• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات با PC

پاسخ : خاطرات با PC

آقا یه بار یه فایلی که یادم نمیاد چی بود رو اشتباهی پاک کردم بعد یه نرم افزار ریکاوری نصب کردم از خواهرم پرسیدم گفت کدوم گزینه رو بزنم تو نرم افزار منم همون رو زدم اما پیداش نکرد بعد یه گزینه ی دیگه رو زدم سیستمم پرید {-8 {-8 {-8 {-8 {-8
 
پاسخ : خاطرات با PC

کامپیوتر رو ساعت 6 صبح خاموش کردم شب ساعت 12 رسیدم خونه دیدم هنوز روشنه فقط بخاطر اینتر یک اوکی. :O
 
پاسخ : خاطرات با PC

دیروز خونه تنها بودم با ایلیا یکی از نوه های خانواده که طبق معمول نشسته بود داش تو پذیرایی شبکه پویا نگاه میکرد منم که فرصت گیر اوارده بودم نشسته بودم خوشال خوشال پشت کامپیوتر که برم چرخی تو نت بزنمو ورزش3 وسمپادیاو اینا..........
یکی از صندلی های ناهار خوری رو برداشتم.صندلیش ازونایی بود که چوباش میرف تو هم چفت میشد یکم اقا این شل شده بود..........
هیچی اینو برداشتم و گذاشتم جلو کامپیوتر تو نت که چرخ میزدم خوشال خوشال اینطوری لق که میزد هی میرفتم جلو میومدم عقب به اصطلاح تلو تلو میزدم با این قیافه :) :)...........
اقا یهو این صندلیه درومد قشنگ پایه هاش شیکست یکیش رفت تو کمرم و..............
منم که در بهت بودم از یه طرف این میخه که سربالا بود زخم کرد از یه طرف حالت گریه برای این اتفاق از یه طرفم من وقتی پرت میشم و چیزیم میشه میخندم به جای گریه...........این دیوونه ها خنده و گریم قاطی شده بود :)) :)) :)) :)) :D :D :D :D
همون دراز کشیده میخواستم تو حرف بزن پست بدم راجب اینکه چطوری دارم با کیبورد الان کار میکنم اما لامصب نمیتونستم تکون بخورم :D
ایلی هم اینقد رفته بود تو فاز پویا که................
خلاصه بعد حدود 30 دقیقه دمر خوابدن مامیم رسید خونه بلندم کرد :D :D :D :D
خیلی بد بود جون تو................
 
پاسخ : خاطرات با PC

نصف شب اومدم لپ تاپ رو روشن کنم بذارم رو دانلود ، درش رو باز کردم دیدم گف تق! چی شد؟! اه! درش کنده شد! :D تبلیت شده دیگه!!! :D
 
پاسخ : خاطرات با PC

يه بار مامان و بابام در كمال آرامش خوابيده بودن...
من اينترنت وصل بودم كه رفتم تو يك وبلاگ....
اسپيكر هم باز بود و يهويي يه آهنگ بلندي پخش شد كه مامان و بابام از خواب پريدن X_X #-o
آخه چرا وبلاگ آهنگ داشت :-w
 
پاسخ : خاطرات با PC

لپتاپ جلوم بود و داشتم موزیک ویدیو نگا می کردم هم زمان هم داشتم با چسب کاغذ میچسبوندم به هم!
بعد چشمم به موزیک ویدیوهه بود حواسم پرت شد چسبو زیادی فشار دادم، چشمتون روز بد نبینه چسب ریخت رو کیبورد :-ss X_X
 
پاسخ : خاطرات با PC

دو سال پیش کامپیوترمون یه مشکلی داشت که هر میخواستم برم تو اینترنت باید سیم تلفنرو از پریز میکشیدم دوباره میزدم به پریز. یه روز با دقت تمام اومدم سیمو از پریز کشیدمو زدمش به پریز برق. :Dحالا هرکار میکنم نمیتونم برم تو اینترنت. ~X(یهو دیدم از سیستم داره دود بلند میشه جیغ کشیدم بعد رفتم کلا برق ساختمونو قطع کردم. :D
 
پاسخ : خاطرات با PC

آقا یه مدتی میشه من که کیس رو از پشت خاموش میکنم ، موقع باز کردن یه صدای گوش خراشی میده ، بیا و ببین !

