- شروع کننده موضوع
- #1
sk1v
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 721
- امتیاز
- 1,933
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان علامه حلی 3
- شهر
- تهران
اینا یه سری داستانکه که تو خبر آنلاین خوندم و به نظرم قشنگ اومدن
روزه
زهرا مهاجری
"خیلی سخته! چهارده پونزده ساعت آدم نه آب بخوره نه غذا؟ توی این گرما؟ هر جور فکر می کنم می بینم نمی شه؛ نمی تونم!"
"راست می گی خانوم جواهری جون! منم که زخم معده دارم. دکترم هیچی سرش نمی شه؛ می گفت می تونی روزه بگیری. بهش گفتم من که نمی تونم، شما رو نمی دونم! نذاشتم هیچکدوم از بچه هام هم روزه بگیرن. گناه دارن بیچاره ها با این گرما!"
همین موقع که دو همسایه ی طبقه ی بالا مشغول حرف زدن بودند ، با صدای اذان، مائده دخترک نه ساله همسایه طبقه پایین، یک دانه خرما در دستش گرفته بود و دلش نمی آمد روزه طولانی اش را باز کند.
برنج
مریم جمشیدی
مرد کیسه برنج را روی کابینت گذاشت و به همسر تازه عروسش گفت: آقا رحیم می گفت این برنج پاکستانی با بقیه پاکستانی ها فرق داره. جنسش خوبه.برای سحر بپز ببینیم اون طور که تعریف کرد هست یا نه.
***
زن دیس برنج را سر سفره گذاشت. مرد زردی برنج را که دید قیافه اش درهم رفت . قاشقی از برنج را که در دهان گذاشت دیگر طاقت نیاورد : با زبون روزه هم دروغ میگن. واقعا که!
مرد زیر لب برای آقا رحیم خط و نشان می کشید و زن لب می گزید از اینکه اشتباهی به جای نمک ، جوش شیرین به برنج زده.
سفره افطار تلویزیون
زهرا مهاجری
سفره افطار تلویزیون همه چیز داشت: خرما، نان، پنیر، گردو، سبزی، حلوا، آش، شله زرد، حلیم، زولبیا بامیه و ...
تلویزیون را خاموش کرد . ماهی تابه بزرگ را برداشت،دو تخم مرغی که در یخچال بود را شکست و تابه را تکان داد تا تخم مرغ ها خوب پخش شوند. نیمرو باید آن قدر بزرگ به نظر می رسید که به هر شش نفرشان برسد.
افطار اول
محمدرضا مهاجر
طبق معمول هرسال، اولین افطار ماه مبارک، بچه های هیأت را دعوت کرد.
طبق معمول هرسال در سفره افطار، نان سنگک بود و پنیر،چای شیرین و خرما.یکی دوسال آخر،سبزی هم اضافه شده بود.
طبق معمول هرسال، وقتی نماز مغرب را خواندند و کنار سفره افطار نشستند همه به ترتیب باید یک دعا میکردند و بقیه آمین میگفتند.
طبق معمول هرسال، صاحبخانه اولین دعا را گفت و بقیه آمین گفتند. سعید نفر پنجم یا ششم بود.
طبق معمول هرسال نوبت سعید که رسید شیطنتش گل کرد: "خدایا روزه کسانی را که با دعاهای خود باعث دیر شدن افطار روزه داران می شوند اجابت نکن".
طبق معمول هر سال آمین گفتن به دعای سعید، توی قهقهه بچه ها و صدای استکان هایی که به نعلبکی می خورد گم شد.
طبق معمول هرسال بچه های هیأت، غروب اول رمضان کنار قبر سعید در مزار شهدا جمع می شوند.
روزه
زهرا مهاجری
"خیلی سخته! چهارده پونزده ساعت آدم نه آب بخوره نه غذا؟ توی این گرما؟ هر جور فکر می کنم می بینم نمی شه؛ نمی تونم!"
"راست می گی خانوم جواهری جون! منم که زخم معده دارم. دکترم هیچی سرش نمی شه؛ می گفت می تونی روزه بگیری. بهش گفتم من که نمی تونم، شما رو نمی دونم! نذاشتم هیچکدوم از بچه هام هم روزه بگیرن. گناه دارن بیچاره ها با این گرما!"
همین موقع که دو همسایه ی طبقه ی بالا مشغول حرف زدن بودند ، با صدای اذان، مائده دخترک نه ساله همسایه طبقه پایین، یک دانه خرما در دستش گرفته بود و دلش نمی آمد روزه طولانی اش را باز کند.
برنج
مریم جمشیدی
مرد کیسه برنج را روی کابینت گذاشت و به همسر تازه عروسش گفت: آقا رحیم می گفت این برنج پاکستانی با بقیه پاکستانی ها فرق داره. جنسش خوبه.برای سحر بپز ببینیم اون طور که تعریف کرد هست یا نه.
***
زن دیس برنج را سر سفره گذاشت. مرد زردی برنج را که دید قیافه اش درهم رفت . قاشقی از برنج را که در دهان گذاشت دیگر طاقت نیاورد : با زبون روزه هم دروغ میگن. واقعا که!
مرد زیر لب برای آقا رحیم خط و نشان می کشید و زن لب می گزید از اینکه اشتباهی به جای نمک ، جوش شیرین به برنج زده.
سفره افطار تلویزیون
زهرا مهاجری
سفره افطار تلویزیون همه چیز داشت: خرما، نان، پنیر، گردو، سبزی، حلوا، آش، شله زرد، حلیم، زولبیا بامیه و ...
تلویزیون را خاموش کرد . ماهی تابه بزرگ را برداشت،دو تخم مرغی که در یخچال بود را شکست و تابه را تکان داد تا تخم مرغ ها خوب پخش شوند. نیمرو باید آن قدر بزرگ به نظر می رسید که به هر شش نفرشان برسد.
افطار اول
محمدرضا مهاجر
طبق معمول هرسال، اولین افطار ماه مبارک، بچه های هیأت را دعوت کرد.
طبق معمول هرسال در سفره افطار، نان سنگک بود و پنیر،چای شیرین و خرما.یکی دوسال آخر،سبزی هم اضافه شده بود.
طبق معمول هرسال، وقتی نماز مغرب را خواندند و کنار سفره افطار نشستند همه به ترتیب باید یک دعا میکردند و بقیه آمین میگفتند.
طبق معمول هرسال، صاحبخانه اولین دعا را گفت و بقیه آمین گفتند. سعید نفر پنجم یا ششم بود.
طبق معمول هرسال نوبت سعید که رسید شیطنتش گل کرد: "خدایا روزه کسانی را که با دعاهای خود باعث دیر شدن افطار روزه داران می شوند اجابت نکن".
طبق معمول هر سال آمین گفتن به دعای سعید، توی قهقهه بچه ها و صدای استکان هایی که به نعلبکی می خورد گم شد.
طبق معمول هرسال بچه های هیأت، غروب اول رمضان کنار قبر سعید در مزار شهدا جمع می شوند.