سمپادی های سنندج

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mashad_0
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سمپادی های سنندج

آخه ما فقط 4شنبه و 2شنبه کلاس داریم
نگا نکن من همه ش تو مدرسه م ;D فقط اون دو روز کلاس برگزار میشه
مناسبت ش هم نداشت فقط با هدف سورپرایز کردن دوستان+آی ایوبیان+بابا بود :)
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

بابا الان آقاي وفاييه؟ ;D
با اين حساب 2 تا كيك داشتين آره؟
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

بلی همون ;D
دوتا کیک؟! نه بابا ما که هرچی پول داشتیم دادیم کتاب برا کنکور این کیک رو هم قسطی گرفتیم :))
ی دونه کیک بود فقط

×از دوستان المپی خبرین دارین؟گویا سارا خوب داده المپ ش رو,ایشالا که قبول شه 8-^
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

جدي؟خبري ندارم ازش.
ان شالا تا تهش بره و موفق شه [-o<
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

همایش رو چطور دیدین؟!
اول خودم بگم :
ب طور کلی خوب بود ایشالا سالای بعد بهتر میشه :)
ب طور جزئی هم که:
انتظامات که خعلی خوب بود هرکی شلوغی میکرد تذکر میدادن و درصورت لزوم جاشون رو عوض میکردن (خصوصا تو پسرا دیدم این رو)
متاسفانه دخترا خیلی شلوغ بودن! همه ش میحرفیدن خصوصا اینایی که پشت سر من بودن که البته بیشترشون هم فرزانگان2 بودن
درباره شعر هام که باید بگم ب وضوح دیده شد که شعر پسرا بهتر بود البته من با اول شدن اون پسر موافق نبودم اصن 8-| سینا صفایی خعلی خوب خوند همچنین شهریار بهاری و پارسا قوامی اینا بنظرم فوق العاده بودن اون پسره هم میتونست دوم یا سوم شه :-" ;D
رمان هم که شعرش برا لالایی شبکه پویا خوب بود (:|
شعر باران هم خوب بود خوشحال شدم که دوم شد!
از اون دختره هم حالم ب هم خورد برگشته میگه فرزانگان1 :P خوبه هنوز ی سال نشده مدرسه شون دایر شده که میگه فرزانگان یک
تینا هم که افتضاح!مثلا با اون چشم غره ای که رفت میخواست چی رو ثابت کنه؟! یا با اون تلفظ های مسخره ی "ر" و "ش" هاش :|
اگه میدونستم میزارن درباره جد و آباد مون حرف بزنیم مث اون دختر بوکانی خُ منم میحرفیدم :-" جد و آباد من هم مشهور تره هم مشهود تر ;D
شاهده هم که پِرفِکت بود خصوصا با لباس ش 8-^ ولی اون پسر مجریه باس یا کت و شلوار میپوشید یا کردی میحرفید با اون لباس ش!
چیز تازه ای هم ب نظرم رسید میگم بعدا :دی
حالا نوبت شماس دوستان,بودین که همه تون تو همایش!؟ :-?

×لدفن سخنان اینجانب رو منعکس نکنین تو مدرسه تون :-w
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

آره شاهده عالي بود <:-P
با تك تك حرفات كاملا موافقم ;D
البته لباس اوون يكي مجريه رو... گفتن به خاطر اينكه رو سن لباساي جفتشون عين هم باشه اونم كردي بپوشه
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

یک نکته ای لازمه بگم‏!‏ از رمان طرفداری نمیکنم و واقعاشش نفر برتر روبهتر دونستم اما شعر رمان به سبک شعر‏"پریا‏"ی شاملو سروده شده بود.

