کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

  • شروع کننده موضوع
  • #21

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

......
از زمانی که به دنیا آمده ام,
سکوت را دیده ام!
وقتی که در میان زمین و آسمان بلا تکلیف بودم و میگریستم ,
با دیدن قاب عکسی از پشت شیشه ی خاک گرفته اتاق,
سکوت کردم.....
چه انتظاری میتوان داشت؟
من از ابتدا سکوت را اموخته ام...
و هنوز هم سکوت میکنم...
همیشه قاب هایی بوده اند که سکوت را فرمان دهند!
چه انتظاری میتوان داشت؟
زمانی که ابرها نیز در سکوت میگیرند....



images
 
  • شروع کننده موضوع
  • #22

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از Fatemeh Mohammadkhani :
مائده پیشرفتت واقعا چشم گیره:) از این 2 تا آخری واقعا خوشم اومد:)
ممنونم لطف دا ری فاطمه جان! :)
فقط احساساتم رو بیان کردم! ;;)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

خیلی وقت بود نبودم و از نوشتن فاصله گرفتم :(
درواقع به دلایلی نمیتونستم بیام. :)
بعد از این همه مدت یکی نوشتم
...................................................

زمان زیر دست های ثانیه شمار ایستاده ساعت اتاقم می میرد
و ثانیه ها را مرگ فرا میگیرد
و آسمان سوگوارانه از لای پنجره ی نیمه باز اتاقم به تماشا می ایستد
نگاهم ظلمتش را می کاود
پرده ی اتاقم در باد به رقص در می آید
ندایی در سرم میپیچد:
"فردای روشن.....
هلال ماه پوزخند میزند!
images
 
  • شروع کننده موضوع
  • #24

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

بی حرف ,بی سخن,بی کلام...
می نگرم......می گذرم.....می‌شکنم....
و مرگ درونم جان میگیرد...رویاهایم جان میبازند....
صداها محو میشوند...آرزوها سخت میشوند...
و رسیدن...
تا انتها رفتن..
تا آخر ماندن...
ومن فراموش میکنم که زمین گرد است!
و گالیله میشوی...
با اشک هایم برایت نامه های عاشقانه می‌نویسم...
و میخندی به بچگی هایم!
از یاد میروم....و از یاد میبرم....
فردا هایم نفس نمیکشند!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #25

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

بالا می آیم
صدایی می آید.... نوری میبینم....نسیمی دستانم را نوازش میدهد...
پایین میروم
هیچ نمیشنوم....نور از من خداحافظی میکند..سرمایی دستانم را در آغوش میگیرد..
نفس هایم را میگیرد و مرگ را هدیه میدهد...
صدایی درونم کمک می خواهد...
دستی دستم را میگیرد!
صدایی می آید....نوری میبینم....نسیمی دستانم را نوازش میدهد....
گرمای وجودم را حس میکنم!
images
 
  • شروع کننده موضوع
  • #26

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!


پرتو نوری از پس صخره های کوتاه و بلند پای در آب سرک میکشد
و تاریکی نگاهم را می‌شکافد
خود را در ساحلی می یابم.....قدم میزنم
صدای غرش دریا همراهی ام میکند...
نا گاه ردپایی دنبالم میکند...ردپایی کوچک...
به دنبال قدم هایم قدم بر میدارد
ترسی درونم فریاد میکشد
گام هایم را سرعت میبخشم..و ردپاهای تند تر می آیند!
می ایستم...می ایستند!
هر لحظه بزرگ و بزرگ تر میشوند
ومن هم چنان میگریزم...
خورشید کمرنگ میشود...آسمان پر رنگ میشود...
رد پاها آرام میگیرند....می ایستند...
موجی می آید.. رد پاها میروند..
خورشید رو به زوال میرود...تاریکی چشمانم را میدوزد...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

گاهی تنهایی هم تنهایت میگذارد و تو تنها تر ار همیشه تنها میمانی!
ورفتن را که باور کنی ماندن سخت میشود
و گاهی مجبوری که بمانی تا گذشت را بیاموزی....و بیاموزند....
و گاهی اشک چشمانت میخواهد تمام گودال های زمین را دریا کند..
و گاهی دلت میگیرد, میمیرد...
و دلت میخواهد خداوند در آغوشت بگیرد و آرام بگیری...
و نا امیدی را که به خاطر می آوری امید را فراموش میکنی
و گاهی فراموش میشوی
و تو چه ناجوانمردآنه فراموش شدی!
و گاهی صدایی نیست...
فردایی نیست...
رویایی نیست...
ابری نیست....بادی نیست....و حوضی نبست که لب آن بنشینی و گردش ماهی ها را نظاره کنی!
و گاهی, نگاهی, کلامی, حرفی, سنگی
کافیست تا شیشه ی عمر آرزوهایت بشکند
و تو ملتمسانه مرگ رویاهایت را بنگری...
و گاهی تو می مانی و تو میمانی و تو می مانی
و دیگر هیچ!
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

بسیار عالی بود آفرین ! (;

امیدوارم روز به روز نوشته های بهتری بخونیم ازت !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #29

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

به نقل از یاسین نعیمی :
بسیار عالی بود آفرین ! (;

امیدوارم روز به روز نوشته های بهتری بخونیم ازت !
ممنون شما لطف دارین!
فعلا که دیگه حس نوشتن ندارم اگه تونستم بازم مینویسم!
 

mohandes leily

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
275
امتیاز
1,425
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 و 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

