خاطره ای از اعلام نتایج کنکور...

مونا پ

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
200
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
ف یک تهران.
شهر
تهران
پاسخ : خاطره ای از اعلام نتایج کنکور...

به نقل از lof :
من يه فرضيه ميتونم اين وسط بدم

شايد داداش مليكا ديده بعله اوضاع خيطه و ديگه ديگه!

بعد گفته چي بگم و اينا اومده گفته جا به جا و باقي قضايا!

البته اين در حد تنها يه فرضيس!

بگذريم!


دو نخته دال...!



آقا من داداششو میشناسم اهل این حرفا نیس...! :-"



به قرعـــــــان :-"
 
  • لایک
امتیازات: meli

sarah nodet

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ارومیه
شهر
ارومیه
دانشگاه
علوم پزشکی اردبیل
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : خاطره ای از اعلام نتایج کنکور...

من بدترین خاطره ی عمرم همین اعلام نتایج بود...
نتایج اولیه : ADSL قطع، کامپیوتر خراب(میخواستم حداقل با DAIL UP برم) ، همه خاله ها منزل ما.
اعصابم خورد،بغض گنده تو گلوم :-ss ،ز زدم بابام کارناممو از ادارش بگیره: اونجا هم همه صف بستن واسه کانامه های بچه هاشون :((
بالاخره بعد استرس بسیار بابام زنگید، الان تو این گیرو ویری رتبه ی منو ترکی میگه،منم دارم حل و فصل میکنم که رتبم چنده.همین که به نتیجه ی قطعی رسیدم سکته زدم...چون نصف اون رتبه رو از خودم انتظار داشتم...
بعدش گریه کردم...همه(خاله هام) فک کردن قبول نشدم :-/
تصمیم گرفتم از فرداش عینه ...بخونم
اما با امید های معلمم(اقای رجبی) انتخاب رشته و قبول <D=
 

>____<

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
244
امتیاز
11,531
نام مرکز سمپاد
Farzanegan1
شهر
Mashhad
سال فارغ التحصیلی
1396
موقع دیدن رتبه ام؛اولش فکر کردم رتبه منطقه ام رتبه کشوریمه و کلی ذوق کردم:-"
بعد که فهمیدم منطقه اس جا خوردم که چرا این قدر زیااده!:|


موقع نتایج نهایی هم تا حدودی مطمئن بودم که کدوم اولویتم رو میارم برا همین واکنش خاصی نشون ندادم:-"
 

pouryaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
102
امتیاز
1,160
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
ایلام
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
اینستاگرام
هیچ‌وقت اونموقع‌رو‌یادم‌نمیره،لحظه اعلام نتایج‌ با مامانم‌رفته‌بودم‌بیمارستان که سرم بزنه،یهو‌بچه‌ها‌گفتن‌ده نفراول کشور اعلام شد،یه چیزی که خیلی واسم‌جالب بود این بود که روانخواه‌ که منطقه سه ای بود ده کشور(وطبیعتا یک منطقه سه)شده بود
چون مهدی میانگین ترازش اندازه من بود وچندنفری از منطقه سه ترازشون از ما بهتربود،دیگه فهمیدم یا اونا خراب کردن،منم دو و سه منطقه شدم،یا اینکه همشون جلوم افتادن و باید قید تهرانو‌بزنم
دم در‌بیمارستان‌بودیم که نتایج همه اومد وبا نت مزخرفم‌ بعدچندبارتلاش بالاخره تونستم کارناممو ببینم.
هیچی دیگه
برای معدود دفعات زندگیم از ته دل گریه کردم،دوست داشتم داد بزنم‌ که همه مردم بفهمن چی شده،بفهمن
که بالاخره ایلام کوچولو بعد سالها رتبه تک داره
ولی خوب اوضاع‌زودتر از اونی که فکرشو می کردم عادی شد،تبریکای دوست واشنا،سوالای کنکوریا،حتی بی توجهی احمقانه مسئولین هم کم کم عادی شد

کنکور یه بخشیه از زندگیه که بالاخره‌رو سرنوشتمون تاثیر گذاره،ولی فقط یه‌یخش،یه چیزی که یه خاطره و یه عدد ازش میمونه،الان که فک میکنم،شاید‌بهشتی‌قبول می شدم،ایران قبول میشدم،یا چه میدونم اصفهان یا تبریز قبول می شدم
اوضاع این قدر فرق‌نمی کرد،زندگی همینطور جریان داشت فقط با اندکی تغییر
 

Roksana-Khanom

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
شیمی پلیمر
اصلا دلم نمیخواست سایت رو بازکنم
چون اگه قبول میشدم باید میرفتم رشته ای رو که دوست نداشتم
و اگه قبول نمیشدم باید یک سال دیگه میخوندم

