مبانی و مسائل سلولی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع esfrwms
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از This is me :
بله درسته!
يكيش حركت دادن كروموزوم ها هنگام تقسيمِ ويكيش هم حركت گلبول هاى سفيد.ء
نه عاقا جان !
حركت سلول ها وابسته به تشكيل لاملي پوديا و فيلو پودياس (همين طور رشته هاي استرسي !)كه همش توسط اف.اكتين (ميكروفيلامنت)تشكيل ميشه !
حركت كروموزوم ها ، حركت مژك و تاژك توسط ميكروتوبوله ! :-"
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از bugieboy :
نه عاقا جان !
حركت سلول ها وابسته به تشكيل لاملي پوديا و فيلو پودياس (همين طور رشته هاي استرسي !)كه همش توسط اف.اكتين (ميكروفيلامنت)تشكيل ميشه !
حركت كروموزوم ها ، حركت مژك و تاژك توسط ميكروتوبوله ! :-"
فيلوپوديا فك نكنم واسه حركات سلولي باشه ها! نقش اصليش زوائد سلوليه. مثلاً ريز پرز و در مواردي دندريت!
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از بـهــراد :
فيلوپوديا فك نكنم واسه حركات سلولي باشه ها! نقش اصليش زوائد سلوليه. مثلاً ريز پرز و در مواردي دندريت!
واسه حركت هم هس !
نميدونم تو ميكروويلي و دندريت بش ميگن فيلوپوديا يا نه ! جايي خوندي اينو؟!
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از bugieboy :
واسه حركت هم هس !
نميدونم تو ميكروويلي و دندريت بش ميگن فيلوپوديا يا نه ! جايي خوندي اينو؟!
دقيقاً جايي خوندم كه ميگم! در واقع فيلوپوديا اف.اكتين هاي سادست كه نهايت پيچيدگيشون اينه كه موازي با هم قرار بگيرن. اما لاملي پوديا شبكه هاي صفحه ايِ اف.اكتين هستن.
همين شبكه بودنشون ، اين امكان رو ميده كه وقتي قلمبه(!) ميزنن بيرون، بتونن دقيقاً جهت جا به جايي رو مشخص كنن.
فيلوپوديا عملاً يك داربست ماننده.
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از بـهــراد :
دقيقاً جايي خوندم كه ميگم! در واقع فيلوپوديا اف.اكتين هاي سادست كه نهايت پيچيدگيشون اينه كه موازي با هم قرار بگيرن. اما لاملي پوديا شبكه هاي صفحه ايِ اف.اكتين هستن.
همين شبكه بودنشون ، اين امكان رو ميده كه وقتي قلمبه(!) ميزنن بيرون، بتونن دقيقاً جهت جا به جايي رو مشخص كنن.
فيلوپوديا عملاً يك داربست ماننده.
تو حركت هم نقش داره !
مسير سيگنالينگشم اينه كه اول جي پروتئين مونومري cdc42 فعال ميشه بعد مياد WASP رو فعال ميكنه اونم پا ميشه Arp2/3 رو فعال ميكنه و موجب تشكيل فيلوپوديا ميشه !(البته الان شيراز نيستم كتابامم همرام نيس و ممكنه جاييش غلط باشه ها X_X )
الان يه مشكلي هس ! تو ميگي فيلوپوديا خفن ترين حالتش اينه كه اف.اكتين موازي باشه !منم مطمئنم تو مسير سيگنالينگش Arp2/3 فعال ميشه (اينو مطمئتما ;D)
Arp2/3 باعث ميشه اكتين با زاويه 70 درجه رشته زايي كنه !خو اين به چه درد فيلوپوديا ميخوره؟؟؟!
ولي مطمئنن تو حركت نقش داره !
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از bugieboy :
تو حركت هم نقش داره !
مسير سيگنالينگشم اينه كه اول جي پروتئين مونومري cdc42 فعال ميشه بعد مياد WASP رو فعال ميكنه اونم پا ميشه Arp2/3 رو فعال ميكنه و موجب تشكيل فيلوپوديا ميشه !(البته الان شيراز نيستم كتابامم همرام نيس و ممكنه جاييش غلط باشه ها X_X )
الان يه مشكلي هس ! تو ميگي فيلوپوديا خفن ترين حالتش اينه كه اف.اكتين موازي باشه !منم مطمئنم تو مسير سيگنالينگش Arp2/3 فعال ميشه (اينو مطمئتما ;D)
Arp2/3 باعث ميشه اكتين با زاويه 70 درجه رشته زايي كنه !خو اين به چه درد فيلوپوديا ميخوره؟؟؟!
ولي مطمئنن تو حركت نقش داره !
آخه كمپلكس ARP كه مياد تشكيل شبكه ميده توي لاملي پودياس ( THE CELL ميگه اينو )
البته الان كه نگاه كردم مثه اينكه فيلوپوديا هاي بلندتر و نازك تر، خاصيت ديناميكي دارن. فيلوپوديا هاي ميكروويلي و اينا ظاهراً ضخيمن و كوتاه.
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از بـهــراد :
آخه كمپلكس ARP كه مياد تشكيل شبكه ميده توي لاملي پودياس ( THE CELL ميگه اينو )
البته الان كه نگاه كردم مثه اينكه فيلوپوديا هاي بلندتر و نازك تر، خاصيت ديناميكي دارن. فيلوپوديا هاي ميكروويلي و اينا ظاهراً ضخيمن و كوتاه.
اميري گفته تو تشكبل فيلوپوديا هم نقش داره ! ندانم ديگه :-??
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

