از روی تعداد «لایک» ها در فیدخوان) «مردان» ما بودند؟". لوا دقت نمی‌کند که ترکیب مرد/زن در اکثر مطالب آن وبلاگ "تقریبن" همیشه همان است یا حداقل مقایسه‌ای به دست نمی‌دهد. پس پدیده اکثریت مردان منحصر به آن مطلب خاص نیست و نمی‌شود ازش هیچ نتیجه‌ای گرفت. شاید به این دلیل که مردان بیش‌تری مشترک خوراک‌خوان آن وبلاگ هستند و شاید به دلایل دیگر.

8) مغالطه منکوب کردن حریف: آقایی در ذیل مطلبی در گوگل‌ریدر مغالطه شماره دو را به کار برد. اعتراض کردم و گفتم این منطق عجیبی است. جواب داد "منطق فمینیسم برای مردسالاران همیشه عجیب است". در واقع ایشان با استفاده از چسباندن اتهام مردسالار به من و برچسب فمینیست به خودش سعی کرد منتقد را در موقعیت روانی بدی قرار داده و از پاسخ به انتقاد اصلی فرار کند.

9) مغالطه پس چرا فقط به این توجه کردید؟: خورشید می‌نویسد "این همه شادی مطلب نوشته در مورد ... من تا حالا ندیده بودم "بیشتر" مردهای دور و برم اینقدر جدی توجه کنن به نوشته هاش و کامنت بذارن و نقد بنویسن که الان فقط به خاطر جنرالایز کردن نوشته اش دارن توجه می کنن ... این فکر می کنین چی می گه در مورد بعضی از شماها به بعضی از ماها؟". فرض کنید من پنجاه‌ تا مقاله منتزع و نه چندان مهم می‌نویسم در باب اخلاق محیط‌زیست. بعد در پرتیراژترین روزنامه کشور سرمقاله‌ای زن‌ستیزانه یا نژادپرستانه علیه افغان‌های مقیم ایران می‌نویسم. وقتی سر و صدای منتقدین بلند شود آیا حق دارم بگویم شما چرا از مقالات دیگر من دفاع نکردید ولی به این یکی حمله کردید؟

10) مغالطه مطالبه دلیل برای مثال: "آقای قدوسی شما مثلا اومدی بگی که شادی صدر بدون آمار این موضوع رو به همه مردان تعمیم داده ولی خودتونم بدون مدرک .. تعداد متلک پرانان را هم %5 درصدی پیش خودت تخمین زدی و تمام". مثال معمولن برای روشن کردن یک مفهوم نظری به کار می‌رود. اعداد داخل مثال اگر رفتار مفهوم را دست‌کاری نکنند اهمیتی ندارند ولی می‌شود همین اعداد را گرفت و از آن‌ها برای منکوب کردن سخن‌گو استفاده کرد.

خطاهای خود من چه بود؟ نباید در مورد کیفیت مقاله خانم صدر نظر می‌دادم، می‌توانستم نگویم که ایشان فقط با افراد نا به هنجار سر و کار داشته‌اند، می‌توانستم برچسبی برای گزاره ایشان قایل نشوم و نهایتن این‌که باید روشن‌تر می‌نوشتم که نقد من صرفن متوجه یک اشتباه زبانی نیست که با آوردن کلماتی مثل "خیلی" یا "اکثریت" به جای همه مشکل منطقی آن رفع شود. به عقیده من معضل در اصل ذهنی بود و باید این را روشن‌تر می‌کردم.
 

sjazayeri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
472
امتیاز
590
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب ۱
شهر
شیراز
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

مغالطه پس از این بنابراین بر اثر این
(post hoc ergo propter hoc)
این ادعا که چون A قبل از B اتفاق افتاده پس باعث اون بوده.
مثلا توی یک کشور یک قانونی اجرا میشه و پس از اون یک تغییر(بد یا خوب) در وضعیت اون کشور بوجود میاد اگر بگیم اجرا شدن اون قانون الزاما این تغییر رو بوجود آورده مرتکب این مغالطه شدیم.
 

