برگزیده مکالمات

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع naseri
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : برگزیده مکالمات

به نقل از شـکـیبـا :
ببخشید,فک کنم آدرسُ اشتباه اومدم؛انجمن ِ خلاقیّت؟!
ما[nb]من؛ پرنیان؛ و تمام کاربرای خلّاق[/nb] این‌جا ناظریم. سخت‌گیری هم می‌کنیم تا حدّی. لطفاً اگه پستی مدّنظرتون هست؛ از گزارش به مدیر انجمن استفاده کنید. باز هم بررسی می‌کنیم. این‌که توی هرتاپیکی این‌طوری برخورد کنید اما... خوب نیست زیاد.
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

من : میدونستی مامان زهرا بیمارستانه ؟!
دوستم: نه خب به ما چه ...
من: :-"
دوستم : حالا چش هست ؟
من : نمیدونم به تو چه ...
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

تابستون خونمون دزد اومده بود چون همه تقریبا در حالت نیمه هوشیار بودن من مامور شدم زنگ بزنم به پلیس ;D
من:الو110؟
اونا:بله؟
من:خونمون دزد اومده... :-s
اونا:الآن دزدا کجان؟
من:تو خونه...
اونا:زنگ بزنین درو باز کنن دیگه!
من: :-w
و به این ترتیب دزدا فرار کردن و پلیس محترم هم گوشیو رو منِ مزاحم نما قطع کرد...بعد تو این فیلما طرف ساعتش گم میشه واسش پرونده تشکیل میدن :| :| :|
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

دوست شماره یک: فلانی کارمند بهزیستی ـه...
دوست شماره دو: کارمند بهزیستی؟ تو بهزیستی چیکار میکنن؟!
یک: خوب اونجا کار میکنن دیگه.
دو: خوب چیکار میکنن؟
یک: من نمیدونم، تو میدونی؟!
دو: نه. :-"
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

بَعله یک گوشه از مکالمه:

دوست- آخه این چه کاری بود کردی؟!

من- :-""

دوست- بیچااااااااره ... (خطاب به من)

من (بلافاصله)- هَستی :دی
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

سر کلاس هندسه:
من: آقا اثبات این مساله رو نفهمیدیم، میشه دوباره بگید...
معلم: چشم و شروکرد به گفتن...
...
معلم: فهمیدی؟
من: آقا منظورم قبلی بود نه این، اثباتش چجوریه؟
معلم: هر وقت اومدی بهت میگم
من: کـــجا؟
معلم: پارکـــــ
من: نه باو!اونوخت واسه چــِ کاری بریم؟
معلم: بستنی خوردن!
من: ساعــت؟
معلم: 11 شب
...
به همین ترتیب تا آخر زنگ من دنبالِ یه جایی بودم که خودمو محو کنم! بعــله!
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

سر زنگ زیست دو تا از دوستام :


مریم : زهرا پاک کن ـت و میدی ؟!

زهرا : منظورت همون خودکاره ؟!

مریم : آره همون تراشو بده دیگه ! ! !


من : :-\ :-\ :-\

ما : =)) =)) =))


× ینی کشته منو این دیالوگ دو سمپادی :))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

من و خواهر سه سالم در حالى كه هركدوممون يه لواشك خوريم و خواهرم ميخواد يه دونه ديگه برداره:

- بسه ديگه چقدر ميخورى!
- خب ميخوام
- پس به منم بده

چقدر من زود قانع ميشم ...
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

_ سلام
سلام
_ چطوری؟
خوبم . تو چطوری؟
_ ممنون تو خوبی؟
اره خوبم...چه خبرا؟
_ سلامتی ، شما چه برا؟
سلامتی...خب حالت خوبه؟
_ اره خوبم...تو چطوری؟؟؟
خداییش همش واقعی بوداااااااا.....خودمون مونده بودیم چی داریم می گیم :-?
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

من بعد از درس خوندن احساس گرسنگي شديد مي كنم ، طبق معمول رفتم پيش مامانم مي گم : من گشنمه
مامانم: آب رو بزار رو گاز بجوشه ، بيام برنج درست كنم
ده دقيقه بعد گرسنگي امونم رو بريد و سر ظرف قورمه سبزي رفته مقداري برداشته و در ظرفي ريخته و در ماكروويو گذاشته و منتظر مانده. :-w :-w
مامانم:دقيقأ داري چي كار مي كني؟
من: ديدم از شما آبي گرم نمي شه گفتم از ماكروويو كه خورش گرم مي شه!!!! :)) =))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

در تاکسی
صدای زنگ گوشی میاذ...
دختر 1: نمیدونم گوشیم کجاس ... پیداش نمی کنم
دختر2:مطمئنی از خونه اوردیش؟؟؟!!! :))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

من وخواهرم وقتی الکی ی چیزی میگه ومیخوام خفش کنم.
من:ریحانه توچشای من نگاکن!!!
خواهرم:کدوما؟جلوییایاعقبیا!؟!؟!؟!
‏(بنده عینکی ام)
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

دعوای ِ من ُ خواهرم :د :

من- بچه پُر رو....****.*** *** :-"

اون-آینهههههه! :-زبون

من-سنگگگگگ :-شکلک :-"

اون- تانک :-زبون

من- هواپیمای جنگی:-شکلک مُجددن :-"

اون- هواپیمای بدون سر نشین :|

من در نهایت به حالت :-L - بُمب ِ اتم! :-زبون ضایع شدی، هیچی دیگه نداری بگی! هه هه نابود شدی :))

اون- :((

سکانس ِ بعدی دعوا روز ِ بعد

من- آخه....********** :-"

اون خیلی ریلکس همراه نیشخند-
آینه + بمب ِ اتم! :-هِع!