اسم تاپیکت جذب میکنه ادمو...
خیلی با سلیقه انتخابش کردی....
به نقل از A.maede :
دلم میگیرد...
برای هزارمین بار....
چشمانم را میبندم و برای هزارمین بار اشک چشمانم را فرا میگیرد...
و برای هزارمین بار دانه های الماس گونه ی اشک را به زیر پاهایم می غلتانم....
و برای هزارمین بار زیر کفش هایم له میکنم...
و برای هزارمین بار میپندارم که دیگر بر سر مژگانم جایی نخواهند یافت..
اما برای هزارمین باراشتباه میکنم....
روزگار کنارم می نشیند،لبخندی شیطانی بر لب دارد،لبخندی که مرا میترساند...برای هزارمین بار...
میدانم که برای هزارمین بار نقشه ای در سر دارد..
وبرای هزارمین بار دلم میشکند...
و برای هزارمین بار در چشمانش مینگرم ،با ساده دلی نجوا میکنم:
دلم برای هزارمین بار گرفته،میدانم برای هزارو یکمین بارهم میگیرد!
لبخندش شیطانی تر میشود ،برای هزارمین باردلم را آتش میزند، و برای هزارمین بار در کنار دل بر خاک افتاده ام میگوید:
مگر فرقی هم میکند بگذار برای هزارو یکمین بار هم بگیرد!
این اولین شعرت بوده درسته؟؟
احساساتت رو خیلی قشنگ ب تصویر کشیدی... :لایک
شاید این حرفا تو دل خیلی ها از جمله خودم باشه ولی ب این راحتی نتونم بیارمش رو کاغذ....

به نقل از A.maede :
درباره سه نقطه باید بگم که حس میکنم اگه نذارم نوشتم ناقصه ،اما قبول دارم بعضی جاها واقعا اضافه است!
اتفاقا گذاشتن سه نقطه خیلی حرف توشه
ولی همیشه نذار که برای خواننده ی حرفات عادی شه
جایی بذار که هنوز حرفی داری واسه گفتن و ترجیح میدی نگی! :)

به نقل از A.maede :
راهی نمایان است...
موهایم در باد میرقصند...صدای سکوت را میشنوم. ..و صدای قدم هایم را...
یخ زدن زمان را میبینم .. سرمایش را حس میکنم...
نگاهی به پشت سرم می اندازم...قدم هایم را میشمارم...
سال هاست که درجا زده ام!
سال هاست در میان مردمی زیسته ام که زیر پاهایم خار کاشته اند...
سال هاست که ماندن را تکرار کرده ام و رفتن را فراموش...
سال هاست که از یاد برده ام,
رفتن آسان است...
رفتن دوپا میخواهد و ماندن یک جفت کفش...
از این شعرت خیلی خوشم اومد گرچه من صاحب نظر نیسم
ولی چون شرح حال زندگی خودم بود از خوندنش خیلی لذت بردم

به نقل از A.maede :
گاهی تنهایی هم تنهایت میگذارد و تو تنها تر ار همیشه تنها میمانی!
ورفتن را که باور کنی ماندن سخت میشود
و گاهی مجبوری که بمانی تا گذشت را بیاموزی....و بیاموزند....
و گاهی اشک چشمانت میخواهد تمام گودال های زمین را دریا کند..
و گاهی دلت میگیرد, میمیرد...
و دلت میخواهد خداوند در آغوشت بگیرد و آرام بگیری...
و نا امیدی را که به خاطر می آوری امید را فراموش میکنی
و گاهی فراموش میشوی
و تو چه ناجوانمردآنه فراموش شدی!
و گاهی صدایی نیست...
فردایی نیست...
رویایی نیست...
ابری نیست....بادی نیست....و حوضی نبست که لب آن بنشینی و گردش ماهی ها را نظاره کنی!
و گاهی, نگاهی, کلامی, حرفی, سنگی
کافیست تا شیشه ی عمر آرزوهایت بشکند
و تو ملتمسانه مرگ رویاهایت را بنگری...
و گاهی تو می مانی و تو میمانی و تو می مانی
و دیگر هیچ!
میدونی شروع این شعرت جالب بود ولی میشد قشنگ ترم تمومش کرد.....
یه چیز دیگه هم بگم بعضی وقتا یه شعر در عین زیباییش وقتی یه عبارت یا کلمه رو توش تکرار کنی اوطور ک باید ب دل نمیشینه.....

×ببخشید با حرفام خستت کردم...
×موفق باشی و در انتظار شعرهای جدید ازت...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #31

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

ولی من خیلی خوشحال میشم نوشته هام رو نقد کنین !
حداقل اینجوری میفهمم کجاها اشکال دارم!
ممنون!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #32

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

images




خیالبافی هایم را پایانی نیست!

وقتی که برای بافتنشان فاصله ها را رشته میکنم..
 
  • شروع کننده موضوع
  • #33

A.maede

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
370
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اهواز
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی ایلام
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

خدایا!

هنوز آن بالایی؟
میشود بلندتر حرف بزنی؟
همهمه ی آدم هایت نمیگذارد صدایت را بشنوم...

اینجا همه چیز درهم است...تو را نمیبینم ..میشود برایم دست تکان دهی؟

خدایا ؟ میشود؟
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,575
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کاغذ...خودکار...و دل تنهای من!

گفتی دوستت دارم...کنارم بمان

گفتم دوستت دارم کنارت میمانم

من هنوز دوستت دارم و هنوز مانده ام......تو گفتی دیگر دوستم نداری و رفتی

و من دوستت دارم و مانده ام

با خاطراتت...با دوست داشتنت...با تنهاییم

و من دوستت دارم....

_______

یه روز گفت: دلم خیلی کوچولوئه...هیچوقت دلمو نشکن...اگه یه روز خواستی تنهام بزاری، بگو میخوام بمیرم...مواظب دل کوچولوم باش

اما:

دل کوچولوموشکست و تنهام گذاشت و گفت بروم بمیر.....

و من هنوز دوسش دارم...
 
بالا