1- به عنوان گوشکوب 2- به جای دندون گیر میدم به پسر 6 ماهه همسایه بغلی 3- بزرگتر که شد دوباره میدمش به همون جرمای دندوناشو بH هاش پاک کنه !! 3- میذارمش به عنوان پادری لای در که در بسته نشه !!! 4- روش سبزه سبز میکنم واسه سفره هفت سین !!! 5- رنگش میکنم میذارمش سر سفره هفت سین به جا تخم مرغ رنگی ! 6- به عنوان جغجغه میدمش به همون پسر 6 ماهه ی همسایه بغلی !!! 7- میزنم به مانتو مدرسه ام به جای دکمه !!! 8- به جای قره قوروت میدمش به همون پسره !!!! 9- به عنوان جاسوئیچی از کیفم آویزون میکنم میگم دائیم از آتشفشان ایسلند برام آورده !!! 10- میندازم گردنم و گوشم !!!!! 11- به عنوان قره قوروت میدم به خواهرم !!!
دیگه مخم ترکید با این ایده های چغوکیم !!!! تاثیر روزه است !!! البت تف به ریا !!!!
باهاش وهامو میبندم مث کش سر !!! میزنم به ناخن هام به جای لاک !!!
میزنم به دماغم میگم دماغمو عمل کردم !!!! با چسب بندای کفش دوستمو به هم چسب میزنم که وقتی بلند شد با سر وسط کلاس پخش شه !!!! :P :P :P
از چسبش استفاده می کنم.... وقتی تموم شد یه بادکنک می چسبونم به اون قسمت سفیده اش که چسب دوش پیچیده بودن، بعد ازش به عنوان تیر کمون استفاده می کنم..... سنگ ریزه می ریزم باهاش معلم ریاضی مون رو می زنم...!
بعضی از آبرنگا رنگاشون شبیه قرصن و می شه از تو جاشون درشون آورد....یکی رنگاشو در میارم و میندازم تو آب و می دم به داداشم به عنوان قرص جوشان به خوردش...!
رو همون رنگاش که شبیه قرصه شیرو خط میکشم بازی میکنم!
یکی از همین رنگاش که دایره ایه رو میزارم رو کاغذ ، قلمو رو میزارم پایینش ، بعد با همون آبرنگا واسش دستو پا میکشم! یعنی میشه یه آدم! یعنی همون رنکه کله و قلمو تنو ... آدم میشه دیگه!
آخه آبرنگم شد چیزی که آدم بتونه باهاش خلاقیت بزنه؟؟