- شروع کننده موضوع
- #1
cowboy
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 284
- امتیاز
- 712
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- مياندوآب
- مدال المپیاد
- کمی ریاضی و کامپیوتر
- دانشگاه
- شریف
- رشته دانشگاه
- نرم افزار
خب راستش من الان باید مینشستم و درس میخواندم . ولی یاد پارسال افتادم . یاد روزایی که شماها دارین میگذرونین. یاد درسایی که تو این یه سال گرفتم. چند تا چیز رو بدونین خوبه.
1- ما ها کامل نیستیم. ما میتونیم اشتباه بکنیم. اگه اینو بتونیم راحت قبول کنیم که آأم میتونه اشتباه بکنه خیلی چیزا حل میشه.
پس اگه تا این جا کاری کردین که به نظرتون اشتباه بوده ، یا احساس میکنین جایی کمکاری کردین . بخندین. قبول کنین که اشتباه کردین و به فکر جبران باشین. نیازی به توجیه نیست. خیلی ساده قبول کنین که اشتباه کنین. دنبال مقصر نگردید. هیچ کدوم از این کارا به درد نمیخوره. فقط به این فکر کنین که از این به بعد چیکار باید کرد؟؟؟
2- ترم دوم : خیلی ارزشمنده. قدر این ترم رو بدونین. این ترم یه عده ای رقابت رو ترک میکنن . از اونا نباشین. یه عده انرژی شون کم میشه از اونها هم نباشین. با انرژی قبلی به کارتون ادامه بدین. ببینین میگن که اگه مثه قبل عمل کنین مثه قبل هم نتیجه خواهید گرفت. پس اگه از نتیجه تون ناراضی هستین یه تغییری بدین . نمیدونم من تصمیم گرفتم در منابع مطالعاتیم تجدید نظر کنم.
3- بهترین راه پیشبینی آینده ، ساختن آن است. این جمله ای بود که پارسال از آقای قلمچی شنیدم. و نوشتمش رو دیوارم.
4- از اشتباهاتون درس بگیرین. من یاد گرفتم که آزمون هام رو ارزیابی کنم. کاری که تا اونموقع انجام نمیدادم!!!!!!!! من فهمیدم که باید ساده فکر کنم. من فهمیدم که آرایه ادبی بلد نیستم.!!! من دونستم که ساعت مطالعه زیاد مهم نیست. من یاد گرفتم که باید رو ضمیر ناخودآگاهم کار کنم. من با دوستم مشورت میکنم که دینی رو چه طوری بخونم. من یه تغییراتی در شیوه ی مطالعه ام دادم. من برگشتم به اتاق خودم!!!
5- و در آخر اینو بگم که مسیر زندگی آدما هیچوقت هموار نبوده و نیست. من یادمه این دوتا آزمون جمعبندی بین دو ترم رو خیلی بد دادم. ولی به خودم اومدم و اوضاع بهتر شد. بعدش آزمون اول بهار رو خراب کردم. ولی بعدیشو تو یه هفته جمع کردم و باز اوضاع خوب بود. تا این که اون سه تا آزمون جامع رو به صورت نزولی خرابتر کردم. ولی من امیدم رو از دست ندادم .
به نظر من یه وقتایی تو زندگی ما یه شکستهایی میخوریم . تا یه تکونی به خودمون بدیم. تا اون غبار عادت و روزمرگی رو از تنمون بتکونیم. تا بفهمیم که اینجا وایسادن کار ما نیست. ما میتونیم جایی بهتر از اینجا باشیم.
اینو نوشتم برای همه رو اونهایی که دارن این روزارو پشت سر میذارن. اونایی که احساس میکنن از اینجایی هستن راضی نیستن. زندگی پر از این آزمونهاست . هر روزمون یه آزمونه. اصلن هر لحظه. خب مهم اینه که بعد هر آزمون بتونیم به زندگی ادامه بدیم. تموم نشیم.
اگه پیروز شدیم شاید کمی شادی کنیم ولی اگه شکست خوردیم حداقل یه درس یاد بگیریم. پس قدر شکستهاتون رو بدونین!!!!
1- ما ها کامل نیستیم. ما میتونیم اشتباه بکنیم. اگه اینو بتونیم راحت قبول کنیم که آأم میتونه اشتباه بکنه خیلی چیزا حل میشه.
پس اگه تا این جا کاری کردین که به نظرتون اشتباه بوده ، یا احساس میکنین جایی کمکاری کردین . بخندین. قبول کنین که اشتباه کردین و به فکر جبران باشین. نیازی به توجیه نیست. خیلی ساده قبول کنین که اشتباه کنین. دنبال مقصر نگردید. هیچ کدوم از این کارا به درد نمیخوره. فقط به این فکر کنین که از این به بعد چیکار باید کرد؟؟؟
2- ترم دوم : خیلی ارزشمنده. قدر این ترم رو بدونین. این ترم یه عده ای رقابت رو ترک میکنن . از اونا نباشین. یه عده انرژی شون کم میشه از اونها هم نباشین. با انرژی قبلی به کارتون ادامه بدین. ببینین میگن که اگه مثه قبل عمل کنین مثه قبل هم نتیجه خواهید گرفت. پس اگه از نتیجه تون ناراضی هستین یه تغییری بدین . نمیدونم من تصمیم گرفتم در منابع مطالعاتیم تجدید نظر کنم.
3- بهترین راه پیشبینی آینده ، ساختن آن است. این جمله ای بود که پارسال از آقای قلمچی شنیدم. و نوشتمش رو دیوارم.
4- از اشتباهاتون درس بگیرین. من یاد گرفتم که آزمون هام رو ارزیابی کنم. کاری که تا اونموقع انجام نمیدادم!!!!!!!! من فهمیدم که باید ساده فکر کنم. من فهمیدم که آرایه ادبی بلد نیستم.!!! من دونستم که ساعت مطالعه زیاد مهم نیست. من یاد گرفتم که باید رو ضمیر ناخودآگاهم کار کنم. من با دوستم مشورت میکنم که دینی رو چه طوری بخونم. من یه تغییراتی در شیوه ی مطالعه ام دادم. من برگشتم به اتاق خودم!!!
5- و در آخر اینو بگم که مسیر زندگی آدما هیچوقت هموار نبوده و نیست. من یادمه این دوتا آزمون جمعبندی بین دو ترم رو خیلی بد دادم. ولی به خودم اومدم و اوضاع بهتر شد. بعدش آزمون اول بهار رو خراب کردم. ولی بعدیشو تو یه هفته جمع کردم و باز اوضاع خوب بود. تا این که اون سه تا آزمون جامع رو به صورت نزولی خرابتر کردم. ولی من امیدم رو از دست ندادم .
به نظر من یه وقتایی تو زندگی ما یه شکستهایی میخوریم . تا یه تکونی به خودمون بدیم. تا اون غبار عادت و روزمرگی رو از تنمون بتکونیم. تا بفهمیم که اینجا وایسادن کار ما نیست. ما میتونیم جایی بهتر از اینجا باشیم.
اینو نوشتم برای همه رو اونهایی که دارن این روزارو پشت سر میذارن. اونایی که احساس میکنن از اینجایی هستن راضی نیستن. زندگی پر از این آزمونهاست . هر روزمون یه آزمونه. اصلن هر لحظه. خب مهم اینه که بعد هر آزمون بتونیم به زندگی ادامه بدیم. تموم نشیم.
اگه پیروز شدیم شاید کمی شادی کنیم ولی اگه شکست خوردیم حداقل یه درس یاد بگیریم. پس قدر شکستهاتون رو بدونین!!!!