من- :| :-آسفالت شُده!
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

دبیر زبانمون:فاطمه تو دفعه قبل کمکم کردی ورقه ها رو صحیح کنم؟
من: :-?راستش من کمکایی که میکنم یادم نمی مونه!

دبیر آمادگی دفاعیمون می خواست درباره ی ظلم و ستم دوران طاغوت حرف بزنه...بعد درسو اینجوری شروع کرد:
دبیرمون:بچه ها به نظرتون مهمترین مشکل زندگی آدما چیه؟
دوستم:ازدواج!

دبیر هنرمون:بچه ها این نقاشی ها قشنگن؟
من:شما اسم اینو میزارین نقاشی؟بچه های2ساله قشنگتر میکشن...حالا کی کشیده اینارو؟
دبیرمون: :-Lمن
من: ^#^ X_X

یه بار کتاب هری پاترویاذگاران مرگ1 رو گذاشته بودم لای کتاب قرآنم داشتم میخوندم...بعد دبیرمون فهمید:
دبیرمون:داری چی میخونی؟
من:هری پاتر و یادگاران مرگ1.بدم بخونین؟
دبیرمون:منو رنگ میکنی؟من10تا مثه تو رو رنگ میکنم جای جوجه رنگی می فروشم
من و همکلاسیام: =)) =)) =))
دبییرمون:رو آب بخندین ~X( :-L
-بیچاره رو انقدر اذیت کردیم ناراحتی اعصاب پیدا کرد دیگه نیومد مدرسه ی ما :-"
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

داداشم درحال صداکردن خواهرم:گلابی،گلابییییی بیاپایین کارت دارم.
من:بابااون کدوئه من گلابی بودم.
داداشم: :)) :))


داداشم بازم درحال صداکردن خواهرم:ریحانه،ریحانهههههههه چراجواب نمیدی!؟!
من:صداش کن هندونه اگه جواب نداد!!
داداشم: هندونه؟
خواهرم:بله،کارم داری؟؟
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

یک :
+ تو اون کله ی گردویی ِ تو چی میگذره بچه جون ؟
- چیزایی که تو کله ی گنده ی تو نمیگذره !

دو :
پلیس : ایشون چه نسبتی با شما دارن جناب؟
+ دوست دخترم هستن جناب سروان ، بفرمایید لواشک !

سه :
+ از جمله دلایل ِ برتری ِ زنان بر مردان ، اینه که زنا اونقدر ضعیف هستن که نیاز به یک سازمان برای حمایت دارن .
- مردا هم دارن !
+ کو ؟
- سازمان ِ حمایت از حقوق ِ حیوانات ، خیلیم فعال ِ تازه .
[ قصد ِ توهین نداشتم ، اما باید جوابش داده میشد ]

چهار :
+ تو از من بدت میاد ؟
- نه ، چرا باید بدم بیاد ؟ اتفاقا من از طرفداران ِ سرسخت ِ حقوق حیواناتم ، خصوصا گونه ی وحشی و دوست داشتنی ای مثله تو : |

پنج :
+ آره ، خلاصه بچه بودم . خواهر کوچیکمو مثه خر میزدم : )))
- :| آره ، مثل ِ یک خر ، خواهرتو می زدی ! عین ِ یک خر در واقع .

شیش :
+ : )) یک کاری نکن بندازمت تو چاه ِ توالتااا ..
- خواهشا اگه انداختی ، از دو کیلومتری به اون نزدیک نشو . باسپاس !
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

+ مشکات؟
- [نُ ریسپانس.]
+ مشکوت؟
- [نُ ریسپانس.]
+ مشکی؟
- [نُ ریسپانس.]
+ سیاه؟
- بله؟

:| :))
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

با جمعی دوستان درحال رفتن به پارک ...
امیر (دوستم) خطاب به پرهام (ذوست دیگر):
پرهام مامانت چیکارس؟
پرهام: معلم
امیر: چی تدریس میکنه؟
پرهام: شیمی
امیر: ینی معلم دبیرستانه؟

من: :| :| :|

* آخه جز دبیرستان تو کدوم مقطع تحصیلی درسی به نام شیمی داریم؟.... جماعتی با این ضریب هوشیشون هستن که جزو خواص هم محسوب میشن! هههههه ;D
 
پاسخ : برگزیده مکالمات

به نقل از Amin Joker :
با جمعی دوستان درحال رفتن به پارک ...
امیر (دوستم) خطاب به پرهام (ذوست دیگر):
پرهام مامانت چیکارس؟
پرهام: معلم
امیر: چی تدریس میکنه؟
پرهام: شیمی
امیر: ینی معلم دبیرستانه؟

من: :| :| :|

* آخه جز دبیرستان تو کدوم مقطع تحصیلی درسی به نام شیمی داریم؟.... جماعتی با این ضریب هوشیشون هستن که جزو خواص هم محسوب میشن! هههههه ;D
اگه دانش آموز سمپاد باشی حتما متوجّه هستی که راهنمایی هم میتونه شیمی داشته باشه.
 
Back
بالا