حرف منم همینه ولی چرا خانوم رها.پی جی میگن که وطن دوستی مقابل انسانیته؟
من حرف ایشونو توهین به عقیدم میدونم من وطن دوست هستم و انسانیت رو در رکن قرار میدم وطن پرستی به نظرم به انسان دوستی کمک میکنه و هیچ تناقضی با هم ندارن.
میبخشید... قصدم اصلا توهین نبود.... و من هرگز فکر نمیکنم ب صرف اینکه عقیدم با عقیده ی تو متفاوته ب افکارت توهین میشه....
چرا دقیقا وطن پرستی انسانیت رو زیر سوال میبره..... توی بانگت هم نوشتی حاضری همه چیز نابود بشه جز کشور و مردم کشورت و این یعنی میگی ارزش ایرانی از ارزش امریکایی و افریقایی و .... بیشتره و این یعنی توهین ب نژاد مقدس انسان.....
باید مشکلات رو حل کرد نه اینکه ازشون فرار کنیم کشورمون ضعیف شده من وظیفه خودم میدونم که دوباره به اوج قدرت و تمدن برسونمش به جایی که کسی جرئت نکنه نگاه چپ به این سرزمین بندازه ، همی اینها محقق میشه فقط باید صبر داشت و از چیزی نترسید ، از تاریخ درس بگیریم نقاط ضعف و قدرتمون طی ادوار مختلف چی بوده.
میدونید چیه ؟
من اصلا کشورهارو قبول ندارم ....
حالا یه خطیه بین زمین خدا کشیدن گفتن این مال تو ... بعد هم به نظر من همه ی ما انسانیم و کره ی زمین خیلی مهم تر از این کشو رها و بحث های مسخره شونه ولی من نمیگم ایران برام مهم نیس ... یکم خیلی کوچولو مهمه همین که همه ی دنیا فک نکن ما مردم عقب مونده و دهاتی هستیم که متاسفانه اغلب مردم دنیا این طوری فک میکنن ولی به نظر من همین کشورهاست که مردم دنیا رو از هم دور کرده و حس بدی نسبت به خارجی ها پیدا میکنیم ... ولی به نظر من وطن پرستی و تعصب هیچ حس خوبی نیس ... مثلا اگه ایران یه مقدار از خاک یه کشور دیگه رو مال خودش بکنه شما اونجارو هم وطن میدونید ؟؟؟
تا آخرش بخونید،خوندنش خالی از لطف نیست :
میهن پرستی
ای خطه ایران مهین، ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان وتن من
پیشگفتار
وطن پرستی یکی از واژگان ارجداریست که معنای آن، به درستی یافته و میان مردمان پراکنده نشده است. راستی را این است که ما به معنای درست این گونه واژگان، نیاز بس بزرگی داریم و درمان بسیاری از دردها و پراکندگیها را میتوانیم از معنای درست این واژگان، بیابیم و این در حالی است که نه تنها، معنای روشنی از آن ، میان مردمان نیست، بلکه گاه معناهایی که یکباره از بیپایگی و گاه نیرنگ و دشمنی یا خودنمایی، ریشه میگیرند نیز ساخته شده و به میان مردمان راه مییابد که نه تنها، درمان درد تودهی مردم نیست، بلکه خود، خاری، لای آن زخم است. این جای افسوس دارد که گروهی نادان با پندارهای بیهوده و بیراههی خود، در این آشفتگی حال مردم، نه تنها نیروی بزرگی که از دانستن مفهوم این واژگان به دست مردم میتوانست، بیاید را از بین بردهاند، بلکه خردها را به کوره راهی هم رهنمون میسازند و حرکت ساده دلانهی مردم را که درستتر از پندارهای بیهوده آنهاست، هر چند تعریفی از آن نتوانند، ارائه کنند و بیشتر با همان پاکی درونی و یافتههای سادة خود به آنها که همبستگی با وطن پرستی دارد به نیکی میکوشند و به طرز شگفت انگیزی به انجام میرسانند را نیز تیره کرده و خلقهای کژ برگرفته از فهم نادرست خود را به ذهن مردمان میاندازند، پا فراتر گذاشته زبان طعنه نیز گشوده و آنها را ناآگاه از اصول عقل و تحت تأثیر احساس، معرفی میکنند . در این نوشتار ما نخست معنای واژه را از راه درست آن و با کمک واژه شناسی روشن و سپس چرایی وطن پرستی و بایستههای آنرا نیز خواهیم گفت.
