فرم وايسادم ادما وخط هاى عمودى،موازى ودراز به نظرم يه جورحس سركوب دلتنگى وحسرت داره حسرت از دست دادن يه چيزمبهم. يه چيزخوب كه يادت نمياد چي بوده واين ته قلبت آزار دهندست.اون مرده كه افتاده ميخواسته اسمون رو رنگ كنه. اون يادش اومده اون چيز چي بوده.
بقيه ادم هاهم باديدن اون رنگ(كه درواقع طرح آسمونه-بااون پرنده هاواينا)دارن به ياد ميارن چي گم شده بود. اينجا ديگه مهم نيست كى به ياد اونا اورده
مهم اينه كه دلشون داره براى اسمون ابى( كه احتمالا ازنظر نقاش يه جورنماد برا چيز هاى خوبه)تنگ ميشه و وقتى اين حفره ى خالى ومبهم درحال پرشدنه،اون مرد ميميره. درحقيقت فدا ميشه واحتمالا ببانگر يه جور اسطوره است واگه موفق شده باشه همه رو آگاه كنه بعداازش به عنوان يه قهرمان يادميشه.امامتاسفانه در يه سرى افراد كه اون گوشه اند تغييرى ديده نميشه. اون اقاهه كه داره بت بقلى اش حرف ميزنه متوجه چيزى نشده. براى اون،مرگ اقا بي مفهومه ومتوجه هدفش نشده...
خوب آخه این همه خط دراز و بلندو تیره هست که یه حس بدی رو واسه آدم ایجاد میکنه و نا امیدی و مراعات نظیر همینا
وقتی یه فضای کوچولو با خط های خمیده و همینطور بار نگی رو شن میتونه یه حسای خوبی در کسی که این تصویرو نگاه میکنه داشته باشه
و اون نقاشی که نقش بر زمینه و ظاهرا از خونی که از سرش مرده و به ما میگه که کسی امیدواری و رنگ اسمون رو آورده تو اون شهر کور و تاریک کشته شده
پاکی...حال همین پاکی موجب مرگ شده است...پس آیا ناپاکیست؟...
تضاد زیبایی که در تقابل میان خیر و شر مطرح است...
و ضمنا...توجه کنید مردم به جای مرد زخمی روی زمین دارند به منظره ای زیبا چشم میدوزند...شاید مقصود زیبایی خواهی درونی انسان است...شاید هم فایده گرایی کثیف او...
مقصود از ماشین ها و ساختمان ها هم مدرنیته و روزمرگی است...
اگه آدم اون قسمت مردمُ اینا رو حذف کنه، تنها چیزی که عکس نشون میده خفقانه.
شهر یه جوریه که قشنگ انگار داری خفه میشی توش.
این مرده ام چون میدونسته مردم هنوز یه ذره انسانیت تو وجودشون هست، میخواسته آسمون بیافرینه( چون اصن آسمون نیست انگار) که مردم یادشون بیاد یه چیزایی.
اینکه مردم دور اون رنگ آبیم جمع شدن به نظرم اینُ نشون میده.
به نظرشون آشنا اومده این رنگ آبی ...
به نظرم اون فرد داشته آسمون رو رنگ میکرده تا دوباره یاد مردم بندازه که قبلا یه آسمون آبی داشتن چنین و چنان بوده ولی تو راه این هدفش از اون بالا سقوط میکنه(ینی یه سری افرادی میخواستن که سقوط کنه،میتونه استعاره ای از حکومت باشه) ولی درواقع رسالتشو انجام میده چون مردم توجه شون به سمت اون رنگ آبی جلب میشه و به نظر میاد دارن به یاد میارن ولی همینکه اصن به اون فرد توجه نمیکنن خودش میتونه بیانگر این باشه که انسانیتشون هم کم شده ولی بیشتر همون جاذبه رنگه س
+به نظرم منظورش از اینکه شهر رو قهوه ای و سرد و مرده کشیده فقط مسائل زیست محیطی نیس،میتونه نبود آزادی و... باشه،چیزی که همه فراموشش کردن و نبودشو احساس نمیکنن اما دوباره داره یادشون میاد
من نظرارو نخوندم نظر خودمو میگم
یکی اینکه همش فک میکنم این نقاشه که پرت شده اتفاقی نیفتاده بعد این داشته آسمون رو رنگ میزده و تصویر یه آسونِ آبی رو میکشیده,این شهرم یه شهر تاریک و ماشینیه بنظرم که آدماش غرقِ خودشونن و به هم اهمیت نمیدن!بعد فک میکنم حتی اونایی که محوِ سطل رنگ شدنم هنوز نفهمیدن میخواسته چیکار کنه
شرمنده دوستان من هیچ کدوم از نظرات رو نخوندم تا تاثیری رو نظر من نداشته باشن
به نظر اون افرادی که دور رنگ ریخته شده جمع شدن نماد آدمایی هستن که جون افراد براشون مهم نیست و دنبال هرچیزی میرن بدون اینکه توجهی به جون افراد داشته باشن
