نوشته های امین

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Amin.Hero
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

به اميد نگهت سوختمو ساختم اما، چه غريبانه به خاكستر افسوس مانند شدم
همچو افسانه ز فواره چشمان دلم خون جوشيد، مردم چشم ترم غرقه ي خون گشتن و اما چه غريبانه ...
تو هنوزم به دل غمزده ام، به نفس هاي تنم، مديوني
ولي افسوس غريبانه منم كز گنه كرده ي تو، باز زنداني و دربند شدم
چه غريبانه...
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

خیلی قشنگ بودن....بهت تبریک میگم هیچ وقت نوشتنو ترک نکن
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

دمش گرم ...
باران را می گویم...
به شانه ام زد و گفت: خسته ای؟
امروز را تو استراحت کن من به جایت میبارم... :|
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

به نقل از Amin.Hero :
به اميد نگهت سوختمو ساختم اما، چه غريبانه به خاكستر افسوس مانند شدم
همچو افسانه ز فواره چشمان دلم خون جوشيد، مردم چشم ترم غرقه ي خون گشتن و اما چه غريبانه ...
تو هنوزم به دل غمزده ام، به نفس هاي تنم، مديوني
ولي افسوس غريبانه منم كز گنه كرده ي تو، باز زنداني و دربند شدم
چه غريبانه...
واقعا جای تبریک داره!
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

به نقل از Amin.Hero :
زدم دل به دریا بشم قطره ای
تو بارون اشکای چشمای تو
فقط راضیم به همون خنده ای
که نقاشی میشه رو لب های تو

واسه داشتن شادی تو قصه هام
همین دستای گرم تو کافیه
همین بودن تو کنارم همین
سکوتت تو شب های مهتابیه

تمومه دنیامه آرزوی تو
خندیدن و تماشای روی تو
اینکه نبینم حتی یه لحظه هم
اشکی تو قاب سبز چشمای تو
این واقعا خیلی خوب بود
بیشتر من به عنوان یه ترانه بهش نگاه میکنم
بدون اغراق بگم از خیلی از ترانه هایی که توسط خواننده های مطرح خونده میشه پر مغز تر و بهتر بود
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

واقعا قشنگ مینویسین. اشک تو چشمای آدم جمع میشه :)
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

ممنونم ممنونم، اونم غلیظ
...
چون بلبلان غزل خوان بودمو اما به پیش تو
هوهوی جغدمو و آوازخوان غم شدم.

سرو بلند و
ایستاده بودم چون نخل بر زمین،
تا آمدی به سان خاک در نفس باد رفتم و
اینک رقیب بیابان غم شدم.

روزی قلم به دست محافل، ادیب مجلس ها
ز ساعت تو بود که آتش به مأمنم افتاد
ز لحظه ی تو بود که رسوای هر خرابه و دیوان غم شدم.

آه می کشم اما نه آه بدبختی
خوشم،
خوشم به سوز و بیابان
خوشم به گوشه ی مستان
که این همه من ز دست تو، که این همه من ز دستان غم شدم.
...
شاد باشید !
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

از سمت باران سوی دریا میروی تو
از قلب ابری سوی رویا میروی تو
با عالمی همسان خود آزاد گشتی
اکنون چرا غرقی و تنها میروی تو

دل کندن آسان است اما تا کجا تو
بر نزد ماهی نزد دریا میکنی جا؟
خورشید داد قلب ابری می ستاند
از ترس او در عمق دریا کرده ای جا؟
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

تو سوار بر نسیمی ز خیال من گذشتی
که دوباره شعله گردد
هوس تو در درونم
که دوباره پر بگیرد
به هوای با تو بودن
به امید با تو گشتن
نفست به تار و پودم
که ز خور برون بیفتم
که ندانم اینک اینجا به چه رو؟چرا؟چگونم؟

همه لحظه های با تو
به حریم خاطراتم
چو مترسکی علم کرده به پهنه ی دقایق
به ابد ایستاده مانده

تو سوار بر نسیمی
خنکای مانده از تو
نفسی مسیحواران به دل فسرده من
نفسی امیدواران به غبار خسته من
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

در خیالم لحظه ها آرام تر ای کاش سوی رفتن تو میرفتند
تا که شاید قلب هم آن لحظه ها را احساسشان میکرد
تا که شاید زبانم فرصت داشت از تو ماندن را طلب کند
تا که شاید دست هایم برای دست هایت سوی تو می آمدند
تا که شاید قدم هایم فرصت داشتند دل از زمین بکنند و قدم هایت را ببینند که دل از زمین کندند و از قدم هایم
تا که شاید باران ببارد و تصویر چشمانم را در راه دور شدن در آسمان ببینی
لحظه ها هم لحظه های قدیم
با تو بودند لحظه های قدیم
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