خب چند تا سوال میگم,اجالتا تا یه هفته بحث کنیم و اینا بعد جوابو میگم :)
1)چرا کیناز ها برای اثر روی prtها اونارو فسفریله میکنند؟مثلاچراآمینه نمی کنند ,یا استیله؟!

2)چرا توی یک مسیر سیگنالینگ یک prtمستقیم نمیره یه کار که هدفش هست رو انجام بده؟!چرا میره شونصد تا چیز دیگه رو فعال میکنه بعداونا میرند اون کار رو که از اول قبلی هام میتونن انجام بدند انجام میدن؟

3)چرا تو مسیر های سیگنالینگ از GTPاستفاده میشه و چرا برای کسب انرژی ازATP؟چرا برعکس نیست؟چرا مثلا از CTPاستفاده نمیکنه؟

فعلا همینا باشه ببینم بازدید چطوره ;Dبازم هست از این سوالای فلسفی!به قول یکی( :-")اگر کسی بیاد بگه تو تکامل اینطوری شده واینا کتک میخوره ;)
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از This is me :
خب چند تا سوال میگم,اجالتا تا یه هفته بحث کنیم و اینا بعد جوابو میگم :)
1)چرا کیناز ها برای اثر روی prtها اونارو فسفریله میکنند؟مثلاچراآمینه نمی کنند ,یا استیله؟!

2)چرا توی یک مسیر سیگنالینگ یک prtمستقیم نمیره یه کار که هدفش هست رو انجام بده؟!چرا میره شونصد تا چیز دیگه رو فعال میکنه بعداونا میرند اون کار رو که از اول قبلی هام میتونن انجام بدند انجام میدن؟

3)چرا تو مسیر های سیگنالینگ از GTPاستفاده میشه و چرا برای کسب انرژی ازATP؟چرا برعکس نیست؟چرا مثلا از CTPاستفاده نمیکنه؟

فعلا همینا باشه ببینم بازدید چطوره ;Dبازم هست از این سوالای فلسفی!به قول یکی( :-")اگر کسی بیاد بگه تو تکامل اینطوری شده واینا کتک میخوره ;)
prt چیه ؟
1) فسفات دم دست تره ! ATP و GTP و اینا !
2) تقویت ، تداخل با بقیه مسیر ها و اینا
3) اگه دستت میرسه بیا کتک بزن :-"
این جواب های من ;D
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

مرسي بابت جواب;)
من بازبايد توضيح بدم!من جايProازprtاستفاده ميکنم!دست خودمم نيس!عادت کردم:د
تاحدي درست،ولي بيشتر فکر کني دلايل ديگه هم داره!
سپاس!

