میتونیم بگیم برای هممون پیش اومده که یه اتفاق بد(مث تصادف یا دیدن مرگ کسی و...) برامون افتاده باشه و بخوایم فراموشش کنیم
مثلن اگه کسی تو مدرسه اتفاق بدی براش بیفته هر دفه که وارد مدرسه میشه اون خاطره بد یادش میفته و آزارش میده!
حالا میخوایم بفهمیم چجوری میشه کاری کرد این خاطرات بد آدمو آزار ندن و وقتی آدم یادشون میفته حس بدی پیدا نکنه
خیلی چیزا اولش واقعا سخته و با خودمون فکر میکنیم که اون اتفاق یا خاطره ی بد همیشه برامون تازه میمونه و نمیتونیم فراموشش کنیم اما یه کارایی هست که خود آدم یا اطرافیانش میتونن برای آروم شدنش انجام بدن؛ مهم ترینش اینه که سرشو به کارای دیگه گرم کنه و تا جای ممکن اصلا به اون خاطره فکر نکنه و نذاره چیزی اون رو یادش بیاره...
اما اگه یه نفر توانایی کنار اومدن با هر چیزی رو داره میتونه خیلی راحت با منطقی فکر کردن و کم کم بی اهمیت کردن اون اتفاق برای خودش، آروم بشه
به نظر من از خاطرات بد نباید فرار کرد... خودشون کم کم کمرنگ میشن....
من موافق نیستم باهات!
چون وقتی آدم تو یه محیطی که ازش خاطره ی بد داره قرار میگیره، بدونِ اینکه تصمیم بگیره به اون اتفاق فکر کنه، ذهنش به سمتِ اون اتفاق حرکت میکنه و اون مکان باعثِ آزارش میشه..
این که بخوایم شخصُ سرگرم کنیم به نظرم کلیشه ای و معمولا همین جواب داده میشه به این جور سوالا که با فایده نیس اصن!
برای فراموش کردن هر موضوعی اول باید اون موضوع حل بشه .باید اول پذیرفته بشه که این اتفاق افتاده و حالا من ناراحتم .حالا که چی ؟ اصلا من تا اخر عمرم هر بار توی این محیط قرار بگیرم فلان خطره از جلوی چشمام رد میشه . خب بعدش چی ؟ درسته که خیلی اتفاق ها روی زندگیه ادم تاثیر میذاره اما قرار نیست جوی که به وجود میاد برای همیشه باقی بمونه .
خاطره ی ادم ها همیشه باقی می مونه اما چرا باید این خاطره ها رو با غم و غصه الوده کنیم ؟
و نکته ی بعدی این که اگه جایی زمانی اتفاقی افتاده قرار نیست هر روز اون اتفاق تکرار بشه ! در کل برای حادثه های ناگوار یه دوره ی زمانی داریم برای فرد که بشینه و مسئله رو برای خودش حل کنه که متاسفانه ما با سعی های بی فایدمون برای فرار از اصل موضوع غالبا نادیده می گیریمش و انتظار داریم قبل از طی کردن این مرحله برسیم به مرحله ی اخر که همون فراموش کردنه .
این از خودم نیست ولی من از یه روانشناسه شنیدم که گفت:
از هرچی که بدتون میاد و میخاین فراموشش کنین؛ باید یه جا بشینین خیل آروم اون فرد یا اون خاطره رو به یادتون بیارین بعد همونطور در خاطرتون اونقدر کوچیکیش کنین و هی دور و دور تر ببرینشون تا فراموشش کنین!
و یه چیز دیگم هست که بشینین و دست ب نامه شید و تمام احساساتتونو بزای اون فرد که فوت کرده یا میخاین فراموشش کنین بنویسید و بعد نامه رو جرواجر کنین و بریزین دور.
من امتحان کردم خیلی موءٍثره!
به نظر من اتفاقات چه خوب چه بد .. جزئی از خاطرات زندگی ما هستند ... و کاملا نمیشه فراموششون کرد ..
...
حساسیت زیاد روی موضوع نشون نده ..!!!
..
یا اگر کسی بهت آزاری رسونده ، اذیتت کرده ، ..یا مثه نامردی ( بدجور نامردی ) که یک دوست در حق دوستش کرده ...در این مورد سعی کن طرف رو ببخشی نه اینکه اون لیاقت بخشش داشته باشه .. برای اینکه خودت آرامش داشته باشی
بخشیدن!!!!!!
آدم مگه چقدر می تونه خودخواه باشه که برای آرامش روح خودش ببخشه یا نبخشه!!!!!!
مگه ما چقدر ارزش داریم؟؟؟
هیچ وقت کسی(اول از همه خودت) رو انقدر بالا نبر که وقتی از زده شده همه جوره تخریب و نابودش کنی
به نظره من اتفاق های بد خیلی سخت فراموش میشن چون ما به اتفاقی بد میگیم که فک کردن بهشم ناراحتمون میکنه
شاید اگه سعی کنیم باهاش کنار بیایم کمکمون کنه تا کمتر بهش فک کنیم ولی به نظرم هیچ وقت به طور کامل فراموش نمیشن
به نظر من اتفاقات چه خوب چه بد .. جزئی از خاطرات زندگی ما هستند ... و کاملا نمیشه فراموششون کرد ..
...