SOUL KEEPER

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,161
امتیاز
8,026
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گنبد کاووس
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

الان مغالطه مگه خوبه که شماها میخواین یاد بدین به ملت ؟
 

shershere

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
987
امتیاز
1,799
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
اینم هه هه!
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

خوب یادگیری این فقط برای استفاده نیست ... برای تشخیصش تو حرفای طرف مقابل هم هست!
 

stevendeljoo

داماد مسعودی
ارسال‌ها
1,351
امتیاز
2,642
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1391
مدال المپیاد
ندارم
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

ی جور مغالطه ی دیگه هم هست به اسم استقرای ناقص استنتاج غلط*اسم دقیقشو یادم رفته*
که شما بگی مثلا بنز تند میره،بی ام دابلیو تند میره=>همه ی ماشینا تند میرن

اسم درستش:
استقرای ناقص و تعمیم ناروا!

محمدرضا:پستهای متوالی ادغام شد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #7

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۲- مغالطه‌ی ابهام ساختاری (amphiboly)

اینجا نیز مانند مغالطه‌ی اشتراک لفظی، معنای گوناگونی از یک جمله فهمیده می‌شود ولی نه به دلیل یک لفظ خاص بلکه به دلیل ساختار خاص جمله. مثال معروف و قدیمی آن پیش‌گویی کاهن معبد دلفی به پادشاه لیداست که «اگر به جنگ داریوش بروی، یک امپراتوری قدرتمند را نابود می‌کنی». او به جنگ داریوش رفت و شکست خورد وقتی نامه‌ی گلایه‌آمیزی به کاهن نوشت، پاسخ شنید که من درست گفتم و تو یک امپراتوری قدرتمند- یعنی خودت- را نابود کردی!

انواع این نوع مغالطه در کتابهای مفصّل آمده است که از ابهام در ارجاع ضمایر را شامل می‌شود تا رعایت‌نکردن قواعد دقیق نقطه‌گذاری، مشخّص نبودن نقش دستوری جمله و جز آن. معروفترین مثالش هم این است: « عفو لازم نیست اعدامش کنید» یا «من از راهنمایی شما پشیمانم» (راهنمایی کردن یا راهنمایی گرفتن؟) یا «من مثل تو زودباور نیستم» (تو زودباوری یا نه؟)
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #8

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۳- مغالطه‌ی ترکیب مفصّل (composing the separated)

گاهی دو جمله به صورت مجزّا درست هستند ولی اگر با هم ترکیب شوند، خیر. اگر «حمید نویسنده است» (نویسنده‌ای عادی البتّه) و «حمید معمار ماهری است» را به این صورت بنویسیم که «حمید نویسنده و معمار ماهری است» سخن مغالطه‌آمیز است چون مهارت او فقط در معمار بودن اوست نه نویسنده بودن وی.

وقتی علی دایی به سرمربِیّ‌گری تیم ملّی انتخاب شد در توجیه گزینش وی گفتند که او «مربّی و فوتبالیست بسیار بزرگی است» او فوتبالیست برجسته‌ای بود نه مربّی بزرگ و این بزرگ بودن در زمینه‌ی بازی فوتبال به مربّی‌گری وی تسرّی پیدا کرد که نتیجه‌اش را دیدیم. اگر به پیرامون خود نگاه کنیم نمونه‌های زیادی از کسانی را می‌بینیم که در یک زمینه‌ی خاص سرآمد هستند ولی در سایر رشته‌ها حضور پیدا می‌کنند (تا اینجا اشکالی ندارد) امّا برخی با آنان بر اساس اعتبار آنها در آن زمینه‌ی خاص رفتار می‌کنند. شخصی کارگردان بزرگی است امّا بعضی برای شعرهای وی که خیلی پیش‌پاافتاده هستند، همان حساب را باز می‌کنند؛ بازیگر سینمایی با استفاده از اعتبار خود نمایشگاه عکس می‌گذارد و برخی تمایزی بین مهارت وی در بازیگری و عکّاسی نمی‌گذارند؛ ورزشکاری نامزد انتخابات شورای شهر می‌شود بی‌آنکه از کار مدیریّت شهری سردربیاورد و مردم به اعتبار مدالهایش به او رأی می‌دهند؛ کسی قدرت سیاسی را به دست می‌آورد عدّه‌ای می‌خواهند برای وی مقامی علمی همتراز منصب سیاسی وی قائل شوند و مانند آن. این را گفتم تا متوجّه باشیم که مغالطات حتماً به شکل گفتاری نیستند و گاه بدون تصریح به آن، به شکل عملی به کار می‌روند که اتّفاقاً بسیار زیان‌بارتر خواهند بود. در سی سال اخیر، برخی که به اعتبار دانش فقهی خود دست‌بالا می‌توانستند حائز مقام قضاوت شوند، سر از مناصب فرهنگی، سیاسی، امنیّتی، هنری، اقتصادی و مانند آن درآوردند، به خاطر داشتن علاقه یا سررشته‌ای اندک در آن.
 

