- شروع کننده موضوع
- #1
no one
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 818
- امتیاز
- 1,525
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- اورمیه
- دانشگاه
- علوم پزشکی تبریز
- رشته دانشگاه
- پزشکی
با اینکه تو نوشته های شخصی پست میدادم به خودم گفتم یه تاپیک باز کنم هم نوشته هام یه جا باشه و هم نظرات رو بشنوم و استفاده کنم!
اینم اولین:
نمی دانم چه کار کنم! بخوابم و به عالم رویا بروم تا شاید ردی از چهره ی افسونگرش بیابم یا بیدار بمانم تا با خاطراتش غمگساری کنم تا شاید ذره ای از این دلتنگی را کم کنم!
چه کنم که در هر صورت بامداد فردا دورویی دوباره شروع میشود! باید خندید در مقابل دیدگان اطرافیان، پدر، مادر، دوستان و ... تا راز دل گشاده نشود، تا هیچ کس نداند دل در گرو دارم!
ولی در درون! چه کنم در درون خود می نالم، می نالم از این بدی ها، از بی وفایی ها، از نبخشیدن ها و ...!
چرا باید اینگونه باشیم که در کنار هم فقط زندگی کنیم! فقط زندگی! چرا نمی شود عاشق شد و عاشق ماند! چرا وقتی عاشق شدیم و شاید ماندیم معشوق یا برود و بی وفا شود و یا ...
نمی دانم چرا خدا اینگونه آفریده است که برای بودن باید نباشیم و برای نبودن، باشیم!
اینم اولین:
نمی دانم چه کار کنم! بخوابم و به عالم رویا بروم تا شاید ردی از چهره ی افسونگرش بیابم یا بیدار بمانم تا با خاطراتش غمگساری کنم تا شاید ذره ای از این دلتنگی را کم کنم!
چه کنم که در هر صورت بامداد فردا دورویی دوباره شروع میشود! باید خندید در مقابل دیدگان اطرافیان، پدر، مادر، دوستان و ... تا راز دل گشاده نشود، تا هیچ کس نداند دل در گرو دارم!
ولی در درون! چه کنم در درون خود می نالم، می نالم از این بدی ها، از بی وفایی ها، از نبخشیدن ها و ...!
چرا باید اینگونه باشیم که در کنار هم فقط زندگی کنیم! فقط زندگی! چرا نمی شود عاشق شد و عاشق ماند! چرا وقتی عاشق شدیم و شاید ماندیم معشوق یا برود و بی وفا شود و یا ...
نمی دانم چرا خدا اینگونه آفریده است که برای بودن باید نباشیم و برای نبودن، باشیم!