+هوی ملت خوابید؟؟؟؟؟
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

گروه فسفات دو بار منفی داره و وجودش توی زنجیره‌ی جانبی اسیدآمینه‌ی پروتئین‌ها باعث می‌شه کانفورمیشنه پروتئین تغییرات اساسی کنه و مثلا توی مسیرهای سیگنالینگ باعث فعال/غیرفعال شدن ِ پروتئین بشه.
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از This is me :
خب چند تا سوال میگم,اجالتا تا یه هفته بحث کنیم و اینا بعد جوابو میگم :)
1)چرا کیناز ها برای اثر روی prtها اونارو فسفریله میکنند؟مثلاچراآمینه نمی کنند ,یا استیله؟!

2)چرا توی یک مسیر سیگنالینگ یک prtمستقیم نمیره یه کار که هدفش هست رو انجام بده؟!چرا میره شونصد تا چیز دیگه رو فعال میکنه بعداونا میرند اون کار رو که از اول قبلی هام میتونن انجام بدند انجام میدن؟

3)چرا تو مسیر های سیگنالینگ از GTPاستفاده میشه و چرا برای کسب انرژی ازATP؟چرا برعکس نیست؟چرا مثلا از CTPاستفاده نمیکنه؟

فعلا همینا باشه ببینم بازدید چطوره ;Dبازم هست از این سوالای فلسفی!به قول یکی( :-")اگر کسی بیاد بگه تو تکامل اینطوری شده واینا کتک میخوره ;)
جواب ها خوب بودتشكر و اينا ;;)
١-همونا كه بقيه گفتند ديگه،انرژى ش قابل كنترل تره،برگشت پذيره،دم دستِ! به خاطر دو بار منفى تغيير زيادى ميكنه و ميتونه حالت هاى فعال،نيمه فعال،خيلى فعال واينا بگيره!
٢-همون اثر آبشارى!
٣-سلول براى كار هاى مهمش مثل سيگنالينگ ميخواد كار با نهايت دقت انجام بشه،اگر هم دقت كنيد ازATPو GTPاستفاطه ميكنه كه يك پورينه(براى اختصاصى تر شدن و شناسايى راحت تر توسط پروتئين ها)حالا چرا gtoبراى سيگنالينگه؟!اگر به ساختار گوانين و آدنين دقت كنيد ميبينيد كه گوانين يك گروه اضافه داره درنتيجه شناسايى ش اختصاصى تر هست وبراى مسير هاى كليدى به كار ميره.ازطرفى هم سوخت سلول بايد زياد باشه توى سلول و استفاده از ATPبه صرفه ترِ،برا اين كه اون گروه اضافه ِ
ديگه سنتز نميشه.
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

چرا ی سلول پینوسیتوز می کنه؟
اصلا چه سلولی پینو سیتوز می کنه؟
چرا بعضی مواد با اندوسیتوز راحت وارد می شن ولی بعصیا باید گیرنده داشته باشن؟
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

به نقل از behnaz_s :
چرا ی سلول پینوسیتوز می کنه؟
اصلا چه سلولی پینو سیتوز می کنه؟
چرا بعضی مواد با اندوسیتوز راحت وارد می شن ولی بعصیا باید گیرنده داشته باشن؟
کلا اسم اون فرایند پینوسیتوزه...همرو شما بلع سلولی درنظر بگیرین...حالا بستگی ب موادی ک تبدیل ی وزیکول شدنه داره اگه ریز باشه اسشو میذارن پینوسیتوز درشت باشه میذارن اندوسیتوز...در این حالتم باید بگم(ینی تو فیزیو گفتم)ک یه سری از مولکولا درشتن و سلول باید از محیط پیرامونش اونارو بخوره...مثه پروتئینها...وگرنه نمیتونن از غشا وارد شن...