ISO9002

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
947
امتیاز
1,655
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
دانشگاه
صنعتی امیرکبیر
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

به نقل از damad masoodi :
ی جور مغالطه ی دیگه هم هست به اسم استقرای ناقص استنتاج غلط*اسم دقیقشو یادم رفته*
که شما بگی مثلا بنز تند میره،بی ام دابلیو تند میره=>همه ی ماشینا تند میرن

آیا میدانستید که اساس تمام علوم تجربی، استقرای ناقص هست؟


مغالطه "استدلال در برابر سنگ" یا Argumentum ad lapidem

در این شیوه، گوینده سعی میکند، با بیان گزاره ای، استلال را از مدعای خود دور کند و مانع بررسی استلالی مدعای خود شود. به بیان دیگر، گوینده راه را برای استلال ها موافق یا مخالف خود می بندد.

مثال: گوینده پس از طرح گزاره p(x) برای بستن راه های استدلالی متوسل به گزاره هایی نظیر موارد زیر میشود:
- من همه شما را میشناسم. شما همه شستشوی مغزی شده اید.
- شما منظور مرا نمی فهمید، باید خودتان در شرایط من باشید.
- امیدوارم نور خداوند بر دل شما بتابد تا منظور مرا درک کنید.


مغالطه "مسموم کردن چشمه" یا "مسموم کردن چاه" یا Poisoning the well

در این نوع از مغالطه گوینده، برای رد استلال های مخالف خود، با نسبت دادن صفتی مذموم به مخالفان ادعای خود، میخواهد بر درستی ادعای خود تاکید کند. لذا کسی که مخالفت کند، در جایگاه مصداقی برای ادعای او قرار میگیرد و در این سیر، گوینده بیشتر و بیشتر تصور درست بودن ادعای خود و صفتی که به مخالفان آن نسبت داده، می پروراند.

مثال:
- همگان، جز عده ای عقب مانده و مرتجع میدانند که دیگر امروز دین پاسخگوی نیازهای بشری نیست.
- همگان، جز عده ای شیطان صفت، حقانیت دین را درک میکنند.
- همه پیروز انتـــخا بـات اند، جز عده ای خــس و خاشـا ک که تکلیف آنها هم مشخص است.
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #10

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۴- مغالطه‌ی تفصیل مرکّب(separating the composed)

این مغالطه عکس مغالطه‌ی ترکیب مفصّل است و جایی است که محمولی را که دو یا چند جزء دارد، بخواهیم به طور مجزّا بر موضوع حمل کنیم. مثلاً اگر بگوییم «این حیوان، اسب کوچکی است» درست است ولی اگر بگوییم «این حیوان، کوچک است» خیر؛ چون کوچک بودن آن اسب خاص در قیاس با دیگر اسبهاست ولی در قیاس با بسیاری از حیوانات کوچک به شمار نمی‌آید. از همین دست است اگر بگوییم «او، تایلندی قد بلندی است» بعد با توجّه به اینکه هر تایلندی یک انسان است، نتیجه بگیریم:« پس او انسان بلندقدّی است» زیرا او در میان تایلندیها که کوتاه‌قد هستند، بلند می‌نماید و در قیاس با متوسّط قدّ انسانها، خیر.

می‌توان مثالهای سخت‌تری هم پیدا کرد. اگر بپذیریم آقای فلانی غزلسرای خوبی باشد، نمی‌توان نتیجه گرفت که شاعر خوبی هم هست با این استدلال که هر غزلسرایی، لاجرم شاعر نیز هست؛ زیرا خوب بودن او در قیاس با همتایان خود در غزل‌سرودن مفروض گرفته شده ولی با توجّه به اینکه امروز اکثر شاعران، یا در اوزان نیمایی شعر می‌سرایند یا شعر بی‌وزن می‌گویند، معلوم نیست که در قیاس با این جمع، او را بتوان شاعر متوسّطی نیز ارزیابی کرد.

