کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع A.maede
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
من زیاد نمینویسم....
درواقع بهتره بگم زیاد نمینوشتم..
اما الان میخوام بنویسم!
آدم گاهی اوقات انقدر پره که فقط نوشتن خالیش میکنه...

.............................................................................................
خوشحال میشم نظراتتون رو درباره نوشته هام بدونم!
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

دلم میگیرد...
برای هزارمین بار....
چشمانم را میبندم و برای هزارمین بار اشک چشمانم را فرا میگیرد...
و برای هزارمین بار دانه های الماس گونه ی اشک را به زیر پاهایم می غلتانم....
و برای هزارمین بار زیر کفش هایم له میکنم...
و برای هزارمین بار میپندارم که دیگر بر سر مژگانم جایی نخواهند یافت..
اما برای هزارمین باراشتباه میکنم....
روزگار کنارم می نشیند،لبخندی شیطانی بر لب دارد،لبخندی که مرا میترساند...برای هزارمین بار...
میدانم که برای هزارمین بار نقشه ای در سر دارد..
وبرای هزارمین بار دلم میشکند...
و برای هزارمین بار در چشمانش مینگرم ،با ساده دلی نجوا میکنم:
دلم برای هزارمین بار گرفته،میدانم برای هزارو یکمین بارهم میگیرد!
لبخندش شیطانی تر میشود ،برای هزارمین باردلم را آتش میزند، و برای هزارمین بار در کنار دل بر خاک افتاده ام میگوید:
مگر فرقی هم میکند بگذار برای هزارو یکمین بار هم بگیرد!
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

چه دل خوشی دارد سهراب!
سال هاست که به دنبال کفش هایش میگردد...
نمیداند که آدم ها در این زمانه
کفش هایشان را که هیچ,
خودشان را هم گم میکنند...
100s
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از Fatemeh Mohammadkhani :
سلام دوست عزیز :)
نوشتن برای خالـی شـدن! چیزی ک منم انتخابش کردم
ب نظرم تو جمله ها،تکرار شدن "هزارمین بار" زیاد جالب نیس
مثلا این میتونه دلنشین تر باشه، (البته برای من، این نظر منه ک شاید از نظر شما ویا خیلی های دیگه درست نباشه :) )
ب دلنوشته های یک دیوانه، هم سر بزنی خوشحال میشم

موفق باشی دوست من :)
ممنون از راهنماییتون! :x
سعی میکنم. بعدی هارو بهتر بنویسم! :)
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از Fatemeh Mohammadkhani :
خواهش میکنم عزیزم، فقط نظرم بود! شاید درست نباشه، من خودم هم اصولی نمینویسم ب اون صورت :-"
در هرحال نظری بود که باید روش تامل کرد! :)
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

و برای هزارمین بار دانه های الماس گونه ی اشک را به زیر پاهایم می غلتانم....
و برای هزارمین بار زیر کفش هایم له میکنم ...
تعبیر جالبی بود آفرین .
ادامه بده تا کمی با سبک نوشتنت آشنا بشیم ، اینجوری اشکالات بهتر پیدا می شه .
در ضمن خواهش می کنم آخر هر سطر ... ( 3 نقطه ) نذار .
شاید اینجوری می خوای حسی که داریُ به حواننده منتقل کنی اما نشانه گذاری صحیح همیشه بهتر بوده .
قلمت مانا ! :)
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

تو این دنیایی ک مازندگی میکنیم دیگه زندگی به درد نمیخوره

این زمین دیگه جای مانیست

این زمین بوی گند گرفته...!

ازچی بگم؟

آدمای نانجیب
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از Tizzz :
تعبیر جالبی بود آفرین .
ادامه بده تا کمی با سبک نوشتنت آشنا بشیم ، اینجوری اشکالات بهتر پیدا می شه .
در ضمن خواهش می کنم آخر هر سطر ... ( 3 نقطه ) نذار .
شاید اینجوری می خوای حسی که داریُ به حواننده منتقل کنی اما نشانه گذاری صحیح همیشه بهتر بوده .
قلمت مانا ! :)
ممنون از نظراتون!
سعی میکنم بهتر بنویسم!
درباره سه نقطه باید بگم که حس میکنم اگه نذارم نوشتم ناقصه ،اما قبول دارم بعضی جاها واقعا اضافه است!
 
