یه حالت دفالتی هست، که بچهها آدم نیستن و باید سرشون رو گول مالید و با لحن بچهی دو ساله حرف زدن همهی مشکلات رو حل میکنه. تمام برنامههای کودک، اکثر نشریهها و کتابها الان اینطوری ـن. با گول مالیدن سر بچه سروته قضیه روهم میآرن.
باید اول این دیدگاهِ گول مالیدن از بین بره. اونجوری مشکل کتابهای کودک و نوجوان هم حل میشه.
یک نکتهای هم که هست، اینه که کودک رو با نوجوان در یه حد میپندارن [ فعل. ] . الان درکِ یه نوجوان خیلی بیشتر از درکیه که سالهای قبل داشت؛ سنی که طرف عقلرس میشه اکثراً پایینتر از قبله. مورد دیگه اینه که الان «نوجوان» بازهای از یازده تا هیجده سال -همینجوری یه عدد پروندم حالا. به اینش کار نداشتهباشین.- رو دربر میگیره؛ طبعاً چیزی که برای یه «نوجوان»ِ یازده ساله مناسبه برای «نوجوان»ِ هیجده ساله مناسب نیست؛ «کودکانه»ست.
ولی با وجودِ این چیزا، اکثرِ چیزهایی که به عنوان «ادبیات نوجوان» توی ایران چاپ میشن نهایتاً برای یه فرد سیزده ساله جذاب و جالب باشه مثلاً. در حالی که باید جوری باشن که برای فرد هیجده ساله هم کتاب جذابی باشه تحت عنوان «ادبیات نوجوان»؛ که نیست.
مشکل اصلی بهنظرم بیشتر سرِ دیدیه که به ادبیات کودک و نوجوان هست.
بعد از دو سال دیدم این تاپیک اومده بالا اومدم و صفحات اولو خوندم
نظرات جالب بود از همه جالبتر نظرات خودم!
به شدت توصیه میکنم ایدئولوژی هاتون رو یه جا یادداشت کنید و هر چند سال یه بار یه سری بهشون بزنید
درسای بزرگی میتونه بهتون بده
اول از همه میخوام نظر خودم رو از نواقص ادبیات ایران بگم ، بعد علل رو:
کلا کتاب هایی با نویسندگان ایرانی ، بنظرم بزرگترین مشکلشون نداشتن تنوعه، تا دلت بخواد ژانر عاشقانه داریما، ولی خیلی از ژانر ها هستن که کمن.
تعلیق خیلی از رمان ها افتضاحه واقعا و شما سردرگمی و گاها کتابو رها میکنی .
ایده اون داستان ناب نیست و از فیلمی چیزی گرفته شده.
کاراکتر پردازی در جریان داستان ضعیفه،کاراکتر ها یه دفعه دچار تغییر شخصیت میشن و تناقضه بنظرم.
تناقض زمانی اینکه اتفاقاتی که در حال حاضر رخ میدن، طبق گذشته اینطور نبوده و بازم تناقض وجود داره.
این برای همه کتاب ها نیست ولی اکثر کتابای نویسندگان ایرانی این مشکلات رو دارن .
حالا مشکل از کجا هست؟
بنظرم خیلی ریشه ای هست این موضوع.نویسندگان امروز خودشون هم یه زمانی به اصطلاح خام و بی تجربه بودن ، خب برای کسب تجربه باید میرفتن به دوره هایی که نویسندگی رو بیاموزند.اگه به هر دلیلی یه اشتباه در فهم مطالب پیش بیاد یا یک کم کاری شکل بگیره فهم غلط در ذهن نویسنده اشتباهاتی رو در پی داره که به نگارش این داستانها منتهی میشه.
ویراستار ها و انتشارات ها هم بنظرم تقصیراتی دارن ، اینکه خیلی از داستان ها رو سانسور میکنن طوری که زیبایی داستان از بین میره.خیلی از داستان ها رد میشه.یسری انتشاراتی ها هم با گرفتن مبلغ قابل توجهی کتابی رو منتشر میکنن که اصلا ارزش ادبی نداره.
بنظرم باید سطح دوره های آموزشی رو ارتقا بدن. تو خیلی از شهرا اصلا دوره ای برگزار نمیشه و محرومن.
هر نویسنده ای تو نوشتن یک سبک یا چند سبک مستعد هست ،سبک عاشقانه به هر کس نمیاد یکی طنز نویس یکی نویسنده ترسناک یکی روانشناسی و..... بنظرم تست هایی رو برای کسایی که میخوان نویسندگی رو شروع کنن ، قرار بدن که به حدی از خودشناسی برسن