ارنست همینگوی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
سلام :)

ارنست همینگوی
Hemingway.jpg


دیدم جای "ارنست همینگوی"، نویسنده معروف یه سری کتاب کلاسیک تو کتابخونه سمپادیا کمه، گفتم من تاپیکش رو بنا کنم با اجازه... :D!
البته احتمالا مثه خیلی تاپیکای دیگه بخش کلاسیک خیلی دووم نمیاره، ولی شایدم آورد... بازم اگه صلاح بر نبودنش بود پاکش کنین لطفا.

این زندگینامه شه، که مستقیما از ویکیپدیا [nb]ویکیپدیا[/nb] کپی شده( :-"):

ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ در اوک پارک (Oak Park) ایالت ایلینوی متولّد شد. پدرش کلارنس یک پزشک و مادرش گریس معلّم پیانو و آواز بود.ارنست تابستان‌ها را به همراه خانواده اش در شمال میشیگان به سر می‌برد و در همان جا بود که او متوجّه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.

او پس از اتمام دورهٔ دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدّتی در کانزاس‌سیتی به عنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول او داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان رانندهٔ آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئیه ۱۹۱۸ مجروح و برای ماه‌ها در بیمارستان بستری شد.

در بازگشتش به ایالت متّحده مردم شهر و محلّه‌اش در اوک پارک از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسن اهل سن لوییز آشنا و عاشق او شد.

آنها با هم ازدواج کردند و بنا بر توصیه شروود اندرسن برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب کردند.در آن جا ارنست برای تورنتو استار (Toronto Star) مشغول به کار شد. آن‌ها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده می‌کردند و ارنست به کار داستان‌نویسی نیز می‌پرداخت.طیّ همین دوران یعنی بین سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.

سبک ویژهٔ او در نوشتن او را نویسنده‌ای بی‌همتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستان‌های کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاصّ او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان عید متغیر انتشار یافت، برداشتی شخصی و بی‌نظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دههٔ ۱۹۲۰ است.

ارنست و هدلی در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را جان گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانواده جوان به مکان‌های زیادی از اروپا به ویژه اروپای مرکزی سفر می‌کردند و در زمستان‌ها به اسکی می‌پرداختند.در تابستان‌ها آن‌ها برای شرکت در جشنواره سن فرمین در پامپلونا به اسپانیا سفر می‌کردند که اولین سفرشان در تابستان ۱۹۲۳ بود.در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربه‌های بدست آمده‌اش از اسپانیا با نام خورشید هم طلوع می‌کند به چاپ رسید.

در سال ۱۹۲۶ ارنست همینگوی با پائولین فیفر ثروتمند دیدار کرد و این آشنایی ازدواج اول او را به جدایی کشاند. ارنست و پائولین در سال ۱۹۲۷ با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو پسر شدند. پاتریک درسال ۱۹۲۸ و گرگوری درسال ۱۹۳۱ به دنیا آمد. او در همان دوران زندگی‌اش با پائولین خانه‌ای در کی وست فلوریدا خرید.

در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ همینگوی عاشق زنی روزنامه‌نگار و نویسنده به نام مارتا گلهورن شد و در سال ۱۹۴۰ با او ازدواج کرد. ارنست، "فینکا ویخی یا" (Finca Vigía) را در کوبا خرید. در سال ۱۹۴۴ با مری ولش ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد، از مارتا در سال ۱۹۴۵ جدا شد و در ۱۹۴۶ با مری ازدواج کرد.

من خودم فعلا فقط کتاب وداع با اسلحه ش رو خونده م.داستان یه سرباز ایتالیاییه که تو جنگ راننده آمبولانسه و در حین انجام وظیفه زخمی می شه و می ره بیمارستان یه شهر دیگه و اینا... به نظرم کتاب جالبی بود و بر خلاف انتظار کتابدارمون که می گفت احتمالا به خاطر کلاسیک بودنش یه کم به نظرم خسته کننده بیاد، اصلا اون طوری نبود. نحوه نگارش و کلا سبکش هم جالب بود. مثلا یه جمله داشت، به درازی نیم صفحه :D! (البته جمله مرکب بود، ولی وسطش نقطه نداشت دیگه!)

کسی هست کتابی ازش خونده باشه؟
نظرتون در مورد آثارش چیه؟ در مورد سبکش چی؟
اگه نخوندید، چیز خاصی در مورد آثار کلاسیکش شنیدید، یا تصمیم دارید در آینده ای نزدیک یا دور کتابی ازش بخونید؟
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : ارنست همینگوی

من پيرمرد و دريا رو ازش خوندم. قشنگ بود؛ اما به شدّت خسته كننده...
 

behrazv

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
105
امتیاز
426
نام مرکز سمپاد
علامه حلی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : ارنست همینگوی

به نقل از نرگس² :
من پيرمرد و دريا رو ازش خوندم. قشنگ بود؛ اما به شدّت خسته كننده...