بسیاری با این استدلال که فلان کس در رشته‌ای سرآمد است، و دانستن این پیش‌فرض درست که او انسان نیز هست به این نتیجه می‌رسند که وی انسان خوبیست. بعضی رابطه‌های عاطفی به همین دلیل نادرست شکل می‌گیرند و تنها با گذشت زمان به نادرست بودن آن پی می‌برند. این جمله را که فلان هنرمند به آثارش شبیه نیست همه شنیده‌ایم. این استنتاج برگرفته از جاییست که بگوییم فلانی مثلاً کارگردان خوبیست پس انسان خوبی هم هست. خانمی با خواندن اشعار سهراب سپهری به این نتیجه رسیده بود که خود وی نیز داری شخصیّتی بسیار گرم و عاطفی است. ناصر تقوایی را واسطه کرده بود تا او را ببیند و بدون توجّه به هشدارهای وی چنین نیز کرد. معلوم نیست سهراب با او چه برخوردی کرده بود که پس از آن حتّی نمی‌خواست نامش را هم بشنود.
 

sjazayeri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
472
امتیاز
590
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب ۱
شهر
شیراز
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

مغالطه هیچ اسکاتلندی واقعی ای
این یک مغالطه عمدی برای دفاع از یک ادعای حساب نشده است. به اینصورت که فرد با روبرو شدن با مثال نقض یک ادعای کلی, بجای صرفنظر کردن از ادعای اولیه, موضوع آن را بگونه ای تغییر میدهد که آن مثال و مثال های مشابه را از محدوده آن خارج کند.
مثال:
آقای مکدونالد, یک اسکاتلندی, رو در حالی که نشسته و در حال روزنامه خوندن هست تصور کنید. آقای مکدونالد توی روزنامه به یک مقاله در باره یک جانی از اهالی برایتون(شهری در انگلیس) برمیخوره و میگه: "یک اسکاتلندی هیچوقت چنین کارهایی انجام نمیده." فردای همون روز توی روزنامه به یک مقاله در مورد یک مرد از اهالی آبردین(شهری در اسکاتلند) برمیخوره که اعمالش باعث میشن اعمال جانی اهل برایتون شرافتمندانه به نظر برسه, حال آیا ایشون حرف دیروزش رو پس میگیره؟ نه, این دفعه میگه: " هیچ اسکاتلندی واقعی ای چنین کاری نمیکنه."
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #12

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۵- مغالطه‌ی واژه‌های مبهم(vague words/ hedging)

این مورد یکی از شایعترین مغالطه‌هاست. مشهور است که یکی فالبینان از این مغالطه استفاده می‌کنند و دیگری سیاستمداران. فالبینان در جواب مراجعه کننده می‌گویند، :«یکی از نزدیکانت دشمن توست ولی تو با توجّه به کار خوبی که یک هفته پیش کردی بر او پیروزی می‌شوی، تو آرزویی داری که به کسی نگفته‌ای، کسی هوای تو را دارد که فکرش را هم نمی‌کنی و ...الخ» این عبارات را به سادگی می‌توان بر اشخاص دور و نزدیک تطبیق کرد و افراد ساده‌لوح آنرا باور می‌کنند. پیش‌بینیهای نوسترآداموس را به سادگی می‌توان بر رخدادهای گذشته یا معاصر تطبیق داد و ادّعای صحیح بودن آنها را داشت.

به این مثال دقّت کنید:« برخی وبلاگنویسان در حالیکه می‌توانند تحقیقات مفیدی انجام دهند یا رمانهای خوبی بنویسند، وقت خود را صرف تولید محتوایی بی‌ارزش در وب می‌کنند». «بی‌ارزش» در این عبارت چه معنایی دارد؟ از کجا معلوم آنچه در نظر نویسنده بی‌ارزش است، از دید بسیاری باارزش نباشد؟ متر و معیار ارزش‌سنجی یک یادداشت در عالم مجازی چیست؟ هر کسی می‌تواند از این متن برداشتی داشته باشد و هر اشکال یا یافتن مصداق را هم رد کرد یا پذیرفت.

به کار بردن «صفات نسبی» یا «کمّیّات مبهم» از شایعترین راههای توسّل به واژه‌های مبهم است. واژه‌هایی مانند دور و نزدیک، کوچک و بزرگ، ارزان و گران، زیاد و اندک، با توجّه به شرایط و افراد متفاوت، معانی گوناگونی دارند و به کاربردن آنها می‌توان به سادگی مغالطه‌آمیز باشد.

