گفت و گو با خدا

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع nastaran17
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گفت و گو با خدا

یا من ربط علی قلب ام موسی ....

ای خدایی که دل مادر موسی را آرام کردی .............
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا یه مدته نمی تونم نماز بخونم...صبحا هوا خیلی سرده دس به اب می زنم حالم بد می شه!ظهرا کلا سر کلاسم بعد غروب می رسم خوابگاه...شبا هم که مث جنازم.....خدیا می دونم همش بهونس...خودت کمکم کن. :((
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

ایمان داشته باش که کوچک ترین محبت ها از ضعیف ترین حافظه ها پاک نمی شود..... :o
خداوند به هر پرنده ای دانه ای میدهد، ولی آن را داخل لانه اش نمیاندازد !....... =D>
B-)
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا! کارنامه امو حواست باشه دیگه! چاکریم! 8-^
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

هرچی آدم کوچیکتر شه بهتر میبینیش!
خم شدم، خورد شدم ، له شدم! بازم منو نمیبینی؟
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدای من
توخیلی بزرگی ومن خیلی کوچک جالب اینجاست تو به این بزرگی من رافراموش نمیکنی ولی من به این کوچکی تو رافراموش کردم.......
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدای من در زمین جایی هست که تمامش سبز باش با علف های کوتاه ...
آسممانش آبی با ابر های پر مانند باشه که مثل پنبه کشیده شده دور تا دور آسمان رو بگیرن ..
وقتی روی سبزه های کوتاه با یه لباس ابریشمی سفید راه میریم .. پاهام بی هیچی از تر بودن سبزها خنک بشه ..
کوه نباشه .. صاف صاف .. غروبش مثل غروب کارتون ها آسمون رو قرمز رنگ کنه و ابر های کشیده شده به رنگ قرمز مایل به نارنجی با رنگ آبی آسمان آمیخته باشند ..
وقتی راه میرم .. مردمی رو ببینم که دارن کار میکنن .. صحبت می کنند .. پیپ می کشند و به من لبخند میزنن .. همه یک دین دارند ...
و من همین طور بی دغدغه از فردا پی امروز راه بروم ... بروم ..
شب آسمان پر از ستاره شود و روی یک پوستین ساده دراز بکشیم و پدرم قصه صورت های قلکی رو برایمان بگوید ..
همه خوشحال باشند ..
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

سلام خدا جون
دوست دارم حرف زدنو
میدونم میشنوی
همیشه
فقط سه حرفی ولی واسه دردودل حرف نداری
میشنوی...
بدون این که قضاوت کنی میری
اره... بهتره
همه چی بمونه واسه اون دنیا
ولی حداقل یه جوری گوش کن
که این کرولالای دنیا که جز خودشون تورو هیچ حتی زمین زیر پاشونم نمیبینن و فکر میکنن اینقدر خارق العادن که تو هوا وایمیسن ..کری خودشونو پای تو نزارن
و فقط یه چیزی با این که اوضام زیادم خوب نیس ولی بازم خدایا شکرت...
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

مرسی ک هوامو داری :) میدونم ک لیاقتشو ندارم 8-^ وقتی به چیزایی ک بهم دادی فک میکنم،به کمکات، به بخششات، به مهربونیات 8-^ خجالت میکشم. خیلیییییییییییییی دوست دارم خیلییییییییییی >:D< کاملا حست میکنم 8-^ وقتی باهات حرف میزنم حس خوبی میگیرم 8-^
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

