تصمیم غلط

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع saeide
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : تصمیم غلط

به نظرم ، اشتباه تاکتیکی من ، سال کنکورم بود ، یا بهتر بگم ، تصمیمای سال کنکورم
تصمیم به یللی تللی و خوشگذرونی ، تصمیم به بیخیال بودن و سخت نگرفتن ، اینکه کار های وقت گیر رو پر حجم ، که در حاشیه زندگیمه رو بیخیال نشدم

شاید برای جبرانش توی دانشگاه حداقل چهار ترم رو نیاز داشته باشم ، یعنی حدود دو سال از زندگیم رو سخت کردم !
 
پاسخ : تصمیم غلط

اولیش ورود به سمپاد بود.البته برای من اینجوری بود صرفا:/
دومیش وِل کردن المپ و شوخی گرفتنش بود.خریت بود:/خریّت
و صفرمیش به دنیا اومدنم بود:/باید همونجا خودمو با بندناف دار میزدم:/[nb]#شوخی[/nb]
 
پاسخ : تصمیم غلط

من از کل زندگیم از دوتا چیز ناراحتم.
یکی روزایی که تنبلی کردم نماز نخوندم.روزایی که بداخلاق و بی حوصله بودم و روزایی که به دوستام گمان بد بردم.
دومی هم دو ماه اول ترم1 دانشگاه که قبول کردم یه عده ادم به زور بیان باهام دوست بشن در صورتی که جذبشون نشده بودم.
این رفاقت مسخره 4سال طول کشید با اکثرشون دعوام شد و یکی شون هنوزم هست، دختر خوبی هست ولی به درد رفاقت با من نمیخوره و عملا دوستم نیست که از موفقیتم خوشحال بشه، هر وقت تو کاری موفق میشم کاملا ناراحت میشه و هر جا میخوام برم میاد و به خاطر این کاراش خیلی وقتا دوست داشتم کاری رو انجام بدم ولی منصرف شدم. اگر نبود خیلی راحت بودم و کارای مختلف تری میکردم.
 
وجود من حاصل یک تصمیم اشتباهه
 
اگه منظور اشتباهات تحصيليه اينكه وارد سمپاد شدم.
 
  • لایک
امتیازات: N.S.D
ازین اشتباهات خیلی اتفاق می‌افته؛ لااقل واسه من!
فکر می‌کنم دلیل اصلیش یه جور غرور و اعتماد به نفس کاذب باشه؛ دقیقا نمی‌دونم.
یکی از بزرگ‌ترین ضربه‌هایی که ازین اشتباهات خوردم، کنکورم بود؛ من به شدت به خودم امید داشتم و رو خودم حساب باز می‌کردم، حق هم داشتم البته. آزمون‌های آزمایشی(غیر از ۲ ۳ تای آخر) رتبه‌م تو منطقه دو رقمی بود همیشه. هر چی به کنکور نزدیک‌تر می‌شدم رتبه‌هام درشت‌تر می‌شد.
یه سری کارهایی باید می‌کردم، که با خودم می‌گفتم من نیازی نیست این‌ کارا رو بکنم! من خودم می‌دونم!
من با بقیه فرق دارم!
بقیه اسکل‌ن، خنگن که اون کارارو می‌کنن! من نیازی ندارم. مثلا دبیر خصوصی گرفتن.
من ریاضی‌مو اوایل بالای ۶۰ می‌زدم. کنکور ۳۰ زدم. مشکلی نداشتم اصلا، می‌فهمیدم همه چیز رو، اما به معلم خصوصی نیاز بود تا بتونم بهتر تست بزنم؛ به خاطر همین غرورم هیچ‌وقت کلاس نگرفتم و خب ضربه‌ش رو هم خوردم.
یا مثلا تکنیک‌های تست زنی، مشاور داشتن و ... . همیشه می‌گفتم این‌جور چیزا واسه اسکل‌هاست! که دست آخر فهمیدم از همه اسکل ‌تر خودم بودم که بدون هیچ کدوم ازینا قدم تو راه کنکور گذاشتم.
سر همین جور مسائل، گند زدم به کنکورم. حتا توی بدترین آزمون‌های آزمایشی‌ هم رتبه‌م به خرابی کنکور واقعی نبود.

البته خدا رو شکر اونقدر خراب نکردم که بشینم عزا بگیرم، اما واسه منی که به امید دو رقمی رفتم سر جلسه و حتا سه رقمی[nb]۲۷ تا با سه رقمی فاصله داشتم[/nb] هم نیاوردم یه مقدار ضربهٔ بزرگی محسوب می‌شه.
بنظر من مشکل شما همون چیزیه که خودتون گفتین ولی صرفا نه به خاطر این که کلاس خصوصی هزار درد زهر مار دیگرو نرفتین بنظرم بیش تر بخاطر اینه که پاسخنامه کتاب رو نگاه نمی کردین و صرفا به راه حل خودتون اتکا می کردین (البته منم اینجوریم و الان از روی اشکالی که خودم دارم می گم ) مشاور هم صرفا برای جابجای مسئولیت بار از روی دوش شما بوده حالا اگر امسال درست برنامه ریزی می کردین خودتون برای خودتون این مهارت یه عمر به شما کمک می کرده و البته در پایان بگم این نظرات شخصیمه و اگر بچه ها نقدی دارن بگن خوشحال می شم :))
 
تو دانشگاه نرم افزار نخونید بهتون چیز های غیر کاربردی 100 سال پیش رو یاد میدن و از بازار کار عقب میفتین....خودتون یاد بگیرید برنامه نویسیو...تو دانشگاه پلن جایگزینتون رو بخونید تا اگه تو نرم افزار چیزی نشدید برید سراغ پلن B
 
  • لایک
امتیازات: amir_
Back
بالا