عبّاس عبدی اوایل حمله‌ی اسرائیل به جنوب لبنان نوشت: «بعد از پایان حمله‌ی اسرائیل، مشکلات حزب‌الله تازه آغاز خواهد شد». در این جمله «بعد» یعنی دقیقاً کی؟ دو هفته، دو ماه، دو سال، بیست سال؟ هر وقت چنین اتّفاقی بیفتد، «بعد» به شمار می‌رود و هر گاه رخ ندهد، پس از آن «بعد»ی خواهد بود. مشخّص است که نمی‌توان از وی انتظار داشت مانند پیش‌بینی وضع هوا، با دقّت زمان فرارسیدن مشکلات حزب‌الله را بیان کند ولی در صورتی که مدّتی مشخّص از آن زمان گذشت و ما دیدیم که آنان گرچه از سوی عدّه‌ای به خاطر تحریک اسرائیل ملامت شدند ولی با تحمیل اوّلین ناکامی نظامی اسرائیل در طول دهه‌های گذشته عملاً محبوبیّتی نسبی نیز به دست آوردند، سخن خود را اصلاح کند نه اینکه در جواب این پرسش که چرا خبری نشد؟ بگوید من هنوز روی حرف خودم هستم! اینجاست که به نظر می‌رسد گاهی تفاوت بین سیاسی‌نویسان و فالبینان به حدّاقل می‌رسد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #13

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۶- مغالطه‌ی گزاره‌های بدون سور(concealed quantification)

کلماتی مانند بعضی، همه، هیچ، بیشتر ... که بیانگر میزان شمول حکم یک گزاره بر افراد یک مجموعه هستند، سور نامیده می‌شوند. بسیاری که هم تمایل به پیش بردن سخن خود دارند و هم نمی‌توانند صریحاً بگویند«همه»، گزاره‌ی خود را بدون سور می‌آورند تا از اعتراض دیگران در امان باشد چون بلافاصله به آنها گفته خواهد شد که «همه» اینگونه نیستند. به این نمونه‌ها توجّه کنید:

نسل سوّم پس از انقلاب نسبت به بسیاری از ارزشها بی‌قید است.
دغدغه‌ی مردم ایران آزادی نیست بلکه اقتصاد است.
مردم فتنه‌ی سبز را طرد کرده‌اند.
دوست و رفیق‌بازی چه در دنیای واقعی و چه دنیای مجازی جزو اخلاقیّات ایرانی‌جماعت است.
خارج‌نشینان درک درستی از رویدادهای داخل ایران ندارند.
مرد ایرانی دو تصوّر از زن دارد: یا اثیری، یا لکّاته.
سبزها شعار نه غزّه نه لبنان سر دادند و عکس امام را پاره کردند.
روحانیان دیگر هیچ محبوبیّتی بین مردم ندارند.
مردم انقلابی منطقه به دنبال اسلام هستند.
زنان به دلیل اینکه زود دستخوش احساسات می‌شوند، لیاقت منصب قضاوت را ندارند.
غربیان پایبندی چندانی به اخلاق ندارند.

اینها چند نمونه از گزاره‌های بدون سور بود. آن چنان که می‌بینید سخن نویسندگان و سخنرانان و خطیبان پر است از این گزاره‌ها که علاوه بر اینکه معلوم نیست بر اساس چه نظرسنجی یا آماری به دست آمده‌اند، چرا اینقدر کلّی و عام هستند؟ در حالت پیش پاافتاده‌اش هم قضاوتهایی که با نسبت دادن صفاتی خاص به مردم یک شهر یا قومیّت در ایران صورت می‌گیرد از همین دست است، ترکها، لرها، رشتی‌ها، قزوینی‌ها، مشهدی‌ها، اصفهانی‌ها و ... هرکدام به داشتن صفت یا صفاتی معروف هستند که هیچ پایه و اساسی ندارد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #14

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۷- مغالطه‌ی سورهای کلّی‌نما(half-concealed quantification)