  • لایک
امتیازات: 8043
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از A.maede :
چه دل خوشی دارد سهراب!
سال هاست که به دنبال کفش هایش میگردد...
نمیداند که آدم ها در این زمانه
کفش هایشان را که هیچ,
خودشان را هم گم میکنند...
نوشته هات خیلی بــ ــا احساسن..
مخصوصا این بالایی!
موفق باشــــ ـی! :)
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از b|ue_seven :
نوشته هات خیلی بــ ــا احساسن..
مخصوصا این بالایی!
موفق باشــــ ـی! :)
ممنون از لطفتون! :x
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

ساده و زیبا مینویسی.... بلد نیسم انتقاد کنم.
موفق باشی
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

چه دل خوشی دارین...
منم یه مدت می نوشتم. مامانم نوشتن و برام منع کرد... :))
اخه خر بودم وقتی می نوشتم گریه میکردم. ;D
خوب موفق باشید ;D
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از A.maede :
چه دل خوشی دارد سهراب!
سال هاست که به دنبال کفش هایش میگردد...
نمیداند که آدم ها در این زمانه
کفش هایشان را که هیچ,
خودشان را هم گم میکنند...
این عالی بود
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

خوشحالم از اینکه از نوشته هام خوشتون اومده!
و ممنون از اینکه واسه. خوندن خط خطی هام وقت گذاشتین!
اما نوشته هام پر از ایراده خواهش میکنم کمکم کنین تا بهتر بنویسم!
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

من به اندازه ی یک رود پر از خاطره ام
و نمیدانم چیست
در پس زمزمه ی سرد و غم انگیز سکوت
که مرا میخواند...
من دلم میخواهد
که برقصد تن سنگین زمین
در خلاف جهت عقربه ها!
تا که شاید برسم باز به دوران خوشی
و امید و هدف و رویاها!
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

بال هایم را گرفتند و رهایم کردند!
چشمانم را که گشودم همه جا دیوار بود و دلم در حسرت پرواز...
گفتند دیوار ها را بشکن تا رهایی یابی..
راه ها رفتم و راهی نیافتم
دیوار شکستنی نبود....
رهایی در آسمان بود ومن بالی نداشتم...
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

ثانیه هایم راپاک میکنم...
دقیقه هایم را خط میزنم....
ساعت هایم را پاره میکنم....
روز هایم را مچاله میکنم....
تکرار را حس میکنم
و مرگ روز هایم را به چشم میبینم...
زاویه نگاهم را تغییر میدهم
زندگی ام را میکارم
آبش میدهم
مهرش میدم
نازش میکنم
میخشکد..
خاطراتم را میجوشانم
و به انتظار می ایستم...
ظرف خاطراتم کی سر میرود؟
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

نوشته هات تحسین بر انگیزن ... قلم و احساست هم ! :)
 
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از Tizzz :
نوشته هات تحسین بر انگیزن ... قلم و احساست هم ! :)
ممنونم :)
البته به پای نوشته های شما که نمیرسن! :x
 
  • لایک
امتیازات: 8043
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

راهی نمایان است...
موهایم در باد میرقصند...صدای سکوت را میشنوم. ..و صدای قدم هایم را...
یخ زدن زمان را میبینم .. سرمایش را حس میکنم...
نگاهی به پشت سرم می اندازم...قدم هایم را میشمارم...
سال هاست که درجا زده ام!
سال هاست در میان مردمی زیسته ام که زیر پاهایم خار کاشته اند..
سال هاست که ماندن را تکرار کرده ام و رفتن را فراموش..
سال هاست که از یاد برده ام,
رفتن آسان است...
رفتن دوپا میخواهد و ماندن یک جفت کفش...
 
Back
بالا