منم این کتاب رو خونده م. قبل از خوندنش منم شنیده بودم که خیلی خسته کننده س. ولی به نظرم اون طوری بودنش بود که جذابش کرده بود. یعنی درسته مثلا مثل هری پاتر (!) یا داستانای دیگه که اتفاقات هیجان انگیزی که تو قسمتای مختلف می افته خیلی داستان رو جذاب می کنه، ولی به نظرم این کتاب قرار نیست اصلا اون طوری باشه.
یعنی من که بعد از خوندن کل کتاب اصلا احساس خستگی نمی کردم، یه جورایی این بی هیجان بودنش جالب و قشنگش کرده بود. ضمنا به نویسنده هم این فرصت رو داده بود که بیش تر به حرفاش بپردازه تا به جزئیات داستان :> :D

کتاب دیگه ای که از این نویسنده خونده م "خورشید هم طلوع می کند" هستش. این هم به نظرم کتاب بدی نبود، یعنی نسبتا خوب بود. ولی من پیرمرد و دریا رو ترجیح میدم.
 

stranger9372

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
علامه حلی1
شهر
تهران
پاسخ : ارنست همینگوی

خیلی جالبه که رمان به اون پرمحتوایی و زیبایی واستون خسته کننده بوده...ولی عذر می خوام احتمال 100درصد از رمان چیزی نفهمیدین و رمان رو سوزوندید...
پیرمرد و دریا بزرگترین اثر همینگوی هست...و رمانیه که میشه ساعتها دربارش حرف زد و بحث کرد
رمانی پر از نماده و ازش میشه خیلی برداشت ها کرد..
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : ارنست همینگوی

به نقل از بیگانه :
خیلی جالبه که رمان به اون پرمحتوایی و زیبایی واستون خسته کننده بوده...ولی عذر می خوام احتمال 100درصد از رمان چیزی نفهمیدین و رمان رو سوزوندید...
پیرمرد و دریا بزرگترین اثر همینگوی هست...و رمانیه که میشه ساعتها دربارش حرف زد و بحث کرد
رمانی پر از نماده و ازش میشه خیلی برداشت ها کرد..

کتاب خیلی پرمفهوم و نمادین هم می تونه خسته کننده باشه. من همونطور که گفتم پیرمرد و دریا رو نخونده م، ولی یه کتاب هر چه قدر هم خوب باشه و پر از معنی و قابل تفکّر باشه، اگه مثلاً توصیفاتش زیاده از حد باشه، اتّفاق خاصّی توش نیفته، یکنواخت باشه، یا به هر دلیل دیگه ای، ممکنه خسته کننده باشه.
در واقع خسته کننده بودن نشان از بد یا کم ارزش بودن یه اثر نیست، صرفاً یه جنبۀ دیگۀ بررسی یه کتابه.

فرمودین پر از نماده و می شه خیلی برداشت ها ازش کرد. مثلاً چه جور نمادهایی؟ کتاب دیگه ای هم از ارنست همینگوری خونده ین؟
اگه آره، آیا اون نمادها رو توی اون کتاب ها هم به کار برده که بشه نتیجه گیری کرد از نمادهای خاصّ نویسنده هستن؟
اگه نه، به نظرتون استفاده از نماد هاش به جا بوده؟ اخه بعضی وقتا ممکنه یه نویسنده زیادی داستان رو سمبولیک کنه، طوری که اثر منفی داشته باشه.
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ارنست همینگوی

من پیرمرد و دریا رو ازش خوندم!

توصیه میکنم حتما از این کتاب نقد بخونین!
کتابی که من داشتم اولش حدود 100 صفحه نقد داشت فقط راجع به خود کتاب!
و آدم وقتی نقدش رو میخونه تازه شاید بفهمه که این کتاب شاهکاره!
ینی شاید قبل از اینکه نقدش رو بخونم فکر میکردم: چه خوب! ولی عالیه واقعا ...

همینگوی تو کوچکترین حرفاش کلی حرفه.
مثلا تو این نقد اومده بود کلی راجع به این حرف زده بود که وقتی پسرک به سانتیاگو کمک میکنه، اون میگه"متشکرم!"
برنمیگرده مثلا بگه" دنیا پستی و بلندی های زیادی داره" ، "جبران میکنم" و ...
از اینجا میفهمیم که پیرمرد هیچ وقت فکر نکرده کمک خواستن بی آبروئیه! و هیچ آسیبی به غرور انسان نمی زنه ...
 

