پاسخ : چرا ایشون میخنده؟
از همه ی اینها که بگذریم به خود شخص هم برمیگرده، درواقع درصد خیلی زیادیش به شخصیت خود فرد و محیطش بستگی داره.
مثال میزنم ، یه فردی با یه شخصی که خیلی روش تاثیر میزاره دعوا میکنه ( مامان ، بابا ، دوست ) بعد طرف اصابش داغونه میخواد مغز نزدیک ترین شخص رو بریزه رو دیوار حالا شما بیا براش نثر طنز عهد طنّاز رو بگو... ببین عکس العملش چیه. اون شخص اونقد ذهنش درگیره که اصن به شما توجه هم نمیکنه، حالا یا میتونه این توجه نکردن رو نشون بده یا نده.
برعکسشم صادقه وقتی شخصی از یه مسئله ای شدیداً خوشحاله در کل خوشحاله ممکنه بی مزه ترین حرکت و بی معنی ترین حرف براش فوق العاده جذابُ مهیجُ خنده دار بیاد...
به واقــع ریلکس بودن یا نبودن آدما حتی میتونه اونا رو با یه مسئله مفت بخندونه یا با یه لطیفه ی فوق العاده
نیگه داره.
این تاثیر محیط.
تاثیر شخصیت فرد هم هست، آستانه ی به هیجان در آوردن هر کس خب با دیگری فرق میکنه! یک نفر به اصطلاح خشک مزاجه، خیلی جدی. جلوش پشتک وارو هم بزنی طرف میشینه با دقت بهت نگاه میکنه با این فکر تو ذهنش : "که چی؟! "
و یه نکته ی دیگه! تعریفی که ما از خودمون داریم خیلی رو این شوخ طبعی یا خشک طبعیمون تاثیر میزاره. مثلاً کافیه دو نفر، تو یه شرایط نا عادلانه به من بگن اَه تو چقد جدی هستی، یکم بپر بالا پایین بخند غلت بزن...! بعد من یه تعریفی از خودم پیدا میکنم به این عنوان که : من خیلی جدی هستم!! حالا کافیه من از این عنوان خوشم بیاد ،در نتیجه رو همه ی مسائل دیگه ی زندگیم تاثیر میزاره و به طبع سعی میکنم همون شرایط رو که توش بعنوان "جدی" معرفی شدم رو تکرار کنم... مثلاً میتونه یه مجلس لطیفه گویی باشه که من صرفاً فقط لبخند میزنم توشون!
و در مورد نحوه ی بیان، اصولاً این نحوه ی بیان یک چیز که میتونه افراد جدی رو هم بخندونه اون تاکید و تکرار و تمرکز رو قسمتی از ماجراست که بطور نرمال افراد رو میخندونه. مثال بصورت عملی باید زد
البته این یه جو طنز بدنیه ، طنز کلامی هم داریم که اون هم از جزئی شدن تو خنده دار ترین قسمت ماجرا هست داستانش. صرفاً تمرکز مغز رو مسائل خنده دار خیلی تو شدت خندیدن تاثیر گذاره!
یه نکته ی دیگه رو بگم اینکه اساساً چی میشه که ما میخندیم به روانشناسی برنمیگرده ریشه ش باید تو اعصابُ روان جستجو بشه مثل گریه... مثلاً دقیقاً چه اتفاقی میوفته که ما گریه میکنیم؟!