وکالت و معماهای جنایی

  • شروع کننده موضوع ibtkm
  • تاریخ شروع

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

راهنمایی : فراموش نکنید که علت قتل رو هم باید پیدا کنید
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

صاخب رستوران : نه زیاد ، زمان و رفت و برگشت ها متفاوته ، ما زیاد به این موضوع اهمیت نمی دیم .
تا برگشت یه سفارش رو دادیم ببره :D
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,970
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

نمی دونم چرا فک می کنم یه جای کار معاون می لنگه؟ اطلاعات راجع بهش کامله؟
 
  • لایک
امتیازات: 354

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

بله
در ضمن باید بگم که گذشته مشخصی هم نداره
 

_sky_

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
22
شهر
تهران
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

به نظرم تا یه حدی می شه یه حدس هایی زد B-)

باید علتش رو پیدا کنیم

جک شما تو اظهاراتتون بیان کردید که تا ده سال پیش که یادتون می یاد مشکل چندانی با کسی نداشتید که منجر به این اتفاق بشه
لطفا بگید قبل از اون چی ؟
شما اون موقع دبیرستانی بودید ، اتفاقی یادتون نمی یاد ، چیزی که برای کسی مشکل ساز بوده باشه؟ ^-^
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

خوب درست یادم نمی یاد ولی ما بازیگوش بودیم و شیطنت های زیادی می کردیم
سر کار گذاشتن و غیره :D
یادم می یاد یه بار هم یه گنج رو که کلی جواهرات و غیره توش بوداز انباری یه خانواده پول دار کش رفتیم
ولی بعدا ، سال ها بعد پسش دادیم، فقط یه ماجرا جویی بود :-"
 

_sky_

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
22
شهر
تهران
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

چند سال بعد ؟
چطور از اون گنج اطلاع پیدا کردید؟
چرا چند سال بعد اونا رو پس دادید؟
اصلا گنج رو پس دادید؟ از کجا معلوم که اون رو برای خودتون نگه نداشتید؟ :-w
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

سه سال
یکی از بچه های مدرسه که وقت قایم کردن دیده بودش بهم گفت
ما می خواستیم که اون رو همون موقع که برداشتیم ، فرداش پس بدیم
ولی پای پلیس و این جور چیز ها اومد وسط و ترسیدیم که اگه بگیم ، به جرم دزدی زندانی بشیم
بله ، ما پسش دادیم
این احمقانه بود که برای خودمون نگهش می داشتیم
خانواده های ما از خانواده های مرفهی بودن ، ما نیازی بهش نداشتیم
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

جک: جیم
یه برادر داشت
تو مدرسه باهاش آشنا شده بودم
از نظر مالی هم زیاد پولدار نبودن
ولی درسش خوب بود
 

_sky_

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
22
شهر
تهران
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

برادرش کجا کار می کرد؟
آخرین باری که دیدیش کی بود؟

دانا
آیا استیون برادری داشته؟
آیا در زمانی که این اتفاقات افتاده ، امکان داشته که افراد ضعیف برای کار اشتباهی بجز قتل ، اعدام بشن؟
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

پیش اون خانواده پولدار
راستش بعد از برداشتن گنج دیگه ندیدمش

با وجود نبود اطلاعات کافی از گذشته استیون ، ظاهرا یه برادر داشته
بله
 
  • لایک
امتیازات: 2001

_sky_

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
22
شهر
تهران
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

و اما نظریه

پس از دزدیده شدن اون گنج ، برادر استیون که پیش اون خانواده پولدار کار می کرد به جرم دزدی متهم و کشته می شه ولی استیون برادرش فرار می کنه
استیون به خاطر اینکه جک و دوستانش رو برای این ماجرا مقصر می دونسته، در شرکت آن ها استخدام می شه و بعد از نزدیک شدن به جک به عنوان معاونش ، شروع به کشتن شریکاش می کنه و کاری می کنه که به نظر بیاد جک اونا رو کشته
چون که اون موضوع گنج رو تنها به جک گفته بود

و در ادامه مایلم اعترافات مجرم رو هم بشنوم ^-^
تمام ماجرا رو تعریف کنید
 

354

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
مدرسه فرزانگان
پاسخ : وکالت و معماهای جنایی

درسته <D=

جک: امکان نداره اون ...
استیون : حقیقته داره
اون برادر خیلی خوبی بود ، بسیار پر تلاش بود ، حتی گاهی کار های منم تو اون خونه انجام می داد تا من بتونم به خوبی درس بخونم
تازه تونسته بود که به فرد مورد اعتماد اون خانواده تبدیل بشه و اون خانواده گنج رو به اون سپرده بود تا اون رو در امان نگه داره
ولی من احمق راز اون رو فاش کردم ، تو تنها کسی بودی که دوست خودم می دونستم
من به تو اعتماد کردم ولی....
همه چیز خراب شد اون حتی در آخرین لحظات من رو فراری داد
[باید بگم که اون همه این حرف ها رو در حال گریه داره می گه :-<]
از اون به بعد سعی کردم با هر سختی شده درس بخونم و روزی انتقام برادرم رو بگیرم و اون چهار تا دوستت رو از بین ببرم و همه چیز رو به گردن تو بندازم
ولی نرفتن تو سر قرار ها همه چ رو خراب کرد
ولی الان هم پشیمان نیستم
من انتقامم رو گرفتم و اگرچه از مرگ در امان ماندی ، تا آخر عمرت به این فکر خواهی کرد ، که مرگ همه دوستانت تقصیر تو بوده

بعد از گفتن این حرف ها متهم خودکشی می کنه و ماجرا تموم می شه :-<
 
  • لایک
امتیازات: 2001
بالا