خب بستگی ب سلول اندوسیتوز کننده داره...اگه گیرنده داشته باشه باید اون سلول دیگه هم گیرنده داشته باشه(مثه ماکروفاژها ک فقط ب گیرنده وصل میشن...)و اگه گیرنده آنتی ژنی نداشته باشه(مثه خیلی سلولای بدن)راحت خورده میشن...تا اونجایی ک من میدونم یه سری هورمونان ک لیگاند دارن و ب گیرندهای سلولا وصل میشنو یکیم سلولای آنتی ژن دار(همه سلولا گیرنده دارن ولی گیرنده آنتی ژنیو فقط سلولای بیگانه!!!دارن)...ولی خب برای اندوسیتز کردن پروتئین نیازی ب لیگاندو گیرنده نیست...پروتئین چی هس ک لیگاند باشه...
درکل اندوسیتوز با گیرنده بیشتر برای خوردن یه سلول یا باکتری کاربرد داره
 
  • لایک
امتیازات: scamp
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

چند نوع گیرنده حس داریم؟اونا رو میشه بر حسب نوعی از انرژی ک برا دریافت آن اختصاص یافتند مشخص کرد؟چه جوری؟
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

5تا داریم...گیرنده های مکانیکی...گیرنده های الکتریکی...گیرنده های دمایی...گیرنده های نوری...گیرنده های شیمیایی..
کلا گیرنده های حسی شامل:انتهای رشته های عصبی...یا سلول های گیرنده ویژه ای هستن...که در تماس نزدیک با نورون ها قرار دارن...اندام های حسی شامل:گیرنده های حسی...و سلول های همراه اونها میباشن
خب حالا برحث نو عی از انرژی ک برا دریافتش اختصاص یافتن
*گیرنده های مکانیکی...انرژی مکانیکی رو دریافت میکنن...و به پیام عصبی تبدیل میکنن..این گیرنده ها به لمس کردن...شنوایی...وحس تعادل در جانوران کمک میکنن
*گیرنده های شیمیایی...انواع خاصی از ترکیبات شیمیایی رو...به پیام عصبی تبدیل کرده...و باعث ایجاد حس چشایی و بویایی میشن
*گیرنده های دمایی...انرژی دمایی رو منتقل و تبدیل میکنن...در جانوران خونگرم...گیرنده های دمایی...اطلاعاتی رو درمورد دمای بدن فراهم میارن...برخی از بی مهرگان...از این گیرنده ها...برا تشخیص طعمه های خونگرم خودشون استفاده میکنن
*گیرنده های الکتریکی...به محرک های الکتریکی حساس هستن...توسط ماهی های شکارچی برا تشخیص طعمه مورد استفاده قرار میگیرن
*گیرنده های نوری...انرژی نورانی رو دریافت میکنن...و به عنوان گیرنده های حسی...در لکه های چشمی...و چشم ها به کار میرن.
 
  • لایک
امتیازات: scamp
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

كار پروتئین های سیستم کمپبلان چیه؟
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

پروتئین های کمپلمان دیواره سلولی عوامل بیماری زا رو لیز میکنن،پاتوژن ها رو پوشانده و عمل فاگوسیتوز رو تسهیل میکنن و گلبول های سفید خون رو به محل عفونت جلب می نماین که این اعمال باعث افزایش پاسخ التهابی میشن
 
  • لایک
امتیازات: scamp
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

یه تشکر ویژه از همگی
+

اساس حرکت امیبی چیه
؟
کپی برداریه ار ان ای:
انریم از کجا می فهمه باید این رشته دی ان ای رو الگو قرار بده یا اونو?
 
پاسخ : مبانی و مسائل سلولی

اصطلاح سیس & ترانس ینی چی؟
 
Back
بالا