اون نقاش هم میتونه بک فردی باشه که از زندگی تو این شهری که غم گرفته باتو جه به رنگش و پیشرفت کرده و همه چیز صنعتی شده با توجه به ساختمونا خسته شده و میخواسته تغییراتی رو در زندگی افراد انجام بده
مثلا میخواسته آسمون شهر رو رنگ کنه یا حتی رنگ ساختمونا رو آبی کنه و این تیرگی ها رو در دنیای خودش از بین ببره
اما نتونسته و توسط اونایی که بالاتر از اون قرار داشتن به سمت پایین پرت شده
و یه چیز دیگه میتونه این باشه که مردم به جزییات توجه بیشتری کردند تا به کلیات که رفتن سراغ اون رنگ به جای اینکه برن سراغ نقاشه
این پرنده ها رو نمیدونم چرا کشیده
این اقاهه میخواسته بره یه جا رو رنگ کنه از اونجاییم که ارتفاش بالا بوده موقع بالا رفتن دچار مشکل شده تلپی افتاده زمین
بعدشم که فاجعه و اتفاقی ناگوار
اگه من بودم نمی رفتم رنگا رو بینم مبرفتم ببینم اقاهه بنده خدا سالمه یا نه بعدشم میرسوندمش یه جایی {بیمارستان صرفا جهت اطلاع}
شاید ب اینم اشاره داره که آینده قرارِ ی آدمایی باشن که اصن ب هم نوعاشون کاری ندارن و مرگ کسی چندان براشون اهمیت نداره.
شاید مرده از بالا نیفتاده، وسط خیابون ـه و تو تصویر ـَم پرِ ماشینه، شاید یکی بهش زده باشه و این بدتر میکنه قضیه رُ چون مردم فقط دارن ب اون رنگ نگاه می کننُ اصن ب اون مرده کاری ندارن. شاید میخاد بگه دنیای آینده انقد تو تیرگیُ بی رنگی میمونه که اصن یادش میره ی رنگ سفید هس، یا ی آسمونِ آبی. شاید اون مردم اصن ندونن آسمون چیه و اینقد کنجکاون.
و فک کنم دلیل این که خونِ اون مرده کمتر از آبیِ آسمونه، ینی این اثر مرد چیزیه که اثرش بیشتره. درسته که ب خاطر کارش مرده، ولی کاری کرده اثرش بیشتر از خونِ خودشه و مردمُ هم بیشتر جذب کرده.
چیزِ خوبیه کلن. هنوزم آدمایی هستن که میخوان این دنیا رنگی تر باشه.
این واقعا نقاشی فوق العاده ایه. :لایک
در حد خودم نظرم اینه که تو این شهر آسمونی وجود نداره (تو نقاشی اون بالا سیاهه) ،مردم با طبیعت بیگانه شده اند و... .حالا همونطور که مثلا تو تونس یه نفر خودشو آتیش زد تا مردمو بیدار کنه، این نقاشه خودشو به هر زحمتی شده به بالاترین نقطه شهر رفته و جون خودشو به خاط انداخته(یه خورده تصور کنید دیگه مثلا پابلندی کرده رو نوک یه آنتن و این حرفا ) تا برای مردم، آسمون(!!) بکشه.(از اون جا میفهمیم که از قوطیه آسمون ریخته) حالا اون افتاده و مرده اما برای مردم چیزی که از قوطیش ریخته (آسمون) بسیار عجیب تر و قابل توجه تر از مرگ یک انسانه که براشون عادی شده و زیاد دیدن.ب.برا همین اونا به نقاش توجهی نمیکنن و به چیز ناشناختهای به نام "آسمون" نگاه میکنن.
در اخر بازهم آفرین به نقاش
:لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک :لایک
هممـ ؛ من فک کنم میخواد سنگدلی ِ آدما رو نشون بده و این که یه روز میرسه که آدما انقدر بی عاطفه میشن و نسبت به هم بی توجه؛ که حتی اگه یه همنوع ـشون هم مشکلی براش پیش بیاد [ اینجا با مرگش نشون داده حالا ] براش کاری انجام نمیدن و اصلا توجه نمیکنن.
و اینکه انقد همهچی سیاه و بیروحه که وقتی مردم اون آسمون ِ آبی رو دیدن حیرتزده شدن و دورش جمع شدن.
یه جورایی داره یه چیز ِ نا امید کننده رو انتقال میده. این که دیگه چیزی « زنده » نیست.
اگه يه مقدار توجه كنيم رنگي رو زمين ريخته شبيه آسمونه
و شهر شهري پر از دود و غبارو ماشينه وبه خاطر زيادي آلودگي آسمون ديده نمي شه
و زماني رو نشون مي ده كه ديدن آسمون و ياد كردن از اون مهمتر از مرگ يه آدمه
وشايد مي خواد بگه كه يه آدم براي اينكه آسمون رو به ياد مردم بياره تلاش مي كرده و حتي جونشو به خاطر اين داده