در هر صورت از نتیجه ام ناراضی بودم!:/
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,484
امتیاز
70,620
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
من توی جاده بودم ، مسیر تهران به کاشان . همون توی ماشین با گوشی مامانم وارد سایت شدم ، وا رفتم یه آن :)) شبانه دیگه چه صیغه ایه ؟ :))
بعد دیدم نصف دور و وریام دقیقا روان علامه شبانه قبول شدن ، از شکوفه که دویست منطقه ۳ بود و من که سیصد منطقه ۲ بودم و فاطمه که ۴۰۰ سه بود تا شریف که سه هزار منطقه دو :)) نمیدونستم خوشحال شم که کل دانشگاه آشنا در اومدن یا حرص بخورم که شریف با این رتبه ش با من قبول شده و یه سری مقایسه های خاله زنکی احمقانه ی مرسوم در سال کنکور :-"
الان مثلا میبینم انقدر کنکور ملاک غیر استانداردی بود که چه بسا رتبه های خیلی خوب گیرایی و بارعلمی کمتری نسبت به کسایی مثل همون شریف که با رتبه ی [نسبت به میانگین ورودی ما] بد وارد شدن دارن . خصوصن توی رشته ی انسانی که جنبه ی حفظی زیادی داره و خیلی از رتبه های خوبمون صرفا حفظ کننده ن .
حالا بهرحال ، یه سری توی کامنتای پیج اینستاگرام علامه ریختن و از همه ی ورودیا ی روانشناسیِ موجود در کامنت ها آیدی تلگرام گرفتن و گروه زدن :-" اونجا هم بساط خاله زنک بازیِ "رتبه ت چنده ؟" و "سهمیه ت چیه ؟" و "شبانه ای یا روزانه؟" و "کدوم منطقه ای؟" بیش از پیش برقرار شد .
ادمین همون گروهه تا وارد شدم گفت سلام یگانه شناختی ؟ بعد که نشناختم توضیح داد که من اونی هستم که تو آزمونا همیشه نفر قبل(یا بعد ، یادم‌ نیست) تو بودم ، تو سایت قلمچی .یادت نیست منو ؟ :|
 
آخرین ویرایش:

Flying_girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
764
امتیاز
4,489
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
مدال المپیاد
هیچ
دانشگاه
تربیت مدرس
رشته دانشگاه
پیشرانش
یکی از هولناک ترین و بهترین خاطره های من همین اعلام نتایج رتبه کنکوره
سال ۹۵ سازمان سنجش، فکر کنم طبق روال همیشگیش، خیلی امروز و فردا کرد
بالاخره خالم زنگ زد که هم شاهکار گل پسراش رو بگه و هم ببینه من چیکار کردم
که گفتم نمیدونستم اومده و الان میرم چک‌میکنم
چشمتون روز بد نبینه
صفحه رو باز کردم یه عالمه عدد دیدم که نمیدونستم کدومش رتبه منه، بالاخره اون وسطا یه کادر پیدا کردم که نوشته بود رتبه کل و از این حرفا و گفتم خب خودشه
با یه عدد ۵ رقمی وحشتناک رو به رو شدم
منی که واسه تک و دو رقمی خونده بودم حالا رتبم شده بود ۵ رقمی
دیگه نمیدونستم باید چیکار کنم
فقط گریه میکردم
هرکی هم زنگ میزد جواب نمیدادم تا اینکه دیگه گوشیا رو خاموش کردم
تا صبح بیشتر از دوتا جعبه دستمال کاغذی تموم کردم
صبح مامانم که اومد و بالاخره با کلی بحث وارد سایت شد و اسکرین صفحه رو برای مشاورم فرستاد که بعدش صدای خنده های مامانم و تبریک های مشاورم بلند شد
حالا مامانم اومده خبر رتبه رو میده
یک صدم چیزی که دیده بودم شده بودم و ......
حالا از شدت خوشحالی گریه میکردم
و خب به خاطر اون اتفاق هنوز حس میکنم چشمام خشکه
 

ㅤㅤㅤ

ارسال‌ها
16
امتیاز
633
نام مرکز سمپاد
شهر
سال فارغ التحصیلی
0
یادش بخیر حدودای ساعت 9، 10 صبح بود که توی سایت بودم و داشتم با یکی از بچه‌ها توی چت باکس صحبت میکردم که یهو بهم گفت نفرات برتر اعلام شدن. منم سریع پریدم سایت سنجش که ببینم ده تای اول کیا شدن. نفرات برتر تجربی رو که دیدم، در لحظه اول قیافه‌ها برام جدید بودن و جز یکی دونفر بقیه رو نمیشناختم. بعد گفتم خوش به حالشون که رستگار شدن😂 رفتم نفرات برتر رشته‌های دیگه رو دیدم، بعد گفتم برگردم دقیق‌تر ببینم نفرات برتر تجربی از کدوم شهرا هستن. همینطور داشتم نگاه میکردم که یهو دیدم دوتا رتبه 10 داریم و یکیشون خودمم! واقعا لحظه عجیبی بود. از سال‌های قبل انتظار داشتیم آقای حسینی بای باهامون تماس بگیرن ولی اون سال با کسی تماس نگرفته بودن😂 به مامانم و آبجیم که توی خونه بودن گفتم رتبه ده کشور شدم ولی باور نمیکردن. میگفتن دروغ میگی، تو که میگفتی خراب کردم و هیچی نمیشم🤣 بازم خوبه آبجیم دید قبول کرد ولی مامانم حتی عکسمو هم دید باور نمیکرد میگفت دروغه. حتی زدیم شبکه خبر و داشتن اسممو زیرنویس میکردن، بازم مامانم باورش نمیشد!
خلاصه که اینطور فهمیدیم نتیجه‌مونو
همون صبحش هم با سر و وضعی که داشتیم، سریع رفتیم برای مصاحبه صداسیما
اولین مصاحبه‌ای بود توی عمرم که داشتم و خیلی هول شده بودم که چی بگم😂
بعد تا عصر همینجوری تلفنم داشت زنگ میخورد. من که دیگه حوصله‌ام سررفت گوشیمو خاموش کردم ولی خانواده تا چندروز همینطور پذیرای تبریکات بودن!
عصر هم حدودای ساعت 5، 6 بود که کارنامه‌ها رو گذاشتن و درصدهامونو دیدیم. درصدها از چیزی که حساب کرده بودم، پایین‌تر شده بودن حتی
تهشم رفتیم پزشکی دانشگاه تهران. هدفی که از اول سال دوازدهم برای خودم تعیین کرده بودم :)
 
بالا