خط خورده های خسته....

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع hamoon
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خط خورده های خسته....

به نقل از hamoon :
اینوفقط بخاطرخودت نوشتم عرفان....
ممنون :) تعبیرت قشنگ بود :)
کاش یکی بود واسه من شعر میگفت :(
ببین شعرهات واقعا عالیه وقتی میتونی به این قشنگی حرفه دلتو بزنی خیلی خوبه گاهی حرفات حرفه دله منه که با روحم بازی میکنه :x

گفتی نظر اینم نظر شرمنده که من نمیتونم مثل دیگران کارشناسانه نظرمو بگم

خلاقیت بدون احساس معنی نداره تو همینکه داری از دلت واسه شعر گفتن استفاده میکنی خیلی به شعرهات معنی میده
البته من اینجوری احساس کردم
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

به نقل از hamoon :
بچه هالطفانظربدید خب.... :(
واژه هازیادن امامن بااشک ترانه میگم تابدونی که چشاتوبه همه دنیانمیدم
آدمازیادن اماتو واسم یه جوردیگه واسه زنده مونده من تویی تنهاعاشقونه
تونگات یه جوربهانست واسه موندن توی دنیا توهمیشه آرزومی مثه بارون واسه دریا
تومثه یه قطره شبنم توی دستام خونه کردی همه رویاموگرفتی تو منودیوونه کردی
من مثه برگ خزونم توی کوچه های قلبت تومثه عابرخسته بایه قاصدک تودستت
پاگذاشتی رو وجودم تومنو ازمن گرفتی من همیشه باتوبودم,اماتوپیشم نموندی
من مثه یه برگ زردم زیرقطره های بارون گم میشم بین قدم هامیپوسم بی کس وآروم
امانه...هنوزهمونم,یه ترانه لب دریا مثه یه قایق تنهاروتنه خسته ی موجا
به امیدیه مسافرتاابداینجامیمونم تادوباره توبیای وپابزاری رووجودم

مضمون پردازیت خوبه و قشنگ شروع کردی،ولی از لحاظ فنی این خیلی جای کار داره مثلا بیت یک و دو قافیه های دلچسبی ندارن.بعدشم استفاده از ضمایر متصل یا نشانه های جمع یا موارد مشابه برای قافیه سازی اشتباهه که تو بیت پنج این کارو کردی
درکل یه کمی سعی کن زبونشو رسمی تر کنی
یه چیز دیگه استفاده از بیت بلند واسه ترانه رو تحسین میکنم خیلی خوبه =D>
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

به نقل از داماد مسعودی :
مضمون پردازیت خوبه و قشنگ شروع کردی،ولی از لحاظ فنی این خیلی جای کار داره مثلا بیت یک و دو قافیه های دلچسبی ندارن.بعدشم استفاده از ضمایر متصل یا نشانه های جمع یا موارد مشابه برای قافیه سازی اشتباهه که تو بیت پنج این کارو کردی
درکل یه کمی سعی کن زبونشو رسمی تر کنی
یه چیز دیگه استفاده از بیت بلند واسه ترانه رو تحسین میکنم خیلی خوبه =D>
آره درست میگی قبولت دارم آخه من میدونم مشکله من چیه من سعی نمیکنم شعربسازم,من اولین چیزی که به ذهنم میادومینویسم واین امکان داره واسه خواننده دوست داشتنی نباشه حق باشماست بایدبیشترروی کلماتش وخلاقیتش کارکنم...امازبون رسمی ترم چشم ولی خب عامیانه هم واسه ی ترانه بدنیستا :) اماممنون ازراهنماییت,سعیمومیکنم ازراهنمایی هات نهایت استفاده روبکنم :)
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

به نقل از دختر هخامنش :
کاش یکی بود واسه من شعر میگفت :(
ببین شعرهات واقعا عالیه وقتی میتونی به این قشنگی حرفه دلتو بزنی خیلی خوبه گاهی حرفات حرفه دله منه که با روحم بازی میکنه :x

گفتی نظر اینم نظر شرمنده که من نمیتونم مثل دیگران کارشناسانه نظرمو بگم

خلاقیت بدون احساس معنی نداره تو همینکه داری از دلت واسه شعر گفتن استفاده میکنی خیلی به شعرهات معنی میده
البته من اینجوری احساس کردم
تصمیم گرفته بودم دیگه شعرامونزارم,آخه شعراولموکه گذاشتم یه عالمه وقت کسی چیزی نگفت,گفتم دوتاشعردیگه بزارم اگربچه هانظرندادندحتمادوست ندارن منم نمیذارم دیگه....امااین نظرت بااینکه به قول خودت کارشناسانه نبوداماواسم خیلی خوب بود :) پس سعی میکنم بازم شعراموبزارم....چون فقط یک نفرم که دوست داشته باشه واسم کافیه....بازم ممنون که اهمیت دادی :)
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