حساسیت زیاد روی موضوع نشون نده ..!!!
..
یا اگر کسی بهت آزاری رسونده ، اذیتت کرده ، ..یا مثه نامردی ( بدجور نامردی ) که یک دوست در حق دوستش کرده ...در این مورد سعی کن طرف رو ببخشی نه اینکه اون لیاقت بخشش داشته باشه .. برای اینکه خودت آرامش داشته باشی
به نظره من اتفاق های بد خیلی سخت فراموش میشن چون ما به اتفاقی بد میگیم که فک کردن بهشم ناراحتمون میکنه
شاید اگه سعی کنیم باهاش کنار بیایم کمکمون کنه تا کمتر بهش فک کنیم ولی به نظرم هیچ وقت به طور کامل فراموش نمیشن
بخشیدن!!!!!!
آدم مگه چقدر می تونه خودخواه باشه که برای آرامش روح خودش ببخشه یا نبخشه!!!!!!
مگه ما چقدر ارزش داریم؟؟؟
هیچ وقت کسی(اول از همه خودت) رو انقدر بالا نبر که وقتی از زده شده همه جوره تخریب و نابودش کنی
درسته بعد از فوت یه نفر ما به نبودنش عادت میکنیم نه اینکه فراموشش میکنیم ...
.
وقتی یکی رو هر روز مجبوری ببینی به نطرت فراموش میشه ؟؟... شاید عادی شه بودنش برات ولی کاری که کرده فراموش نمیشه !!!
اگه اتفاق چیزی بوده که بدش دیگه به خیر گذشته، زیاد خودمونُ درگیرش نکینم و به خوبی های اون حادثه فک کنیم مثلن اگه این اتفاق نمیفتاد چی میشد....
اما اگه اتفاق بد تر از اینهاس، مثلن اگه برا کسی اتفاق خیلی بدی افتاده،و ما نمیتونیم اون بارُ تحمل کنیم، بهتره در موردش با بقیه حرف بزنیم، شاید یه کمی از غممون کم شه...
اگه اتفاق چیزی بوده که بدش دیگه به خیر گذشته، زیاد خودمونُ درگیرش نکینم و به خوبی های اون حادثه فک کنیم مثلن اگه این اتفاق نمیفتاد چی میشد....
اما اگه اتفاق بد تر از اینهاس، مثلن اگه برا کسی اتفاق خیلی بدی افتاده،و ما نمیتونیم اون بارُ تحمل کنیم، بهتره در موردش با بقیه حرف بزنیم، شاید یه کمی از غممون کم شه...
من موافق نیستم باهات!
چون اولا دستِ خودِ آدم نیس که به اتفاقِ بدی که براش افتاده فک کنه یا نه.. و ثانیا امکانِ اینکه آدم با کسی حرف بزنه همیشه نیس!
آدم معمولن خودش دوس نداره به چیزی که ناراحتش میکنه فک کنه، ولی در مواقعی گذشته ی آدما اونا رو آزار میده و خیلیا هستن که گذشتشونُ پاک میکنن از ذهنشون! مثِ جاسوسا یا خیانت کارایی که بعد ها پشیمون میشن..
یه هشدار دوستانه و البته نه چندان علمی
هیچ وقت با دیگران دردودل نکنید حتی در مواقع ضروری و اگر هم مجبور هستید با هر کسی فقط یک بار صحبت کنید .
تو این دوره زمونه هیچ کس حوصله ی مشکلات خودش رو هم نداره چه برسه به دیگران . سعی کنید خودتون خودتون رو اروم کنید .
اگر بیشتر از یکی دوبار با کسی در مورد دلتنگی هاتون صحبت کنید دو تا اتفاق احتمال داره بیفته :
1) نسبت به اون شخص احساس وابستگی کنید. 2) رفتار اون شخص با شما عوض بشه .
برعکس نظر بعضی دوستان، به نظر من گذر زمان همه چیز رو عوض می کنه...
خیلی اتفاقا افتاده برام که شدید ناراحتم کرده اما با گذر روز ها، از ذهن من هم بیرون رفته و الان به چشم یه تجربه بهش نگاه می کنم...
انسان می تونه همه چیز رو فراموش کنه... الا عشق...
در کل بستگی داره که اون اتفاق چی بوده باشه، اما هرچی سعی کنی به یه چیزی فکر نکنی، بیشتر بهش فکر میکنی.
و هرچی به یه اتفاقی بیشتر فکر کنی، بیشتر تو ذهنت میمونه و فراموش کردنش سختتر میشه.
به نظر من باید هرچیزی که باعث میشه یاد اون اتفاق بیفتی رو از خودت دور کنی و سعی کنی فکرت رو به چیزای دیگه مشغول کنی.
بعضی وقتا نمیشه...هر چی زور بزنی بازم نمیشه...چون با ذات ممکن بودن در تضاده...
اما وقتایی که میشه...
من مخالفم به کل با کوری..."سرگرم شدن با چیزی دیگر به منظور فراموشی"...این یعنی سری در برف فرو بردن...و نتیجه اش هم بهتر از حاصل کبک نخواهد بود..."ضربه را خواهی خورد"
باید بشینی با خودت قضیه رو حل کنی...
جز یه مورد به نظرم گذشته اصلا معنی نداره...تاثیرش رو حاله که معنی داره...