ميدوني چي ميخوام فقط بگو بهم ميدي؟؟؟؟
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا !
خسته ام ، خسته ام از این همه بی عدالتی ، از این همه خیانت و از این همه تنهایی .
خدایا میخواهم در کنارت باشم ، بویت کنم و لمست کنم .
خدایا ، تنها آرزویم همین است ...
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا خیلی بغض دارم دلم شکسته از همه
دلم خیلی غصه داره
دلم خیلی تنهاس
کتاب زیستم جلومه ولی مجالس چون گریه کردم و اشکم روش خشکه
خدایا من بدم من بد شدم منو دیگه کسی قبول نداره
:|
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدا جونم دوست دارم خدا بعضی موقع ها فراموشت می کنم تو منو فراموش نکن >:D<
همیشه پیشم باش همونطود که همیشه بودی از آدما که خشته میشم فقط تویی، پس پیشم بمون همیشه
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا
کمکم کن هنگامی دنیا واسم جز تیکه پارچه ای پاره و.تیره شده
زمانی که احساس تنهایی دارم از دنیایی که بهش تعلق ندارم
از دنیایی مه سر در گم بین انتخاب دل و عقل میمونم
انتخاب رو به میذارم دست خودت
فقط قول بده بهم دستمو وی این جمعیت ول نکنی
چون اگه از تو فاصله بگیرم معلوم نیست در این دنیا چقدر دوام بیاورم...
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا این دفعه برای خودم هیچی نمیخوام
فقط کمکش کن... :|
نذار شکست بخوره
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا پاشو بیا بغلم

هرچقد ازت که جا می شه رو بیار بنداز بغلم

بیا بغلم لطفا ;D
 
  • لایک
امتیازات: Dawn
پاسخ : گفت و گو با خدا

نگام کن!!
میشناسیم؟؟
یادتــــ میاد منُ؟؟
یه روزی رفیق بودیم...
مهربون نگام میکردی..هر وقت یه کار خوبـــ میکردم دستتُ میذاشتی زیر چونتُ بهم لبخند میزدی..
دستاتــ گرم بود..شبا قبلِ خواب کلی باهات حرفـــ میزدم..تو هم آروم آروم موهامُ ناز میکردی و میگفتی:هواتُ دارم!!
راستکی هوامُ داشتی..یادته؟؟
صبا که بیدار میشدم،تند تند لباسای مدرسه م رو میپوشیدم و میرقتم تو حیاط...
سرمُ بالا میگرفتم و به آسمون خیره میشدم..یه نفس عمیق میکشیدمُ میگفتم صبحِت به خیر خدا جون..
قهری؟؟
با من قهری دیگه؟؟
چرا دیگه نگام نمیکنی..هر چی برات دست تکون میدم،روتُ بر میگردونی..
از وقتی نگام نکردی،یخ زدم..
بین دو راهی ها که گیر میکنم ،نمیدونم چیکار کنم..
بهم گفته بودی مواظبمی..دارم غرق میشم تو باتلاق زندگی..
تو این جهنمی که اسمشُ گذاشتی دنیا،دارم فریاد میزنم ولی دیگه جوابمُ نمیدی...
بیا آشتی کنیم رفیق..
بیا دوباره با هم حرفـــ بزنیم..
تو که رفیق نیمه راه نبودی...
دلم براتـــ خیلی تنگ شده.....خیلی
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدایا ! از وقتی کعبه ات را دیده ام حالم دگرگون شده ،
به مردم طور دیگری می نگرم ،
قدر چیز هایی را که دارم بیشتر میدانم ،
و ...
تنها چیزی که ازت میخواهم این است که بگذاری دوباره آن پرده را بگیرم و دوباره 7 دور ، دور خانه ات بچرخم و الله اکبر بگویم ...
تنها خواسته ام این است .
 
پاسخ : گفت و گو با خدا

خدايا خواهش ميكنم ازت!
جون هر كي دوس داري امروز اون كار جور بشه! [-o< خواهش ميكنم!
يكمم بهم تمركز بده الان دينيمو بخونمو ب فكر نباشم انقد #-o
×هر كي اينو ميخونه هم بي زحمت يه دعايي واسه امروزه من بكنه! :-<

×پي اس: كارم درس شد! دس همگان و خداي گلم درد نكنه! >:د<
 
Back
بالا