تپش های قلب من(اخوی)

[Mahdi.Mortezapour]

سلام
به لطف خدا چند وقتی است جوشش های احساسم بر امواج شعر و نظم درآمده.
و خوشحال می شم نظر دوستان را در مورد کیفیت و کمیت آنها بدانم.
‏
این شعر کوتاه رو امروز صبح نوشتم :
به نام خالق هستان
به نام ساقی مستان
به نام شاه سرمستان
به نام شور بدمستان
خورم من می به پیمانه
شوم بدمست و دیوانه
شوم من شمع میخانه
بسوزم همچو پروانه
24.خرداد 1391

 

[Mahdi.Mortezapour]

شعری در وصف بانوی دو عالم

خدا را من مجسم در تو دیدم
صدای حق ز نای تو شنیدم
گلی چون تو به عالم من ندیدم
به بوی تو بک عمریست آرمیدم
به شوق وصل تو هردم بسوزم
زمین و آسمان بر هم بدوزم
همه عالم به پای تو بریزم
سر و جانم فدای تو عزیزم
فروردین ۹۰

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

حضرت حق صاحب کان و مکان
جلوه ها کرد در همه کوی و مکان
صدهزاران شکل و صورت در تجلی آمده
صدهزاران دیده از بهر تماشا آمده
نور حق در اوج خود پیش آمده
14 بار سوی عالم آمده
بوی حق از 14 سمت آمده
رنگ حق با چهارده گل آمده
هر گلش چون بوستانی آمده
هز دو عالم در تحیر آمده
هر گل حق,بوستانی بیکران
بوستان شیعبان و مومنان
شیعیان گل های باغ اهل بیت
طیفی از منشور عشق اهل بیت
آل احمد شوکت و فخر زمین
خاندان عشق,سروران نازنین
اسوه عشق و ایمان و یقین
صاحبان و مالکان عالمین
آل سادات افتخار متقین
شاه بیت شعر رب العالمین
حلقه های اتصال مومنین
وارثان معدن علم و یقین
فاطمه (س) محبوب جان شیعیان
اسوه عفت,ام شیعیان
معنی عشق,در دلبران
عمق احسان,کمال عارفان
گواه حق,شعار شاعران
نور عالم,شهید شاهدان
زینب کبری (س),پاسدار کربلا
حامل اسرار رنج نینوا
شیری اندربیشه کرب و بلا
دایما در شکر و صبر است با خدا

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

وقت جنگ است,وقت تنگ است
فرصتی باقی نیست
وقت رزم است,وقت عزم است
یاوری پیدا نیست
جنگ نرم است,رزم سخت است
همرهی با ما نیست



نمی دانی,نمی دانی,بسی بی کس و تنهایم
فلج گشتم,زبون گشتم,ولی در فکر پروازم
در این غربت,در این سرما,به درد غم, چه می سوزم
در این دعوای خیر و شر,به پای هر دو می سوزم



مهدیم من,مرد ناپیدا منم من
بی کس و تنها منم من
همنشین گرگ و مارم,
در پی یک جرعه آبم
صحبت ناگفته دارم
داغ بر دل مانده دارم
من ندارم همزبانی
هم دلی یا هم کلامی
وای ازین بی بند و باری
جرم و فسق و نابکاری
وای از این بی دردی ما
غفلت و آرامی ما


خدا با ماست,نبی با ماست
علی مرتضی با ماست
مادرم فاطمه اینجاست
حسینش رهنمای ماست
اگر میرد جوانمردی
نباشد حب و پیوندی
اگر سوزد همه عالم
شود زیر و زبر عالم
نه باکی هست نه آهی هست
که صبح عشق نزدیک است

20.2.1391

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

عید است,ای عزیزانم!
دلها را غبار روبی کنید
خانه دل را مصفا تر کنید
هرچه از آه و سیاهیست نابود کنید
محفل انس را طلایی تر کنید
هرچه امسال سیاه کردیم بس است
بیاید تا از نو سپیدکاری کنیم
یک سال دشمنی کردیم,بس است
بیاییدبا هم دوستی کنیم
عید91

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

دیشب تو را در ناله دیدم
به ذکر و اشک های دیده دیدم
به حال سجده و شور تضرع
به شوق وصل و سوز سینه دیدم
نشد صبح و نشد آرام جانت
نخفتی شام همچون همرهانت
همه ی خفتگان بیدار کردی
قرار همرهان نابود کردی
زهر کردی خواب را بر جمع حاضر
چه می خندی که که ظلم کردی به ظاهر

April,18 2012

 

[sahere]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

من خوندم همه شعراتونو چندتا مشکل اساسی داره خب!
اول وزنش مشکل داره.
دوم با شعرات هیچ هدف خاصی رو دنبال نمی کنی به جز یکی دوتا که آدم میفهمه چی گفتی.
ینی انگار از وسط یه شعر شروع میشه و هنوز به انتها نرسیده شعرتون تموم شده.
سوم هم کلمات بسیار تکراری هست.عبارات کاملا آشناست.و کلا هیچ حس یا تصویر جدیدی رو ارائه نکردی.این باعث میشه شعرت هیچ کششی نداشته باشه!
ببخشید انقدر صریح گفتم :)
امیدوارم به عنوان یه خواننده نظرم موثر باشه :)

