به نقل از Angel_f :سلام!
خیلی وقت بود شعر نذاشته بودم.این شعرم یکی از اون قدیمیاس.اصلا یادش نبودم...امیدوارم خوشتون بیاد.منتظر نقداتون هستم.ممنون از اینکه وقت میذارین و شعرمو میخونید!
بارانی ام امشب نگاهم کن
از چشم هایم اشک می بارد
بازم کنار یاد تو امشب
دریا، ستاره، موج، می خواند
امشب به یادت آسمان آبیست
ماهی ولی دیگر در آن جا نیست
گل های یاس خانه می رقصند
این رقص، اما بی تو زیبا نیست
امشب سکوت شب پریشان است
امشب نگاهم مات و بی جان است
امشب به یادت بوسه های عشق
در خانه ی خورشید مهمان است
امشب بدون تو در این خانه
دریایی از دردم ، علاجی نیست
ساحل توئی اما در این وادی
دیگر وصالی یا نجاتی نیست
امشب وجودم درد می بارد
با یاد تو دریا غزل خوان است
با عشق تو پروانه میخواند
درد تو را افسوس می داند
ای ماه
ای آرامش ساحل
ای نور، ای دلشوره ی شیرین
ای لنگر تسکین، تکان دل
بر گرد با گل ها بخوانم باز
برگرد هم آغوش ماهم کن
با قلب پاک و مهربانت باز
برگرد ای مستانه یادم کن...
سلام! امیدوارم همیشه خوب باشی....احساستوخیلی دوست داشتم...ولی احساس من یه کم فرق می کنه,ببخشید توی شعرت دست می برم...نه اینکه بهتربشه,شعرتو خیلی عالیه وماله من هیچوقت بهش نمیرسه....ولی فقط حسمو میگم....دیگه شعرنیست بیشتر شبیه یه متنه...امیدوارم خوشت بیاد.تقدیم به خودت.به نقل از Angel_f :سلام!
خیلی وقت بود شعر نذاشته بودم.این شعرم یکی از اون قدیمیاس.اصلا یادش نبودم...امیدوارم خوشتون بیاد.منتظر نقداتون هستم.ممنون از اینکه وقت میذارین و شعرمو میخونید!
بارانی ام امشب نگاهم کن
از چشم هایم اشک می بارد
بازم کنار یاد تو امشب
دریا، ستاره، موج، می خواند
امشب به یادت آسمان آبیست
ماهی ولی دیگر در آن جا نیست
گل های یاس خانه می رقصند
این رقص، اما بی تو زیبا نیست
امشب سکوت شب پریشان است
امشب نگاهم مات و بی جان است
امشب به یادت بوسه های عشق
در خانه ی خورشید مهمان است
امشب بدون تو در این خانه
دریایی از دردم ، علاجی نیست
ساحل توئی اما در این وادی
دیگر وصالی یا نجاتی نیست
امشب وجودم درد می بارد
با یاد تو دریا غزل خوان است
با عشق تو پروانه میخواند
درد تو را افسوس می داند
ای ماه
ای آرامش ساحل
ای نور، ای دلشوره ی شیرین
ای لنگر تسکین، تکان دل
بر گرد با گل ها بخوانم باز
برگرد هم آغوش ماهم کن
با قلب پاک و مهربانت باز
برگرد ای مستانه یادم کن...
به نقل از نرگس² :قالبش چی بود دقیقاً ؟![]()
وزنشم بعضی جاها لنگ میزد "فک کنم"
امّا خیلی خوب بود![]()
به نقل از sahere :فاطمه جون عالی بود
تعابیری که به کار بردی خیلی خوب بودن و البته به تجسم یه فضای خاص خیلی کمک میکردن
بازم از این کارا بکن
به نقل از reza-handsome :اصلا ترکوندمایه نسل شاعر بوجود اووردم
آفرین دخترم دومی عالی بود
شاید!به نقل از داماد مسعودی :یک کلمه:بدیع![]()
خیلی خوشحالم!به نقل از مع الجنون :جواب(از جایی خوندم):
بهار به نجوا گفت:
که برگ سبز و شکوفاست
خزان به خشم در آمد:
که زرد و خشک و غم افزاست
به خنده گفت زمستان:
که برگ چیست؟
سبز و زرد کجاست
در این جدال،کسی،
پاسخ از درخت نخواست!