بعد من چند وقت پیش روشنش کردم ، این صدای نا هنجار بازم اومد ! اولش کاری نداشتم ولی دیدم بابام خوابه این صداش اذیتش میکنه ، اومدم صداشو قطع کنم ، یکی محکم کوبیدم رو کیس بلکه صداش قطع شه ، یه صدای بدتری از این ضربه من تولید شد بابام یه ضرب از خواب پاشد !!! :)) خواستم چشمشو درست کنم ، زدم ابروشو هم خراب کردم ! :D
 
پاسخ : خاطرات با PC

چند سال پیش یه دفعه اومدم کامپیوتر رو روشن کنم هر کار کردم روشن نشد هی شش ساعت باش ور رفتم صفحه سیاه بود اصلا انگار نه انگار!
خلاصه گفتم حتما یه بلایی سرش اومده,کلی هم بد و بیراه به خواهرم گفتم که حتما نو یه کاریش کردی,خلاصه همون موقع پسر خاله ام رسید بش گفتم بیا تو ببین چشه, اونم اومد کیس رو زد دید صفحه سیاهه,یه نگاه کرد دستش,رو بردسمت مانیتور دکمه رو زد.
صفحه روشن شد!
من داشتم آب میشدم!
X_X
 
پاسخ : خاطرات با PC

منم 4 سال پیش بود (حدودا) ؛ کرمم گرفت رم PC رو باز کردم و وقتی خواستم دوباره وصلش کنیم به مادربرد چپی وصل کردم ( به صورت زوری :D)
بعد وقتی PC رو روشن کردم ؛ یهو دیدم یه بوی بدی از کیس خارج میشه و وقتی تحقیق کردم دیدم مادربرد خراب شده + رم سوخته :-"
 
پاسخ : خاطرات با PC

در اعماق بازي با كامپيوتر بودم كه مامانم گفت:
بسه ديگه چقدر بازي ميكني؟؟
بعد برق كامپيوتر رو قطع كرد :((
يني همه ي بازي اي كرده بودم رفت... :(
 
پاسخ : خاطرات با PC

من که الان لپ تاپ خریدم ولی کامپیوتر قبلیمون با خط تلفن به اینترنت وصل میشد یه روز می خواسم به اینترنت وصل شم هرکاری کردم وصل نمیشد :-/ :-?
بعد مامانم اومد تو اتاق دیدم تلفن دستشه و داره خنده کنان با خالم میحرفه!
من: :O :O :-w
مامانم: :)) :-"
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه بار مامیم گفت:این عکسایی که رو کامپیوتر هست مطمینی میمونن؟
منم گفتم:آره مطمینم!!!
2 ساعت نکشید که با گند کاری من ویندوز پرید و منم که همه ی عکسارو روی my document ریخته بودم...همش پاک شد...بعد تا شب همینجوری پند و فحش و نصیحت بود که رو سر من میریخت!!
 
پاسخ : خاطرات با PC

يه بار واسه تحقيق ديني اومدم نت بعد ديگه چيشد كه شيطونه ما رو اغفال كرد رفتيم چت روم، بماند ! :D
خلاصه من تا وارد چت روم شدم، يهو صدا اهنگ بلند شد:اسمم داره يادم ميره... L-:
منم كه هميشه اسپيكرم روشن رو اخرين درجه يه متر و نيم پريدم هوا كه اخه خدايا اين ديگه چي بود؟! :O
حالا مامانم از تو سالن:جديدا ديني هم با موزيك همراه شده؟!؟ :-w
 
پاسخ : خاطرات با PC

بدترین خاطرات من با کامپیوتر سر بازی های GTA رقم خورده!!!
 
پاسخ : خاطرات با PC

بچه بودم میخواستم سیستمو خاموش کنم خعلی راحت دوشاخُ از برق میکشیدم :D ;))

بَد یه بار سوخت سیستم

یادش بخیر دورانِ جاهلیت :-<
+
اولین باری که نقاشی کشیدنُ یاد گرفتم(اول یا دوم دبستان بودم) کلّن شبانه روز نقاشی میکشیدم پای کامپیوتر

یه بار معلممون گفت نقاشی بکشین بیارین منم خعلی قشنگ تو کامپیوتر کشیدم
سر کلاس:
معلم: نقاشیت کو پس؟
-کشیدم دیگه تو کامپیوترمونه :-" :-" :-"
 