نسترنگار

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,367
امتیاز
7,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ تهران
رشته دانشگاه
پزشکی بهشتی
پاسخ : ارنست همینگوی

من خيلى وقت پيش پيرمرد و دريا رو خوندم و خوشم نيومد البته ميخوام دوباره بخونمش ولى چند وقت قبل يه كتاب ديگه اش، زنگ ها براى كه به صدا در مى آيد رو خوندم ( فك ميكنم افق جديداً با اسم اين ناقوس مرگ كيست؟ چاپش كرده، مال من خيلى قديمى بود!) و خُب به نظرم خيلى خوب بود! درباره يه آمريكاييه زمان جنگ داخلى اسپانياست؛ طولانى ترين رمان همينگوى. كسى اين كتاب رو خونده؟
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : ارنست همینگوی

من یه چن تایی ازش داستان کوتاه خوندم... پسر خـــــیـــــــــلی خوبه!!! یعنی داستان کوتاهاش محشره! دیالوگ نویس ِ به شدت ماهریه... تیکه هایی هم که از داستان انتخاب کرده و توصیف هم، با وسواس ِ به شدت خوبی انتخاب و توصیف کرده...
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : ارنست همینگوی

اوه چه تاپیکی! مثلا خیلی یهویی دارم اینجا پست میدم. :-" البته باید اقرار کنم که به طور تصادفی به اینجا برخورد نکردم. بلکه دنبال یه مطلبی از همینگوی بودم و چیزی پیدا نکرده بودم که گفتم یه سری هم به اینجا بزنم. :-"

من کلا از همینگوی دو تا رمان معروف‌ش رو خوندم. یکی «پیرمرد و دریا» و یکی هم «وداع با اسلحه». پیرمرد و دریا شاهکار بود به نظرم و وداع هم فاجعه ! حالا یه گریزی هم بزنم به نظر بچّه‌ها که به نظرم خیلی قابل بحث‌ان:
به نقل از بیلی بچه. :
من یه چن تایی ازش داستان کوتاه خوندم... پسر خـــــیـــــــــلی خوبه!!! یعنی داستان کوتاهاش محشره! دیالوگ نویس ِ به شدت ماهریه... تیکه هایی هم که از داستان انتخاب کرده و توصیف هم، با وسواس ِ به شدت خوبی انتخاب و توصیف کرده...
منم خیلی با این نظر موافقم. و متاسفانه این برای اینکه یه داستان خوب در بیاد کافی نیست. من حتی توی وداع با اسلحه هم این موارد رو دیدم و جزو نقاط قوت داستان می‌دونم ولی خب همینگوی به نظرم نتونسته شخصیت خلق کنه توی وداع با اسلحه. و جذابیت رمان توی دیالوگ‌های ضربدری کتاب و توصیفات بی‌نظیر همینگوی­‌ای هست - البته اگه ترجمه دریابندری مال نشر نیلوفر رو بخونید یقینا مخالف این نظر رو پیدا می‌کنید! در کل اینکه وداع با اسلحه یه رمانی بود که نویسنده فقط قصد داشت، بگه جنگ بده! و گاهی اوقات دیگه دیالوگ‌ها وارد شعار میشد. و داستان و کشش مناسبی هم نداشت. من بغیر وقایع آخر توی بیمارستان که معلوم نبود کاترین زنده می‌مونه یا نه هیچ تعلیق و کششی توی داستان ندیدم.

به نقل از بیگانه :
خیلی جالبه که رمان به اون پرمحتوایی و زیبایی واستون خسته کننده بوده...ولی عذر می خوام احتمال 100درصد از رمان چیزی نفهمیدین و رمان رو سوزوندید...
پیرمرد و دریا بزرگترین اثر همینگوی هست...و رمانیه که میشه ساعتها دربارش حرف زد و بحث کرد
رمانی پر از نماده و ازش میشه خیلی برداشت ها کرد..
واااای! چقدر این نظر کوته بینی‌ـه ادبی-هنری توش موج می‌زنه. بابا اولین ویژگی برای یه اثر هنری اینه که باید سرگرم کننده و جذّاب باشه. هدف هنر سرگرمی بوده. حالا بخوایم یه اثر هنری خلق بکنیم بدون جذابیت مگه میشه؟! هر چند من معتقدم اثرای همینگوی حداقل ویژگی‌ای که دارن همین جذابیته ولی خب این طرز مخالفت به شدت غلطه.

یه چیز دیگه هم که خیلی توی ایجا دیدم این بود که روی نمادین بودن پیرمرد و دریا کلی مانور دادن بچه‌ها. اینم به نظرم یه دهن کجی‌ـه آشکار به خود نویسنده و صاحب اثر هنریه. خود همینگوی بارها مصاحبه کرده بود و گفته بود که من این اثرم رو بدون توجه به هیچ چیزی خلق کردم و به هیچ وجه قصدم گنجوندن نمادی توی داستان نبوده. حالا یه عده مدام اصرار دارن که یه اثر رو کالبد شکافی کنن و بگن فلان چیز نماده فلان چیزه و ... بیخیال! یه داستان و در نگاه کلی‌تر باید یه اثر هنری اینقدر نزدیک به واقعیت خلق شده باشه و از زندگی روزمره نشئت گرفته باشه که ما اون رو بتونیم با هر چیزی توی زندگی متناظرش کنیم. یعنی اینکه ما اصلا نباید توی یه اثر هنری دنبال نماد و این مزخرفات باشیم. باید سعی کنیم با اثر ارتباط برقرار کنیم و بس! من به شدت بتون توصیه می‌کنم که مقاله «علیه تفسیرِ» سوزان سانتاگ رو بخونید.
 

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : ارنست همینگوی

.
 
بالا