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

بهترین نظری بود که کسی در مورد شعرام داده بود.
خب برعکس شعرهای رضا،
شعرهای من اکثرا خصوصی و در یک شرایط خاص گفته شده
پس اکثرا متوجه نمی شن قضیه اش چیه!
و کلمات تکراری رو راست می گی.
کلمه هام رو باید بیشتر کنم.
در مورد ندادن تصویر جدید.
منظورتون چیه؟
کمی توضیح می دین؟

 

[sahere]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

به نظر من یه شاعر حق داره شعری رو بنویسه که کسی نفهمه قضیه ش چیه ولی واسش جالب باشه!
واسه شعر نمیشه گفت آدم باید دنبال موضوع جدید باشه.در واقع سوژه ها مهم ان.مثل داستان.درسته که باید موضوع انتخاب شده رو به خواننده بفهمونی ولی شیوه ی فهموندن خیلی خیلی خیلی مهمه!
مثلا شعری که واسه ستایش خداست رو میشه به جای یه سری صفت پشت سر هم که منظوم هست درواقع نه شعر یه جوری نوشت که بعدش مخاطب بگه" اااا چه باحال بود!"

اینجوری شعر کشش پیدا میکنه
(یکی نیس بگه تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره )

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

خب شما چه پیشنهادی برای شعرهای من دارید؟

 

[Angel_f]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

به به جنبه نقد پذیری رو یکم یاد بگیرین! این خیلی خوبه باعث پیشرفت میشه مطمئننا!

اهم...حالا که اینجوریه مام رُک میحرفیم:

اولا که از لحاظ وزنی شعراتون مشکل دارن! فک کنم یه خورده ام زیادی...

عید است,ای عزیزانم!
دلها را غبار روبی کنید

الان فِک نمیکنید این خیلی دیگه تکراریه؟! آدم یاد مجریای تلویزیون میفته که دم عید میخوان صحبت کنن!

وختی شعری قشنگه و دوست داشتنی عموما به خاطر وزن و قافیه اش نیس که! به خاطر نگاه متفاوت و قشنگ اون شاعره! به خاطر اینه که شاعر خلاقیت باید به خرج بده و یه طور دیگه به یه پدیده ی حتی خیلی عادی نگاه کنه!اینه اون تفاوت! :)
شاعری موفقه که حرفی برای گفتن داشته باشه!
یه چیزه دیگه ام هس: استفاده از واژه های درست و بجا.شاید برای فهموندن منظورت بتونی از ده تا واژه استفاده کنی اما باید ببینی کدومشون کلامُ زیباتر میکنه و برای تاثیرگذاری بیشتر کدوم واژه مناسبتره!ینی باید دایره لغاتتون وسیع باشه!

الان همون قضیه لالایی و اینا در مورد مام صدق میکنه ینی دیگه!

خب شما چه پیشنهادی برای شعرهای من دارید؟

همه اینایی که ساحره تا الان گف پَ چی بود ینی؟!

 

[reza-handsome]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

درود اخوی جان

اولا بگم با حرفای فاطمه ها کاملا وافقم و گفتنی هارو گفتن

اما یه نکته ای که خیلی آزار دهنده ست نمی دونم چرا بچه های این سایت انقدر به کهن نویسی علاقه دارن
دیگه زمان شعرای با واژه های قدیمی تموم شده...ما توو زمان حال داریم زندگی می کنیم پس باید واژه هامون هم واژه های به روز باشه تا خواننده بتونه دغدغه هامونو درک کنه
اینجور کلمات باعث میشه خواننده فکر کنه که داری از اسطوره های شعر کهن تقلید می کنی
بت پیشنهاد می کنم شعرای مدرن و پوستین مدرن بخونی تا از کهن نویسی خارج بشی و بعد از اون هم قواعد فنی رو یاد بگیر...که البته با تجربه کاملا دستت میاد

موفق باشی

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

سلام
وقتی می خواهم عمیق و با احساس شعر بگم
از شعر و کلام سنتی استفاده می کنم.
ساختار جمله امروزی هنری نیست.
ساده و کاربردیه
برای رفع نیاز روزمره

 

[asghar shepeshu]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

من خوندم همه شعراتونو چندتا مشکل اساسی داره خب!
اول وزنش مشکل داره.
دوم با شعرات هیچ هدف خاصی رو دنبال نمی کنی به جز یکی دوتا که آدم میفهمه چی گفتی.
ینی انگار از وسط یه شعر شروع میشه و هنوز به انتها نرسیده شعرتون تموم شده.
سوم هم کلمات بسیار تکراری هست.عبارات کاملا آشناست.و کلا هیچ حس یا تصویر جدیدی رو ارائه نکردی.این باعث میشه شعرت هیچ کششی نداشته باشه!
ببخشید انقدر صریح گفتم :)
امیدوارم به عنوان یه خواننده نظرم موثر باشه :)

ینی انگار از وسط یه شعر شروع میشه و هنوز به انتها نرسیده شعرتون تموم شده.
خوب اینم یه سبکه باحاله من اینجوری دوس دارم خواننده رو سر درگم میشه باعث میشه فک کن منظور شاعر چی بوده
من فقط از اولین شعرتون خوشم اومد خیلیم خوشم اومد به نظرم بهترین شعر توی اشعار کاربرا بوده

 

[Mahdi.Mortezapour]

پاسخ : تپش های قلب من(اخوی)

متشکر لطف دارین
شعرهایی که بی سر و ته به نظر می رسن
در یک موقعیت خاص در ارتباط با فرد یا افرادی خاص سروده شده
که همانجا معنی میداده