در گزاره‌های با سور کلّی‌نما یک حالت محدود و کلّی به گونه‌ای بیان می‌شود که ادّعای عام، کلّی و فراگیر را به ذهن متبادر می‌کند مثل اینکه بگوییم غالب افراد بزهکار متعلّق به طبقات پایین جامعه هستند یا بیشتر گدایان متموّل هستند. مثالهای مغالطه‌ی پیشین را با قید «بیشتر» یا «اکثر» می‌توان در همین دسته جای داد. گوینده اینجا در برابر موارد نقض می‌گوید: من که نگفتم همه، گفتم بیشتر. حال اینکه بیشتر، از پنجاه و پنج درصد تا نودوپنج درصد را ممکن است شامل شود و تازه همین هم نیازمند دلیل است. در علوم مبتنی بر محاسبه یا تحقیقات میدانی که تکلیف مشخّص است و در جاهای دیگر نیز این قیدها تنها جایی می‌تواند به کار رود که مجموعه‌ی مشخّصی را شامل شود. مثلاً با برشمردن یکصد وبلاگ پرخواننده‌ی فارسی و با تحلیل محتوای آنها بگوییم که بیشتر آنها فارسی را صحیح و سالم نمی‌نویسند. اینجا هم برشمردن اشکالها انجام شده و هم نتیجه در یک محدوده‌ی مشخّص بیان شده است. همین طور است این جمله که «بیشتر روزهای تهران آفتابی است».

به کار بردن سور «هر» در جملات منفی نیز کلّی‌نمایی دارد. کسی که می‌گوید: «من می‌خواهم برای فرزندانم معلّم انتخب کنم ولی او دانشجوست، هر دانشجویی که نمی‌تواند معلّم باشد» گرچه جمله‌ی آخرش به این معناست که بعضی دانشجویان می‌توانند معلّم باشند و برخی نمی‌توانند، ولی تأکید گوینده بیشتر بر نتوانستن آنهاست. مصباح یزدی در دوران اصلاحات پیرامون انتقاد از ولی فقیه گفت که «ما گفتیم انتقاد کنید ولی هر کسی که نمی‌تواند از ولایت فقیه انتقاد کند» این جمله گرچه به این معناست که بعضی می‌توانند و بعضی نمی‌توانند (در نتیجه ممکن و محتمل است که از وی انتقاد شود) ولی بیشتر این معنا را به ذهن متبادر می‌کند که نمی‌توان از ولیّ فقیه انتقاد کرد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #15

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۸- مغالطه‌ی تعریف دوری(circular definition)

اگر برای معناکردن واژه از واژه‌ای دیگر استفاده کنیم که خود مبتنی بر دانستن معنای واژه‌ی اوّل است، مبتلا به مغالطه‌ی تعریف دوری شده‌ایم. اگر در تعریف ماه بگوییم «جسمی نورانی است که شبها در آسمان می‌درخشد» و در تعریف شب بگوییم «هنگامیست که ماه در آسمان است»، دچار مغالطه‌ی تعریف دوری شده‌ایم. شاید به نظر ساده بیاید ولی بعضی مشکلات فکری و جنجالهای گذشته بی‌شباهت به این مغالطه نیست گرچه دقیقاً همان نباشد. اگر بگوییم افعال خداوند بر اساس عدالت است، سپس مانند برخی نحله‌های کلامی بیفزاییم که عدالت آن چیزیست که خدا انجام می‌دهد، آن وقت تعریف معنای عدالت ناممکن خواهد بود. این مثال از مولوی هم برای حسن ختام:

محتسب در نیم‌شب جایی رسید در بن دیوار مردی خفته دید
گفت، هی مستی؟ چه خوردستی بگو؟ گفت از این خورده‌ام اندر سبو
گفت آخر در سبو واگو که چیست؟ گفت آن که خورده‌ام گفت این خفی است
گفت آن چه خورده‌ای، آن چیست آن؟ گفت آن که در سبو مخفی است آن
دور می‌شد این سوآل و این جواب ماند چون خر محتسب اندر خلاب
 
  • شروع کننده موضوع
  • مدیر کل
  • #16

Admin2

لنگر انداخته
عضو کادر مدیریت
مدیر کل
ارسال‌ها
7,646
امتیاز
37,423
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1389
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

۹- مغالطه‌ی کنه و وجه(misplaced concreteness)

این مغالطه جایی است که بپنداریم کنه یا تمام حقیقت یک پدیده در یک وجه، صفت یا یکی از اقسام محقّق آن خلاصه شده است. مثلاً با مفروض گرفتن درستی تئوری تکامل می‌توانیم بپذیریم که انسان ابتدا میمون بوده، بعد انسان شده ولی نمی‌توانیم بگوییم «انسان چیزی جز میمونی که تکامل پیدا کرده نیست» چون خود میمون هم چیزی اضافه بر نوع پیش از خود دارد و گرنه همین سیر را تا اقسام اوّلیّه می‌توان ادامه داد و بسیاری از قوای حسّی و ذهنی موجودات زنده را انکار کرد . پس به فرض پذیرفتن این تئوری باز هم می‌توان از وجود قوای برتر اضافه‌ای که در انسان و در نتیجه‌ی تکامل پیدا شده سخن گفت.