دلیل شلوغی دختراهم این بودکه انتظامات ازسال اولا انتخاب شده بود.ابهت نداشتن ;D

فرزانه چرا ندیدمت؟ :-‏"‏‏
درضمن موقع اهدای جوایز مامان من رفت بالا ولی مثل همیشه شلوغ پلوغ شد،نقشی نداشت اونجا :|
شاهده هم فوق العاده عالی بود:ذوق
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

من گفتم بزار شناخته نشم ردیفای آخر نشستم ;D
پشت سر مهرآسا اینا
انتظامات سال دوم هم داشتیم ولی میخواستن محترمانه برخورد کنن واسه همین زیاد جدی شون نمیگرفتن!!! شانس آوردن خودم انتظامات نبودم ;D ی حالی میگرفتم از ی سری :>
راستی اون عاقاهِ که رفت اون بالا برا اهدا جوایز که لباس رسمی نپوشیده بود کی بود؟ :-?

×اون دوتا عکس هم گفتم منم دارم یکیش اینه تو جاده اسالم این هم دوتا (اولی) (دومی) عکس از درختای بان شلانه که چون خیلی باد میومد دستم لرزیده متاسفانه! اگه این عکسا رو میدادم اول میشدم ها :-" ;D
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

شما درهرصورت شناخته شده ای.اسوه اخلاق وپشتکار وادب‏!‏:دی
مطمئن نیستم ولی فک کنم نماینده هیئت داوران بخش عکاسی بودن.آقای عباسی.
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

به نقل از happymoon :
شما درهرصورت شناخته شده ای.اسوه اخلاق وپشتکار وادب‏!‏:دی
مطمئن نیستم ولی فک کنم نماینده هیئت داوران بخش عکاسی بودن.آقای عباسی.
پشتکار و ادب خصوصا 8-}
دوستان اون شعرِ که خانوم مدیر خوند خودش سروده بود احیانا؟! ;D اسم همه دبیرا رو برد بجز دبیرای مردِ ما!
فقط عاقای ایوبیان رو گفت ,بابا رو نگفت عاقای ناظمی عاقای حسامی عاقای اخوان
عاقای شاه جانی رو بسی زیبا گفت ولی :))
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

سلام.امیدوارم همایش خوب بوده باشه.خیلی تلاش کردیم که درست حسابی باشه هر چند مشکلات زیادی داشتیم. یک موردش رو اصلا فکرشم نمی کردم پیش بیاید. >)
در مورد انتظامات شما که بله دو روز قبل از همایش به ما معرفی کرد که حتی اسم یکیشونو اشتباه بهمون داد!و اصلا تذکر نمی دادن.خداییش می خواستم شخصا تذکر بدم ولی دیگه بیخیال شدم.مخصوصا قسمت شما فرزانه خانوم و جلوی شما سال سوم ها خیلی شلوغ بودند. ;D
در مورد مجری خواستیم که لباس مجری کردی باشه که واقعا هم خانم سیفی و هم محمد ربانی نیا عالی بودن.دیروز خیلی تمرین کردن. =D>
داورها هم بر اساس صداقت قضاوت کردن و حتی اسم روی شعر ها رو حذف کرده بودیم و همش کدبندی شده بود.داور عکاسی هم فقط آقای سامان عباسی اومده بودند. B-)
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

به نقل از FOAD.1995 :
يك موردش رو اصلا فکرشم نمی کردم پیش بیاید. >)
دقيقا كدوم مورد؟ :-/
 
  • لایک
امتیازات: farz
پاسخ : سمپادی های سنندج

تعدادی مست کرده بودن! [-(
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

شما چطور متوجه شدين؟
مگه كاري كردن كه شما اينطوري برداشت كردين؟
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

به نقل از FOAD.1995 :
تعدادی مست کرده بودن! [-(
:))
مگه آبمیوه ای که داده بودین مشکل داشت؟!
چطور متوجه این مساله ی زیبا شدین؟ :-? برخورد شما چی بود؟