برای اولیست!!!
دومی واقعا قشنگه!!!!
خیلی کیف کردم!!!!![]()
![]()
ایول بابا ! شاعرم بودی ؟ خبر میدادی آش شله قلمکاری چیزی !به نقل از Angel_f :همین الان زد به سرم یه شعر جدید بذارم!![]()
حسی است در این وجود بی تپش
راهی است در این هبوط پر تنش
امیدی واهی است امشب،درون قلب پر دردم
نگاهی خالی است امشب،درون چشم پر حرفم
امیدم واهی است اما دلم با یاد آن زنده
امیدم واهی است اما بدون آن تنی مرده
بدون آن دلیلی نیست جز تکرار بیهوده
بدون آن نیازی نیست جز مرگی غم آلوده
امیدم با نفس هایت صعودی تا سحر یابد
امیدم با حضور تو فروغی تا ابد یابد
حضورت را نگیر از من،که من محتاج این حالم
حضورت را نگیر از من،که با هرم نفس هایت غزلخوانم
تمنا را تو معنا کن درون چشمهای خیس سردم
که خواهش ها به سان گل شکوفند از نفس هایم _> بهترم میشد
تو خورشید نگاهم را میان ابرها بنشان
تو احساس عمیقم را میان کوله باری غم، ز رویاهای پرپرگشته پیدا کن
نبودت حس ویرانیست ای آرام بی لغزش
صدایت موج شیداییست ای دریای بی کرنش
بمان رنگ اقاقی ها،بمان مهتاب جاویدان
امیدم را نگیر از من،بمان آغاز بی پایان
![]()
به نقل از Limooo torsh :ایول بابا ! شاعرم بودی ؟ خبر میدادی آش شله قلمکاری چیزی !![]()
مرسی...من نمیدونم این مشکل وزن شعرای من کی قراره بحله؟!به نقل از fa.z :خيلى قشنگ بود خيلى! وزنش يه مشكلايى داشت ولى عالى بود!
فاطمه حرف دل من بودبه نقل از Angel_f :همین الان زد به سرم یه شعر جدید بذارم!![]()
حسی است در این وجود بی تپش
راهی است در این هبوط پر تنش
امیدی واهی است امشب،درون قلب پر دردم
نگاهی خالی است امشب،درون چشم پر حرفم
امیدم واهی است اما دلم با یاد آن زنده
امیدم واهی است اما بدون آن تنی مرده
بدون آن دلیلی نیست جز تکرار بیهوده
بدون آن نیازی نیست جز مرگی غم آلوده
امیدم با نفس هایت صعودی تا سحر یابد
امیدم با حضور تو فروغی تا ابد یابد
حضورت را نگیر از من،که من محتاج این حالم
حضورت را نگیر از من،که با هرم نفس هایت غزلخوانم
تمنا را تو معنا کن درون چشمهای خیس سردم
که خواهش ها به سان گل شکوفند از نفس هایم
تو خورشید نگاهم را میان ابرها بنشان
تو احساس عمیقم را میان کوله باری غم، ز رویاهای پرپرگشته پیدا کن
نبودت حس ویرانیست ای آرام بی لغزش
صدایت موج شیداییست ای دریای بی کرنش
بمان رنگ اقاقی ها،بمان مهتاب جاویدان
امیدم را نگیر از من،بمان آغاز بی پایان
![]()
دقیقا...منم همینطور...به نقل از !luna! :فاطمه حرف دل من بود
دلم می خواست اینو به یکی بگم!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی ممنون...به نقل از reza-rahmani :به به....چقدر پر احساس
کارات یه تِمِ خاص دارن
فقط باید رو نکات فنی دقت کنی
مثلا وزن و قافیه و انتخاب واژه ها و تناسب بینشون![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()