معنای وطن پرستی :
برای دانستن معنای وطن پرستی نخست به معنای وطن میپردازیم : معنی وطن در لغتنامهی دهخدا: جاباش مردم (منتهی الارب) ، جای باشش مردم (کشاف اصطلاحات الفنون)، جای باشش، محل اقامت ، مقام و مسکن (ناظم الاطباء) و ... آمده در فرهنگ فارسی معین نیز به معنای مقیم شدن در جایی ، اقامت در جایی ، محل اقامت ، جای باش، شهر زادگاه و نیز کشوری که شخص در یکی از نواحی آن متولد شده و نشو و نما کرده آمده است .همچنین در جایی برای وطن ریشهای ایرانی را قائل شده و آن را بهتر از تن معنا کرده بودند . 1
اما برای دانستن معنای واژة پرستش باید به ریشة آن توجه نشود این واژه مشتق از واژة پرستار و آن نیز مشتق از پرسیتار میباشد. حال باید دید پریستار چیست و به چه معنایی است. پریستار از دو جزء تشکیل یافته جزء نخست آن پرسی که معنای پیرامون و دورا دور راحی دهد و جزء دوم ایستار، همان ایستادن یا ماندن هست. بنابراین بر هم معنای دورادور و پیرامون ایستادن را میدهد یعنی گرداگرد چیزی را گرفتن یا همان طواف کردن 2 .
منظور از این واژه پرستش یعنی دورادور هستی یک چیز گشتن و آنرا به تمامی حفظ کردن است. بسان پرستاری که دورادور بیمارش میگردد تا از هستی او دفاع کند. بنابراین وطن پرستی یعنی دورادور هستی وطن گشتن و آنرا حفظ کردن و بایستهها و لازمههایش را فراهم آوردن
وطن پرستی چیست؟
آنچه از معنای واژهی پرستش گفتیم، روشن میسازد که وطن پرستی یعنی دور تا دور وطن گشتن یا از تمامی و کلیت هستی آن به یکجا پاسداری کردن. کارهایی که در این راه باید انجام دهیم وظیفهها و بایدهای ما هستند اما چرا باید چنین کرد؟
پاسخ این پرسش را باید در زندگی و زیست انسانی جست. زیست انسان و زندگی سربلند و سرافراز، انسانی باخردی توانا، بر پایهی آمیغهایی است که بدون شناخت آن، هم، زیست انسانی و هم زندگی همراه با توانایی او، دچار دژدیسی (نقص)، خواهد شد. یکی از گرانبهاترین این آمیغها که از نوامیس هستی است، پاس از هستی خویشتن است که با کوتاهی کردن از وظایف (بایاهای) پاس از هستی خویشتن، هم زیست خود را از دست خواهیم داد و هم به زندگی سرفرازانه بر پایة راستی پژوهی و توانایی پیروزی بر ناهنجاریها دست نخواهیم یافت. اما چگونه پاس از هستی خویشتن، با وطن پرستی، پیوستگی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش و روشن ساختن آن، باید بگوئیم میتوان هستی واحد انسان را به دو هستی برخ کرد. نخست آن هستی که مابین او و آنچه نفس ندارد و آنچه نفس دارد، اعم از حیوان و یا نبات ، مشترک است و دوم آن هستی که متعلق به عالم خرد است.
======================================
برگرفته از وب اریارمن نوشته حجت الله کلاشی
http://www.ariarman.com/Nationalism-Of-Iranian.htm
دليل مهمي كه باعث ميشه آدم به وطنش افتخار كنه به نظر من فقط ميتونه فرهنگ فعلي اون كشور و فرهنگ خود اون شخص باشه.
وقتي ميگم فرهنگ فعلي، يعني همين فرهنگي كه همين الان داريم!
افتخار كردن به وطن به خاطر چيزايي مثل تاريخ و نژاد كار معقولي نيست براي اين كه اصلن دليلي نداره آدم به چنين چيزي افتخار كنه!
دليلي نداره الان الكي آويزون شيم به كوروش و داريوش. اونا هرلطفي كه به اين مرزوبوم كردن، چندهزار سال پيش كردن و گذشت اون زمون! خب كه چي ميريم پز ميديم كه آره كشور ما همچين تاريخي داره...؟ فلاني و فلاني n سال پيش فلان كردن توش؟ خب كرده باشن، دستشونم درد نكنه ولي مگه ما اون تاريخو ساختيم؟
مگه شما بودين كه چنين افتخاراتي براي كشور آفريدين؟ اين كار درست مثل كار همون بچه ايه كه به شغل يا محل خونه جد باباش مينازه. گذشتگان ما هركاري كردن خودشون كردن. چون اونا ايراني بودن ما هم ايراني هستيم دليل نميشه اونا رو ربط بديم به خودمون.
كشور فقط يه تيكه زمينه كه تصادفن مردم توش زاده ميشن. چيزي كه ميتونه براي افتخار وجود داشته باشه فرهنگ همون موقع كشوره. يعني رفتاري كه مردم در حال حاضر در پيش ميگيرن (چون در اون صورت ما هم جزئي از اون فرهنگيم[nb]البته خيلي وقت ها خيلي ها جزئي از فرهنگ كشورشون نيستن و خيلي چيزها رو قبول ندارن[/nb]). وگرنه اين كه n سال پيش آريايي ها به زنان احترام ميذاشتن ربطي به ما نداره.