به نقل از FOAD.1995 :
در مورد انتظامات شما که بله دو روز قبل از همایش به ما معرفی کرد که حتی اسم یکیشونو اشتباه بهمون داد!و اصلا تذکر نمی دادن.خداییش می خواستم شخصا تذکر بدم ولی دیگه بیخیال شدم.مخصوصا قسمت شما فرزانه خانوم و جلوی شما سال سوم ها خیلی شلوغ بودند. ;D
قسمتِ من؟! :-" من کجا بودم مگه؟مثلا خواستم ی جایی بشینم کسی نبینه من رو انگاری همه دیدن :))
جلوِ من که بروبچ سال 3خودمون بودن من خودم چندبار بهشون گفتم که خوب و بد مینویسم ساکت باشین!!! البته ناگفته نماند خودم چندبار حرفیدم باهاشون ;D چندبار هم ب ردیف پشتیم که فرزانگان2 بودن تذکر دادم و چشم غره هم رفتم ;;)
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

:o
چطور جمش کردین که ما متوجه نشدیم؟‏!‏

راستی جلوی ساختمان آزمایشگاه تصادف شد؟ :-"
امروز یک اتفاق جالب افتاد‏!‏ بعد برنامه اون فردی که هزاران باراومدتذکر داد به ما،معذرت خواست.و گفت "انقد شخصیتتون بالاست که نباید جسارت میکردم.به خاطر بچه های راهنمایی بود که به شماهم تذکر دادم!‏‏"تاچند ثانیه بعدش نمیدونستم باید چی جوابشو بدم ;D
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

مهشاد:
انتظامات دخترا یا پسرا؟
آخه یکی از سال دو ها که اسمش روژان بود و انتظامات هم بود دقیقا ی همچین حالتی داشت ;D
بسی مودب و ناز بود >:D<
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

آره فک کنم همون بود 8-^
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

راستي نميشه از ي طريقي متن شعر ها رو گير آورد؟
خصوصا اون شعري كه چترش شکسته بود و پوتينش خيس شده بود و همه ي شعراي كردي.
 
پاسخ : سمپادی های سنندج

به نقل از sana.sh :
شما چطور متوجه شدين؟
مگه كاري كردن كه شما اينطوري برداشت كردين؟
مشروب خورده بودن و سیگار روش که خوب اثر کنه. >) از بوش فهمیدم بعدش خودشون بهم گفتن(آخه میشناسمشون) [-(
به نقل از Farz :
:))
مگه آبمیوه ای که داده بودین مشکل داشت؟!
چطور متوجه این مساله ی زیبا شدین؟ :-? برخورد شما چی بود؟
قسمتِ من؟! :-" من کجا بودم مگه؟مثلا خواستم ی جایی بشینم کسی نبینه من رو انگاری همه دیدن :))
جلوِ من که بروبچ سال 3خودمون بودن من خودم چندبار بهشون گفتم که خوب و بد مینویسم ساکت باشین!!! البته ناگفته نماند خودم چندبار حرفیدم باهاشون ;D چندبار هم ب ردیف پشتیم که فرزانگان2 بودن تذکر دادم و چشم غره هم رفتم ;;)
آب میوه رو که مدرسه شما خریده بود و هیچ مشکلی نداشت.
قبلش باهاشون حرف زدم که گند بالا نیارن.یکی از اونا شعر داشت.همش می ترسیدم اون بالا فش نده و حالش بد شه و آبرومون بره. X-(
میدونم که شما هم چند بار حرفیدید.چند بار که نه همش حرف می زدید. ;D :)) :))
به نقل از happymoon :
:o
چطور جمش کردین که ما متوجه نشدیم؟‏!‏

راستی جلوی ساختمان آزمایشگاه تصادف شد؟ :-"
امروز یک اتفاق جالب افتاد‏!‏ بعد برنامه اون فردی که هزاران باراومدتذکر داد به ما،معذرت خواست.و گفت "انقد شخصیتتون بالاست که نباید جسارت میکردم.به خاطر بچه های راهنمایی بود که به شماهم تذکر دادم!‏‏"تاچند ثانیه بعدش نمیدونستم باید چی جوابشو بدم ;D
قرار نبود که کسی متوجه بشه.الکی که مدیر داخلی همایش که نشده بودم و اخیار تام بگیرم.
تصادف که نه به اون صورت.از همونا بودن که جو گیر شده بودن.
 
Back
بالا