پاسخ : خاطرات با PC

يه بار يه ليوان شربت خالي شد رو كيبورد، منم همرو انداختم گردنه داداشم، بعدشم كه برديمش واسه تعميرات، مَرده هي ميگفت يه چيز ِ چسبناك رو بُرد ِ كيبورد بوده و اينا...منم كه كلن خودمو زده بودم به كوچه علي چپ، هي ميگفتم چيز ِ چسبناك؟؟؟!!!نه...نه...! ^#^
هنوزم كه هنوزه كسي نفهميده كار ِ من بوده و اون چسبناكي ب خاطر ِ شربت ! :D

+بچه كه بودم وقتي ميخواستم كامپيوترو خاموش كنم، خيلي شيك و مجلسي دكمه on رو ميزدم ! :>
 
پاسخ : خاطرات با PC

یه زمان یه ویروسی اومده بود نمی دونم شنیدید یا نه کظم غیظ (املاش نمی دونم درسته یا نه)
ویروسه رو یه اریانیه ساخته بود تا یه یک ماهی هم هیچ آنتی ویرسوی تشخیصش نمی داد ....(کسپر ، نود ، نورتون هیچی کلا همه چی رو امتحان کردیم ....)
آقا ما بی خبر فلشمون این ویروس رو داشت رفتم زدم به کامپیوتر مدرسه به سیستم مرکزی که لنه به همه ....
هیچی دیگه کلا سیستمای سایت مدرسه رو عوض کردن ویندوزاشو ....

**************************************
در راستای گرفتن همین ویروس آنتی ویروسم کار نمی کرد و خب دیگه اینترنت و فلش ها پر ویروس .....
بعد از 6 ماه که بردم با کامپیوتر پسر خالم اسکن کردیم کاشف به عمل اومد 28000 تا ویروس گرفته بود..... ( البته حدودا 1500 نوع مختلف ویروس بود که کپی کرده بودن خودشونو همه جا .....!)
 
آقا ما واسه اینکه مهندس کامپیوتر بشیم خیلی تلاشها کردیم

مثلا اون اوایل که کامپیوتر خریدیم عید کلاس پنجمم بود، و کامپیوتر 1میلیون و 200 خریدیم. و قسطی هم خریدیم. اون زمانا کامپیوتر یه چیز کاملا گرون و لاکچری بودش. بعد ویندوز 98 روش نصب کرده بودیم و کامپیوتر ما خیلی خفن محسوب میشد. و من یکی از علایقم صرفه جویی در فضای هارد دیسک بود(هاردمون 32 گیگ بود کلا). فلذا من اون اوایل همش درایو C رو پاک میکردم چون یکسری فایل های زیادی اونجا بود که نمیدونستم چیه و اینارو برای کامپیوتر اضافی میدونستم:)) نتیجه اش رو هم خودتون میدونید دیگه! کامپیوتر دیگه بالا نمیادش و نصب مجدد ویندوز!

یادمه بابام اونموقع یه کارمند داشت مهندس کامپیوترشون بود. این بیچاره اینقدر اومده بود خونه ی ما ویندوز نصب کرده بود، دیگه از یه جایی به بعد هر روز زنگ میزد خونه ی ما میپرسید امروز بیام نصب کنم یا نه:)):)):)) من مثلا میگفتم نه امروز بالا میادش فردا دوباره زنگ بزن=))

پ ن: احمق عقلش نمیرسید یه بار به من بگه آقا با C کاری نداشته باش! که هر روز مجبور نشه پاشه بیاد ویندوز 98 نصب کنه(نصبش به همین سادگیا نبود اون ویندوز). شایدم از قصد میکرد خودشیرینی کنه واسه بابام!
 
یه زمان اول راهنمایی بودم فکر کنم، که پدیده ی اینترنت تازه تو ایران کشف شده بود. بعد من نمیدونستم چطور باید از اینترنت استفاده کرد(درواقع اصلا نمیدونستم کلا چیه اینترنت). بعد با پسرخالم رفتیم یه سی دی خریدیم آموزش اینترنت:)) و با کلی ذوق و شوق کانکشن ساختیم. بعد تازه فهمیدیم اینترنت نیاز به سیم داره. بعد فهمیدیم نیاز به کارت داره. خلاصه هر روز یه چیز تازه کشف کردیم تا بالاخره اینترنت رو تونستیم وصل کنیم.

و بعدا چه چیزایی تو اینترنت کشف کردیم که نگو و نپرس(فقط در همین حد بگم اون زمان فیلترینگ هنوز کشف نشده بود:)))
 
Back
بالا