سلام....اول از همه بگم شرمنده خیلی دیر به دیر شعر میذارم اما راستش تقصیره کنکوره دیگه....همه چک نویسام پره شعر ولی درست وقت نمیکنم تصحیح و کاملشون کنم,امروز بالاخره تصمیم گرفتم یکیشو بزارم امیدوارم خوشتون بیاد.نظر یادتون نره...ممنوووون... :)
این شعر از یه خاطره ی نا تموم الهام گرفته,واسه خودم یه کم درد داره... :((

چقدرشهرخیال من شلوغ از حضورتو
چقدراحساس تو خوبه میگیرم رنگ دتیاتو
دوباره کوچه ی آخر همون که خاطره داریم
میشه باهرقدم ازتوش هزارتا شعربرداریم
هنوزم کوچه ی تنها تنش سر ریزه احساسِ
به یادعشق مادوتا دلش درگیره اون راهه
همون راهی که من با تو تاعمق واژه هارفتیم
بدون فکر بیراهه تامرزِ ماشدن رفتیم
توآغوشت بگیرعشقم تنه تنهای دنیامو
بذارمثلِ قدیماباز دوباره پربشم از تو
حضورتو کنار من غروب خستگی هامون
تو آغوشت چقدرخوبه...داره میباره باز بارون
هنوزکوچه تنش گرمه مثِ ردِ نگاه تو
توعمقِ واژه ی عشقی میخوام احساس دستاتو
تواین جاده تواین رویا من وتو همسفربودیم
بذار تا آخراین شعر توی دنیای هم باشیم...
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

@عرفان:
اول از همه ممنون که نظردادی(حالا هرچی میخواد باشه)....
این زیبایی وتناسب زیبایی ها که گفتی خیلی چیزخوبیه حتمابهش فکرمیکنم,امااینکه میگی موضوع تکراری نباشه...ببین ترانه مثه دادائیسم وپست مدرن نیست,نمیشه هربلایی سرش آورد....میفهمی چی میگم؟ گاهی اوقات خیلی کلمات میادتوی ذهنم ولی نمیشه ازشون استفاده کرد,توی ترانه آدم باید سعی کن یه حدود ثابتی و رعایت کنه اما در عین حال قبول دارم که میشه توی همین مرز های تعیین شده خلاقیتای قشنگی وبه کار برد ومطمئنا روش کار میکنم....
شعرایی که توگذاشتی هر کودومشون توی سبک خودش به نظر من قشنگن ولی خب ترانه نیست...نمیشه از این نظر زیاد مقایسه کرد فقط به قول خودت همون انسجام معنا رو میشه یه جورایی ازش یاد گرفت....باهات موافقم! :)
بند 3 رو هم که گفتی خیلی سعی میکنم همیشه توی شعرگفتنام رعایتش کنم.درکل ممنون حتما ار حرفات استفاده میکنم.
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

@عرفان:
عجب نفهمیه ها :) اینجامکان عمومی نمیخوام فحشت بدم....اولا برو یه بار دیگه جواب منو بخون من دوباره ج بده :)
داغم نکن سریع,مگه اشکالی داره فرق ترانه و اینارو بهت بگم؟ ماشاالله شما که همه فن حریفی,همه سبکی هم شعر میگی....خیلی خوبه ;D
یغما رو هم کلا بیشتر شعراش و خوندم خب نگفتم نمیشه هیچ کاریش کرد که قطعا میشه بهتر بشه ولی در حد پست مدرن و دادائیسم واین چرت و پرتا(این واز قصدگفتم که بیای فحش بدی دوباره :)) ) نمیشه....چون توی اونا خیییییییییییییییلی آدم آزاد تره.ببین ترانه ای که بخوای بدی یکی بخونه و قشرعادی جامعه لذت ببرن نیاز به این همه دنگ وفنگ نداره....فکرمیکنی تفاوت روزبه ویغما چیه؟ چرا روزبه این همه پیشرفت کرد؟ چون ترانه هاست در عین سادگی و تکراری بودن با یه کم خلاقیت همراهه همین....نیاز نیست این همه سخت بگیریم :)
البته قطعا الگوی من روزبه نیست...کلاترجیح میدم کار همه رو بخونم واز همشون چیز یاد بگیرم,حتی تو یا بقیه بچه های اینجا....
راستی یه چیزم بهت بگم؟ نه....اینجانمیگم بعدابهت میگم :)
ممنون واسه کمکت.
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

