پاسخ : اخراج شدن ازکلاس
یه اخراج تاریخی که هیچوقت از یادم نمیره

سال دوم دبیرستان، سر کلاس ریاضی(معلممون مرد بود با هیکل خیلی خیلی بزرگ که ترس آورم بود یه خورده

) . این معلمه شانس من اونروز اعصاب نداشت
داشتم با دوستم حرف میزدم، رفت پای تخته همینجوری که پشتش به ما بود با آرامش گفت خانما فلانی و فلانی پاشین برین بیرون حرفاتون که تموم شد بیاین تو
ما رو میگی... شگفت زده شده بودیم

من: آقا حرفامون دیگه تموم شد. لازم نیس بریم
- نخیر پاشین برین بیرون
دیدم اوضاع خیطه گفتم شاید جامو عوض کنم راضی بشه

بلند شدم رفتم اون طرف کلاس
روشو برگردوند، یه لحظه منو ندید میخواست گر بگیره (که چرا التماس نکردم

) که یکم بیشتر چرخید و منو دید

لبخند زد و گفت: مگه نگفتم برید بیرون؟
+ خب آقا بریم بیرون شما ناراحت نمیشید؟
مث اینکه عصبانی شد و یهو گفت: نخیر خیلی هم خوشحال میشم.
+ خب آقا الان بریم بیرون بعد کی دوباره بیایم تو

(آخه فکر میکردم واسه همیشه اخراجم

)
- الان نیم ساعت از کلاس گذشته نیم ساعت دیگه هم بیرون می مونین بعد میاین تو
خلاصه خوشحال و شاد و خندان همراه با دوستم رفتیم بیرون
یه نیم ساعتی تو حیاط چرخ زدیم، وقتی خواستیم بریم تو کلاس مدیر مچمونو گرفت گفت: شما نیم ساعت اون بیرون چیکار میکردین؟
گفتم: خانم از کلاس بیرون انداختنمون.
-چرا؟

+ آخه یخورده حرف میزدیم

-از شما بعیده واقعا! حالا بیاین برید خودم وساطتونو میکنم
+ نه خانوم خودشون گفتن نیم ساعت دیگه بیاین سر کلاس

- عجب!!
خلاصه رفتیم در زدیم و خواستیم بریم تو که معلمه گفت: نه هنوز 5 دیقه دیگه مونده
که یکی از بچه ها از توی کلاس گفت : نه آقا تازه 5 دیقه هم دیر اومدن
بعدشم که خیلی عادی رفتیم سر درسمون :)
همین دیگه
