اولین روزی که سرکلاسا نشستم ، تمام انگیزه و امیدم توی طلا شدن و حقوق خوندن نهفته بود
اما بعد که زمان گذشت
انگار توی دنیای قشنگ ادبیات و المپیاد غرق شدم
حالا _شاید هنوز اول مسیر باشه _که بهش نگاه میکنم ، میبینم حتی اگه آخر این مسیر چیزی هم نباشه ، اگه ده بار از نو متولد شم باز هم توی این راه خودمو پیدا خواهم کرد
لذت المپیاد خوندن ، چند روزی نیما و سعدی بودن ، با ماژیک استاد رو تخته عروض یاد گرفتن ، خوردن شیرکاکائو و کیک های مفتی مدرسه ، منابع سنگین و در رفتن از زیر پرسش های کلاسی و خیلی چیزای دیگه جای المپیاد رو تو قلب من ویژه نگه میدارن
امیدوار بودم تو سایت غیر من المپیاد ادبی خون دیگری هم باشه ....
لزوما انگیزه خاصی نمیخواد.
فرد صرفا علاقه به این موضوع داره و قصد داره که زمانش رو صرفش کنه و از توانایی ذهنیش در این جهت بهره ببره.
مثلا میشه گفت انگیزهش تبدیل شدن به یک فرد دانا در ادبیات هست.
بچهها شاید باورتون نشه ولی جدی یکی از بچههای ما انگیزهش اینه که مدال بیاره و با پولش بره دماغشو عمل کنه
یکی دیگه هم میخواد مدال که اورد دوازدهم از مدرسه معاف شه تا با یکی دیگه از بچهها همکلاسی نباشه
اینا واقعیه، شوخی نیست