امین یه چیزی درموردت میگفت..الان که فکر میکنم میبینم راست میگفت...خوش باش خوش گذشت...
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

به نقل از hamoon :
سلام....اول از همه بگم شرمنده خیلی دیر به دیر شعر میذارم اما راستش تقصیره کنکوره دیگه....همه چک نویسام پره شعر ولی درست وقت نمیکنم تصحیح و کاملشون کنم,امروز بالاخره تصمیم گرفتم یکیشو بزارم امیدوارم خوشتون بیاد.نظر یادتون نره...ممنوووون... :)
این شعر از یه خاطره ی نا تموم الهام گرفته,واسه خودم یه کم درد داره... :((

چقدرشهرخیال من شلوغ از حضورتو
چقدراحساس تو خوبه میگیرم رنگ دتیاتو
دوباره کوچه ی آخر همون که خاطره داریم
میشه باهرقدم ازتوش هزارتا شعربرداریم
هنوزم کوچه ی تنها تنش سر ریزه احساسِ
به یادعشق مادوتا دلش درگیره اون راهه
همون راهی که من با تو تاعمق واژه هارفتیم
بدون فکر بیراهه تامرزِ ماشدن رفتیم
توآغوشت بگیرعشقم تنه تنهای دنیامو
بذارمثلِ قدیماباز دوباره پربشم از تو
حضورتو کنار من غروب خستگی هامون
تو آغوشت چقدرخوبه...داره میباره باز بارون
هنوزکوچه تنش گرمه مثِ ردِ نگاه تو
توعمقِ واژه ی عشقی میخوام احساس دستاتو
تواین جاده تواین رویا من وتو همسفربودیم
بذار تا آخراین شعر توی دنیای هم باشیم...
احساس قویه ولی خب واسه شعر گفتن عاطفه تنها کافی نیست
درمورد قافیه ها ببیشتر مطالعه کنید
ببینید ما وقتی میخوایم قافیه بنویسیم به هیچ اتصالی نباید نگاه کنیم
مثلا به سبک شعر شما چشمانت و دستانت هم قافیه میتونن باشن ولی این طور نیست
چون چشم و دست هم قافیه نیستن
اتصالات حذف بشن بعد قافیه انتخاب کنید
در کل موفق باشید :)
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

@ناطق:
سلام.ممنون که نظر دادی....
دقیقابعد اینکه این شعر وگفتم یه متن از مهدی موسوی در مورد قافیه توی ترانه خوندم بعد که بررسی کردم فهمیدم همینطور که شما میگید یه تعدادی از قافیه هام مشکل داره....
حتماسعی میکنم درستش کنم,این مشکل توی کارای بعضی از ترانه سراهای معروفمونم دیده میشه به نظر من تعداد کمش لطمه ای به ترانه وارد نمیکنه اما اگر زیاد باشه قطعا هم خواننده احساس خوبی از خوندن ترانه پیدا نمیکنه.حتماروش کار میکنم.ممنون. :)
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

یه شعر دیگه چند روز پیش نوشتم امیدوارم خوشتون بیاد...(البته میدونم که قافیه هاش یه کم مشکل داره.... :) )
پُک می زنی هرثانیه هرلحظه از وجودمو
معتادِمن بودی ومن معتادِ ردِ لبِ تو
پُک میزنی پی درپی ومیسوزم باهرنفس
گُرمیگیرم ازاین "تو" وازخاطرات این قفس
پُک میزنی آروم ترخاکسترِاحساسمو
دنیای من دیوونه ترآغوش میکنه تورو
پُک میزنی بی وصف ترخستگیای خستمو
آرامشت,رویای من...آروم میکنه منو
پُک میزنی بایه نفس تموم خاطراتمو
حسی نمیمونه واسه تکرارِمن توقلب تو
پُک های آخر وبزن کابوسِ من سحربشه
این واژه هابی مرزترباتوهمسفربشه
این پُک آخرین پُک واین آخرین ترانمه
برای تو برای من این تنهاعاشقانمه
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

عالی بود اما یه کم غمگین 8-^
 
پاسخ : خط خورده های خسته....

به گریه های کرده شده در تخت هایم
به بالشتِ خیسِ مغلوب اشک هایم
به این من خالی ازتمام رویاها
به تمومِ واژه های ریخته شده در ترس هایم
به حسِ انقلاب گرفته ی پایتخت من بی تو
پرم ازفریاد های بیصدای دردهایم
به آغوش خودم پناه بردنم با شک
که باکره ام آیا؟ یاکه....
 
Back
بالا