من فک میکردم فقط خودمم که فسقلیها میخوندم و میخونم. ((:
اولین کتابِ زندگیِ من:[nb]که البته چون مال خودم خیلی قدیمیِ و از حدودِ دوسالگیم هست خیلی قراضه بود، ترجیح دادم عکس کتاب خودم رو نذارم. [/nb]
یه سری کتاب های هزارویکشب هم بود، وقتی چهارم، پنجم ابتدایی بودم میخوندم. اون موقعا اونا به نظرمون کتابای خیلی قطوری میومدن، و کلی ذوق میکردیم که ما چهقد بزرگ شدیم که این طور کتابارو میخونیم. ((:
یه سری حکایتهای بهلول هم بود؛ پدرم همیشه واسم میخرید، میگفت بخونم. خیلی خوب بودن.
بعد قابوسنامه و یه سری کتاب های این تیپی هم بودن که مربوط میشن به دوران ابتدایی که حقیقتا موندگار و خاطرهانگیز هستند.
اما خب چی میتونه برسه به "دهتاجوجه رفتنتوکوچه"ی من؟
من همه ی کتابای حسنی رو داشتم، اون که هیچی.
کتاب های آقاکوچولو ها و خانم کوچولو ها هم تعداد زیادیش رو دارم! مثل خانم کوچولوی سحرآمیز و خانم کوچولوی مرتب و اینا!
قصه های من و بابام! :-ایکس
یه کتابی بود که چون از خواهرم بهم به ارث رسیده بود جلد نداشت،ولی درمورد این بود که یه پسری تو باغ وحش (یا پارک! ) گم میشد، بعد این رو باید یکی برات می خوند و توپ انتخاب می کردی که الان چی کار کنی. مثلن رفتن پیش نگهبان یا پرسیدن از خانومی که همراه یه بچه ست. هرکدوم جلوش نوشته بود فلان صفحه، و تواونقفدر ادامه میدادی تا بالاخره پسره پیدا میشد!
ماتیلدا و باغ مخفی و دماغ ملکه هم برای پنج - شیش سالگی که دیگه خودت می تونی کتاب بخونی.
ولی فکر می کنم دزده و مرغ فلفلی واقعن نوستالژیکه! چه کسی می تونه نخونده باشه این کتاب شاهکار رو؟
درضمن اگر دقت کنید بار آموزشیش از بقیه ی کتابا بیش تره!
خب کتاب نوستالژیک یه سریاشو بچه ها گفتن مثه مجموعه فسقلی ها که به شخصه ای کامی کمکی رو از همه بیشتر دوس داشتم!
بعد دزده و مرغ فلفلی و حسنی هم که دیگه اصن حرف نداش!
بنده البته در کودکی همه کتاب شعرامو حفظ بودم!#ریا! مث خیلیای دیگه ولی دوتا کتاب بودن شدیدا به اینا عشق می ورزیدم!
یکی ایشون!
خصوصا اون تیکه ای که داشتن سرپارچه بحث می کردن! اصن یکی از کارهای شاخی که در دوران طفولیت باهاش حال می کردم همین بود که این تیکه رو جلو دوستام می خوندم!
چی بخریم؟چی نخریم؟
اطلس گلدار[nb]همش اسم پارچس اینا! با مامانم حفظ بودیم! [/nb] بخریم
سفره قلمکار بخریم
فاستونی و شال و برک
کتان و چلوار و قدک
چیت و دبیت و کودری
ململ و تور و آستری
مخمل و متقال و حریر
کرپ دوشین و وال و جیر
پارچه ی آق بانو می خوام
کلاغی اسکو می خوام
پارچه می خوام تافته باشه
با ابریشم بافته باشه!
فقط هیچوقت عمه خاله سوسکه رو درک نمی کردم اون وسط هی پارازیت مبارکه مبارکه می داد!
و دیگری حسنی کلاس چنده!
بعد هیچ کس به کتاهای عبدلی اشاره نکرد!هی شغل عوض می کرد!خیلی خوب بود!
+دوتا از کتابای غم انگیزم هم یکیش بابا لنگ دراز بود یکی دیگه هم کفش قرمزی!
با تایید حرف پوریا و الناز کتابای بعدی که برام شدیدن نوستالژیکن یکیش ماجراهای تن تن هس.اولیشم قشنگ یادمه تن تن در کنگو بود! اول ابتدایی بودم!
یکی دیگم سری هری پاتر بود که راهنمایی میخوندم !
وای وای من چرا این تاپیک رو ندیده بودم هیچ وقت، مرسی از مدیر که آوردش بالا.
یه چندتا از کتابایی که گفته بودید کلی خاطره برام زنده کرد الان دارم حسرت میخورم چرا هیچ کدوم از کتابا رو دیگه ندارمواقعاً خاطراتی که یه چیز ملموس میتونه تولید کنه حیرتانگیزه. البته همش مالِ خودم نبود تعداد زیادیش مالِ برادرام بود که به من ارث رسیده بود. الان رفتم سایت کانون کتابا رو درآوردم.
این رو خیلی دوست داشتم اوّل یه تصویر نشون میداد زوم شده بعد تو حدس میزدی این چیه. بعد میرفتی صفحهی بعد میفهمیدی یه قسمت از یه چیز بزرگتر بوده.
بعد شما آی قصه قصه قصه نمیخوندید؟
بعد این دو تا کتاب رو من تصویراش رو خیلی دوست داشتم
یا فاختهی تنبل که حاضر نبود از تخمهاش نگه داری کنه.
چقد حس خوب زنده شد یهو
ماجرا ی سه بچه خرس ، گربه ی شیطون بلا ، خروس زری پیرن پری. ، دالی موشه (این دوتا ی اخر کتابای صوتیش رو تا همین سه چهار سال پیش داشتم :* ) نیمکت سفید ، هلی فسقلی در سرزمین غولها و قوی شیپورزن
اینجا احساس خفه شدن از گریه بهم دست خواهد داد :))
خیلی از کتابها محدود به کودکیم نبودن، ولی نوستالژیکن چون خوندنشون از کودکی شروع شد. مثل کتابهای تنتن [از هرژه] که اوّلین جلدش رو وقتی ۸ سالم بود خوندم [سفر به ماه]. اینجا بعضی از اونایی رو میگم که توی بازهی ۵ تا ۹ سالگی خوندم.
مجموعهی کتابهای ماجراهای تنتن
مجموعهی کتابهای نیکولا کوچولو از سامپه و گوسینی
مجموعهی کتابهای من و بابام[nb]Vater un Sohn [/nb] از ای. او. پلاون
مجموعهی کتابهای رامونا از بورلی کلیری
بیشتر کتابهای رولد دال؛ مثل ماتیلدا، هلوی غولپیکر، چارلی و کارخانهی شکلاتسازی، جادوگرها و...
مجموعهی بچّههای بدشانس[nb]A Series of Unfortunate Events[/nb] از لمونی اسنکیت [دنیل هندلر].
افسانهها و قصّههای هانس کریستین اندرسن؛ خوابم نمیبرد بدون این.
بیشتر کتابهای شل سیلور استاین؛ مثل بالا افتادن، جایی که پیادهرو تموم میشه، درخت بخشنده، نوری در اتاق زیر شیروانی، لافکادیو و...