حالا ميتونيم از خودمون بپرسيم: آيا من به فرهنگ و رفتار مردم كشورم افتخار ميكنم يا نه؟
(با اين حساب بهتره موضع گيري رو بذاريم كنار و اگه كسي به ايراني بودنش زياد افتخار نميكنه خرخره ش رو نجويم! )
+نژاد آريايي هم هيچ برتري خاصي نسبت به بقيه نژادها نداره. هوش و شايستگي و مهرباني و خلاقيت و... به نژاد بستگي نداره. اينو بهش ميگن نژادپرستي.
@Nighttingle : بیشتر حرفاتون رو قبول دارم ولی با این حرف آخرتون که گفتید نژاد آریایی هیچ برتری نسبت به بقیه نژاد ها نداره،ذهنم رو مشغول کرده،اخه مگه میشه یک نژاد نسبت به نژاد دیگه ای برتری نداشته باشه؟ همچین چیزی ممکنه به نظرتون؟ یک مثال ساده میزنم،مثلا رنگ پوست مردم آفریقا عموما سیاه دارند در حالی که مردم اروپا رنگ پوست سفید دارند.
@Nighttingle : بیشتر حرفاتون رو قبول دارم ولی با این حرف آخرتون که گفتید نژاد آریایی هیچ برتری نسبت به بقیه نژاد ها نداره،ذهنم رو مشغول کرده،اخه مگه میشه یک نژاد نسبت به نژاد دیگه ای برتری نداشته باشه؟ همچین چیزی ممکنه به نظرتون؟ یک مثال ساده میزنم،مثلا رنگ پوست مردم آفریقا عموما سیاه دارند در حالی که مردم اروپا رنگ پوست سفید دارند.
غالب بودن يه الل معني برتري نداره... مثلا رنگ چشم قهوه اي به آبي غالبه ولي معنيش اين نيست كه چشم قهوه اي بهتره يا بدتره.
از نظرهاي ديگه هم... مثلن ممكنه به نظر خيلي ها پوست تيره قشنگ تر باشه، و پوست روشن راحت تر با آفتاب صدمه ميبينه.
درسته، ممكنه به طور ميانگين يه نژاد نسبت به ديگران يه برتري داشته باشه، ولي معنيش اين نيست كه اونا نژاد برتر هستن، چون ممكنه يه نژاد ديگه از يه لحاظ ديگه بهش برتري داشته باشه. ولي اثبات اين چيزا سخته كلن.
مثلن الان تحقيقات نشون داده كه افراد آسياي شرقي به طور ميانگين باهوش ترن. اين معنيش اين نيست كه هر ژاپني اي الزامن باهوشه يا اين كه آسياي شرقي ها از بقيه نژادها برترن!
+الان طبق تعريف شما ما برتريمون به نژادهاي ديگه چيه؟
غالب بودن يه الل معني برتري نداره... مثلا رنگ چشم قهوه اي به آبي غالبه ولي معنيش اين نيست كه چشم قهوه اي بهتره يا بدتره.
از نظرهاي ديگه هم... مثلن ممكنه به نظر خيلي ها پوست تيره قشنگ تر باشه، و پوست روشن راحت تر با آفتاب صدمه ميبينه.
درسته، ممكنه به طور ميانگين يه نژاد نسبت به ديگران يه برتري داشته باشه، ولي معنيش اين نيست كه اونا نژاد برتر هستن، چون ممكنه يه نژاد ديگه از يه لحاظ ديگه بهش برتري داشته باشه. ولي اثبات اين چيزا سخته كلن.
مثلن الان تحقيقات نشون داده كه افراد آسياي شرقي به طور ميانگين باهوش ترن. اين معنيش اين نيست كه هر ژاپني اي الزامن باهوشه يا اين كه آسياي شرقي ها از بقيه نژادها برترن!
+الان طبق تعريف شما ما برتريمون به نژادهاي ديگه چيه؟
اين كه يكي تاريخ پرافتخار يا هيجان انگيز يا تاريخي سرشار از حقوق بشر داشته مبنا نيست. مهم اينه كه يه كشور الان به كجا رسيده.
وگرنه خيلي كشورهايي كه در زمان هاي (بسياربسيار) قديم تمدن بالايي داشتن (مثلن ايران، يونان...) الان چندان تعريفي ندارن.
تاريخ ما هم چندان چيز فوق العاده اي نيست ها! شايد تاريخ چندهزار سال پيشمون زيبا و پرافتخار بوده، ولي بعد از اون تاريخمون يه تاريخ غم انگيز استبداديه كه شكست و فريب و نالايقي ازش ميچكه!
اين كه يكي تاريخ پرافتخار يا هيجان انگيز يا تاريخي سرشار از حقوق بشر داشته مبنا نيست. مهم اينه كه يه كشور الان به كجا رسيده.
وگرنه خيلي كشورهايي كه در زمان هاي (بسياربسيار) قديم تمدن بالايي داشتن (مثلن ايران، يونان...) الان چندان تعريفي ندارن.
تاريخ ما هم چندان چيز فوق العاده اي نيست ها! شايد تاريخ چندهزار سال پيشمون زيبا و پرافتخار بوده، ولي بعد از اون تاريخمون يه تاريخ غم انگيز استبداديه كه شكست و فريب و نالايقي ازش ميچكه!