پاسخ : تورکجه شعرلر
اوشودوم هااوشودوم
چائیدم ها چائیدم
داغدان آلما داشیدیم از كوه سیب پائین آوردم
آلماجیغیمی آلدیلار سیب كوچكم را پس گرفتند
منه ظولوم سالدیلار به من ظلم كردند
من ظولومدان بئزارام من از ظلم بیزارم
درین قویی قازایام چاه عمیقی میکنم
درین قویی بئش گئچی چاه عمیق و پنج بزغاله
هانی بونون اركجی؟ نرٍ بزغاله ها کجاست(!؟)
اركج قازاندا قینر نرٍ بزغاله در دیگ میجوشد
قنبر یانیندا اوینار قنبر در كنار او میرقصد
قنبر گئتدی اودونا قنبر پی هیزم رفت
قارقی باتدی بودونا تیر به رانش فرو رفت
قارقی دگیل قمیشدی تیر نیست بلكه نی است
بئش بارماقی گوموشدی پنج انگشت او از نقره است
گوموشی وئردیم تاتا نقره را به تات دادم
تات منه داری وئردی تات به من ارزن داد
دارینی سپدیم قوشا ارزن را بمرغ دادم یا پاشیدم
قوش منه قانات وئردی مرغ به من بال داد
قاناتلاندیم اوچماغا بال زدم پرواز كنم
حق قاپوسین آچماغا در حقیقت حق را باز كنم
حق قاپوسو كلیددی باب حق بسته با قفل است
كلید دهوه بوینوندا كلید در گردن شتر است
دهوه گیلان یولوندا شتر در راه گیلان است
گیلان یولی سربه سر در سراسر راه گیلان
ایچینده میمون گزهر در راه گیلان میمون میگردد
میمونون بالالاری بچههای میمون
منی گؤردی آغلادی تا مرا دیدند گریه كردن
.
.
.
.
.
این شعر نسل به نسل بین اجداد من گشته تارسیده به من.یادگار یه نسل سوخته است. پدران من که واسه حفاظت از ارزشهای ملت ترک جونشونو ثروتشونو گذاشتن وحالا هم توی قبرستون شهرمونن.
.
این شعرو وقتی بچه بودم مامان پدرم به عنوان لالایی برام میخوند.فک کنم از مادر شوهرش یاد گرفته بود.یعنی مامان بابابزرگم.از اونجایی که مامان بابابزرگم زیادسفارش میکرد به عروساش تا این شعرو واسه بچه هاشون بخونن.مامان بزرگم هم به ماها سفارش میکرد این شعرو به آیندگان انتقال بدیم
حتی منو مجبور کرده بود حفظش کنم.ول خوب یه قسمتایی از خاطرم رفته الان.
من اون موقعی که مامان بزرگم زنده بود دلیلشو نمیدونستم یعنی هیچ وقت ازش نپرسیدم..ولی امروز به طور اتفاقی که تو گوگل سرچ میکردم دیدم این شعرو.بعد این شعر تاریخچه هم داره.
.
واقعا اجداد وگذشتگان ماکجا وما کجا.چقد تلاش میکردن واسه حفظ تاریخ ترک.وماچقد سستی میکنیم.دلیل این همه توهین به ماترک ها که ایرانو به اینجا رسوندیم وخیلی اصیل تر از کسایی هستیم (یعنی کلا اونا اصالتی ندارن.)که ادعای تمدن میکنن وبه ماها توهین میکنن.همش تقصیر خودمونه.مثلا همین خود من که نصف این شعر یادم رفته بود.
.
.
.
اینم تاریخچش:
.
در مورد این شعر و سرود محلی حرفها و احادیث فراوان است.
گفته می شود که این سرود مربوط به زمانی است که ترکها به آذربایجان مهاجرت نموده و در مجاورت تاتها (بومیان آذربایجان) به چوپانی مشغول بوده اند. در این سرزمین به زراعت پرداخته و عرفان را از مردم بومی این سرزمین یاد گرفته اند . در واقع این سرود داستان هبوط انسان به کره خاکی و زمین و سلوک عارفانه انسان می باشد که بصورت عامیانه سروده شده است. به نظر میرسد که بیت اول آن به این صورت باشد. "ایش ایدیم ها ایش ایدیم" فعال بودم ها فعال بودم . "ایش" در اینجا به معنی فعل و قوه و اراده در مقابل جسم و ماده قرار می گیرد. در ادامه به تلاشگری این مردم و روی آوری آنان به صنعت و شغل و پیشه گری اشاره دارد. "داغ" به معنی کوه مظهر قدرت و ایستادگی و بزرگی می باشد . همچنین در قسمتی از آن اشاره عرفانی دارد به بیرون راندن انسان از بهشت به سبب چیدن سیب. آنجا که می گوید: سیب کوچکم را پس گرفتند و به من ظلم کردند و مرا از بهشت برین بیرون راندند. این شعر به گونه ای سلوک عارفانه انسانی را به تصویر می کشد که در نهایت سادگی و بی آلایشی نیل به سوی حق تعالی داشته و دارد. همچنین می گوید: مرغ به من بال داد و بال زدم پرواز کنم و در حقیقت را باز کنم . قفل در حقیقت بسته است که کلید آن به گردن شتری در راه گیلان است و راه گیلان را پر از میمون و پرپیچ و خم دانسته است. این دقیقا اشاره دارد به انسانیکه در جستجوی حقیقت در راه پرپیچ و خمی که میمون (نماد شیطان) در جنگلهای گیلان راه بر انسان بسته است و در نهایت با استعانت از حول و قوه الهی پر می گشاید و به سلوک عرفانی پرداخته و کلید در حقیقت را پیدا می کند . میمون و بچه های آنرا و شیطان نفس را می کشد و به حق راه می یابد.
.
..
.
.
بعدا نوشت:مامان بزرگم بیت اولو این شکلی میخوند:اوشودوم آی اوشودوم یعنی سردم شد.(دقیقا اشاره داره به منطقه سردسیرآذربایجان.یعنی یه جورایی سند شعره.فک کنم این شعر بیت اولش تحریف شدس ومال مامانبزرگ من درست تره)
.
بعدا نوشت 2:داره گریم میگیره.