گاهی به دنیا
به غم فردا
به هرچی خوابه و
به هرچی رویا
بخند
گاهی ب درد و
دستای سرد و
به اینکه تنهایی
چشماتو ببند و
بخند
گاهی به اشکات
خشکی لب هات
بغض گلوت و
سیاهی شب هات
بخند
گاهی به شعرامم ...
بخند
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

پای پاییز افتاد
هرچه برگ و خار و خس بر روی تاب دخترک افتاد
دوش باد انداختند
آن همه خاکی که بر گیسوی دختر مانده بود
بر گردن موش اوفتاد
جیغ هایی را که میزد دخترک در لحظه ی خواب
هیچ کس حتی نمیدانست
گمانش را نمی کرد
دخترک با تاب و خاک دعوا کرده بود
جیغ ها را جای آهش می کشید
چون دلش می خواست تنها شادیه
کودک همسایشان
پای او باشد
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

تو هم اهل این کوچه و آسمونی
تو هم ساکن خونه ی مهربونی
تو هم مثل من روز و شب هاتو اینجا
کنار درخت و به یاد یکی دیگه وقت میگذرونی

تو هم لحظه هات آبی رنگ دریا
تو هم خنده هات تلخ و دنبال رویا
تو هم مثل من منتظر پشت در زل زدی به
صدای کسی که شده کل دنیا

تو هم آسمونت دلش خنده میخواد
تو هم دفترت قصه ی تازه میخواد
تو هم مثل من ابری حال قلبت
میگیره یه لحظه بازم گریه میخواد

تو هم ... مثل من ...
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

کاش ابری بازهم یکبار دیگر با ترنم های بی منت برای کوچه ی بیمار ما باران ببارد
کاش این هوهوی سرما بار دیگر سوی این گرمای سوزان باد چاییزی بیارد
کاش آن عطر نفس هایت دوباره سوی این ماتمکده جاری شود
کاش آن لحن صدایت بار دیگر سمت این غمگینکده راهی شود
کاش آواز قدم هایت دوباره اوج گیرد تا شود روشن امید این بیابان
کاش آشوبت دوباره پا بگیرد تا شود این میکده مجنون و خندان
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

هنوزم تو حال و هوای همون روز پاییزیم من
که با برگ و ریتم قدم های تو شعر گفتم
تو خندیدی و مثله زیبایی رنگ اون نیمکتای قدیمی
بهم گفتی که تا ابد فکر رفتن نیوفتم

هنوزم تو حال و هوای همون روز پاییزیم من
...

دل اگر شمع نگاهش باشی، تا ثریای محبت رفتست
تو شوی مقصد رؤیاهایش، تا ابد سر به بیابان، مستست

از همه دار ندارم جز تو، در ره عشق دهم، آسان است
دل بریدن ز تو و دیدن تو، آن همانیست که تنها سختست

با تو بودن همه ی آزادی، همه ی علت این زیبایی است
همه ی دلخوشی این کوچه، تو نباشی همه جا بن بستست
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

من که تو نیستم تا بفهمم زود
رفتن دیگری چه آسان است
تو تماشاگری برای این عشق و
من همانم که مرد میدان است

از شکستن رسیده ای آنجا
زیر پایت دل شکسته ی کیست
آن تویی که باز می خندی
پشت سر پس دعای خسته ی کیست

رد پایت چقدر محکم و سخت
روی شن های ساحلی پیداست
جای پایی که سخت و بی حرکت
مانده اما، سهم یک تنهاست
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

من از چشم تو می افتم، سقوطم دیدنی میشه
نگاهت وقتی دوری تو، تو قلبم موندنی میشه

نگاه کن آسمون اینجا، شده هم رنگ تنهایی
نشستن کنج یه دیوار با سایت خواستنی میشه

نگفتم که بری هیچم؟ نگفتی با تو میمونم؟
همه شعرای تلخمون، از امروز خوندنی میشه
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

اگه روی کارتون جدّی باشید واقعا به یه جایی میرسید =D> <:-P بی نظیره یعنی.

مثلا یه دوسه تاشو بدین ابی بخونه. :-"
 
پاسخ : وقتی دلم ابری شود ... ( نوشته های امین )

یه امشب تو جای من اینجا بمون
کنار شب و بین این پنجره
نگاه کن که کوچه چقد با امید
به جای قدم های تو زل زده

چراغای کوچه چشاشون به در
بیای تا تو بیرون و غوغا کنی
همه کوچه رو آب و جارو زدن
تا با خنده هات عشقو برپا کنی

درختای این کوچه چشم انتظار
بیای زیر اون سایشون رد بشی
از اون عطر شیرین رو پیرهنت
بهارو به کوچه تو عیدی بدی
 
Back
بالا