پاسخ : داستان بسازیم(یک جمله اضافه کنید)
میگی :
" خانم حائری! ما یه فیلمی اومدیم حالا! میخوام خیار پوست بگیرم برای سالاد. با این کارد که نمیشه خودکشی کرد!"
بیچاره رنگش پریده . خجالت کشیدم از کارم. نشست . نفس نفس میزد.اما یک دقیقه هم نشد که خودشو جمع و جور کرد و
دوباره بلن شد . با لبخند بهم میگه:" خب ، سالاد درست کن ببینم مهارتت تو چقدره"
دلم میخواست اون موقع زمین دهن باز میکرد میرفتم تو زمین از فرط خجالت