در فرهنگ دنیای قدیم انسانها را بیش و پیش از اینکه بر اساس انسانیّتشان بسنجند بر اساس یک وجه درست یا غلط از آنها می‌سنجیدند، مثال وجه غلط: زمانی انسان مانند کالا خرید و فروش می‌شد، پس بردگان بر اساس همین معیار ارزشگذاری می‌شدند.
مثال وجه درست: زن در دنیای پیشامدرن بر اساس جنسیّت خود قضاوت می‌شد یعنی این موجود چیزی نبود جز جنسیّتش نه انسانی که دارای صفات زیادی است که یکی از آنها زن بودن است. جالب اینکه در دنیای جدید هم به جای نفی اصل این دسته‌بندی بر اساس جنسیّت بعضی تلاش کردند از زن‌بودن وسیله‌ای برای هویّت‌یابی بسازند حال آنکه مردان کمتر چنین کردند و می‌کنند. در وبلاگستان فارسی مقایسه‌ی وبلاگنویسان مؤنّثی که کلمه‌ی زن یا دختر جزو نام وبلاگ است با موارد مذکّر جا دارد. بیشتر نوشته‌های اکثر قریب به اتّفاق نویسندگان مؤنّث ما نیز درباره‌ی زنان و دختران است. شاید برخی بپندارند که در مقابل آن تفریط، این افراط لازم است ولی اصل تکیه‌ی بیش از حد بر جنسیّت اشکال دارد، چه به صورت سلبی چه ایجابی. (نژادپرستی، وطن‌پرستی و جز آن، خصوصاً جایی که به تحقیر دیگران بینجامد از همین گونه است)

از همین دست است مثالهای زیر:

انقلابهای اخیر، شکست اسلام سیاسی بود (ترکیه و مالزی نمونه‌هایی پایدارند و در تونس و مصر با هرگونه دخالت اسلام در سیاست مبارزه می‌شد)
گوانتانامو و ابوغریب تابلوی تمام‌نمای دموکراسی غربی است. ( و نه بسیار پدیده‌های مثبت سیاسی و اجتماعی دیگر)
قرائت ایدئولوژیک شریعتی از دین شکست خورده چون این سی ساله نادرست بودن آنرا ثابت کرده است (از کجا معلوم که- دستکم در مرحله‌ی نظر- نتوان از دین قرائت ایدئولوژیکی داشت که چنین پیامدهایی نداشته باشد؟)

در برخی کتب از این مغالطه با نام « هیچ نیست به جز» (nothing but) نیز یاد می‌شود.

دین در جوامع انسانی چیزی نیست جز برنامه‌ی اقویا برای عقب نگه داشتن ضعفا.
سینمای امریکا چیزی جز برهنگی و خشونت نیست.
حمله به عراق و افغانستان چیزی جز خرابی و بدبختی به دنبال نداشت. (رهایی از چنگ دیکتاتوری، آزادی بیان نسبی، انتخابات و... نادیده گرفته می‌شود)
 

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
پاسخ : مغالطه را یاد بگیریم !

تکذیب یا تخطئه گوینده: در این مغالطه شخص به جای این که به محتوای سخن بپردازد، به تکذیب و تخطئه گوینده و خاستگاه آن می‌پردازد. منشأ این مغالطه این تصور نادرست است که: «امکان ندارد یک عقیده صحیح و مستدل از سوی کسی که دارای موقعیت مناسب علمی و اجتماعی و... نیست، ارائه شود.» مانند این که «سیگار برای سلامتی زیانی ندارد؛ همین پزشکی که این کتاب را دربارهٔ زیان‌های دخانیات نوشته، خود سیگار می‌کشد.»
......
این هم خیلی استفاده میشه تو سایت...
 
بالا