پاسخ : رویاپردازی
فرض کنید سمپادیا یه مدرسه واقعی بود
"مرکز پرورش استعداد های درخشان سمپادیا"[nb]یه چیزی تو مایه های : گلهای غربت، شماره دو، با صدای جعفر![/nb]
بعد هر تاپیک یه کلاس بود
مثلا حرف بزن آمفی تئاتر بود، بچه های نوبت می گرفتن میرفتن حرفاشونو میزدن ؛
بعد یه عده مثل من نوبت می گرفتن نوبتاشونو میدادن به
کوروش
مطهری همینجوری نانسنس راه میرفت تو مدرسه، چند وقت یه بار دست به کار می شد آجر ماجر برمیداشت یه ساختمون جدید ( یه انجمن جدید ! ) افتتاح می کرد.
بعد اینایی که پست حرف بزناشون طولانیه، وقتی تو سالن حرف میزدن، ملت دادشون در میومد که هووو بسه دیگه
هر کی میخواست بانگ بزنه باید رو تابلوی اعلانات میزد
مدیرای انجمن مبصر های کلاسا بودن
قفسه کتابا واقعی بودن، یعنی هر کتابی رو هرکس میخوند میذاشت تو کتابخونه مخصوص خودش
متاسفم برای افکارتون ، اصلا جنبه مختلط بودن مدرسه رو ندارین
واسه صندلی داغ و اینا که عالی
سمپادیا استریت که توپ میشد
مثلا طرف جای اینکه عکس جورابشو بفرسته، جورابشو می آورد
البته در مورد بوی جورابش تصمیمی نداریم
بعد صبح ها زنگ میخورد، ملت سر صف وا میستادن، مطهری میومد صحبت میکرد
یا شایدم نسترنّگار ، شایدم نیما
البته نسترنّگار میومدن معلوم نبود کدومشون باید صحبت کنه
همزمان صحبت می کردن مثلا ...
از یه طرف نسترنّگار همزمان نوبت میگرفتن واسه حرف بزن ، میرفتن با هم حرف میزدن
شایدم پارتی بازی میشد، مثلا یکیشون صف حرف بزن، یکی صف یه جا دیگه
همین دیگه، زیاد شد؟