• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

کلکسیون بانگ های سمپادیا

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,368
امتیاز
10,178
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
خیلی وقت بود دوست داشتم یه جایی باشه که بتونم بانگای قبلیمو به نمایش بذارم تا همه ببیننشون.
چون تاپیک آواتار ها هرگز نمیمیرند رو دیدم،فک کردم بتونم یه تاپیک مشابه در این باره بزنم.
البته از مدیران هم انتظار حمایت همیشگیشون از موضوعات زیبا رو دارم.
به امید این که بعد از چند ماه کلکسیون جالبی از بانگ های بچه ها داشته باشیم.
فقط عزیزان بانگ های شخصی رو درج نکنن ، فقط اگه فک میکنید وجه ی طنز یا قصار داره اونو بذارید.
 
پاسخ : بانگ های ماندگار

آغاز این تاپیک رو هم با بانگ های خودم شروع می کنم:

شانس نام مستعار خداست، وقتی که نمی خواهد امضایش پای نوشته ها باشد!

...................................................................................................

دختری به کورش کبیر گفت:

من عاشق شما هستم.

-کورش به او گفت:

لیاقت تو برادر من است که از من زیبا تر است و پشت سرت ایستاده است.دختر برگشت و کسی‌ را پشت سر خود ندید.

-کورش به او گفت اگر عاشق بودی، پشت سرت را نگاه نمی‌‌کردی.

..................................................................................................

گر دانش در ثریا هم باشد.
مردانی
از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت. :D

..................................................................................................

مگسی را کشتم؛نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است؛
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید
به خیالش قندم ،یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد،مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد مگسی را کشتم؛

..................................................................................................

نشانی من
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو مينويسم:
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خيابان غربت را پيدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهايی شو!
کلبه ی غريبی ام را پيدا کن، کنار بيدمجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خيس پنجره برو!
حرير غمش را کنار بزن!
مرا می يابی در
!كلبه تنهايی من!
 
پاسخ : بانگ های ماندگار

من این روزا یه حال دیـگه ای دارم همیشه هـیچ وقت اینـطور نبودم

همیشه نیمه ی خالی رو میدیدم به فـکـر نــیمـه های پُـر نبودم

همیشه فکر میکردم زمین پَسـته خـدارو سوی قبلـه میشه پیدا کرد

همین دیروز سمت این حوالی بود یکی در زد ، خدا رفت و درو وا کرد

من این روزا یه حال دیـگه ای دارم جهــان مـن لبـاس تـازه مـیپوشـه

من و تو دیگه تنها نیستیم چونـکه خدا با مـا نشسـته چـای مینوشه

............................................................................................

نیا باران ، زمین جای قشنگی نیست!
من از جنس زمینم خوب میدانم،
که گل در عقد زنبور است،
... یک طرف سودای بلبل،
یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست می دارد.
نیا باران!!!!

............................................................................................

در این شهری که مردانش عصا از کور میدزند ...
منه خوشدل محبت جستجو کردم ...
 
پاسخ : بانگ های ماندگار

جای تو خالیست...

هزاران کلمه در جای خالی ات ریختم اما جای خالی تو پر نشد...!

هیچ چیز جای تو را پر نمی کند...

هیچ چیز.....!

تو از جنس بی نهایت بودی!‬
--------------------------------------------------
خــــــــــ ـــــــــدایــــــــــا . . .

تو انجــــــ ـــماد نگــــ ــــــاه های ســــــ ــــــرد این مــــــردم
دلـــــــ ــــــــم
برای جهــــــــنــــ ــــــمتـــــ
تـــــنــــگ شـــــــ ـــدهــــــ

:)
 
پاسخ : بانگ های ماندگار

عاشق اين بانگ كه گذاشته بودم:
تا به حال دقت كردين شيطان يه پيشنهاد هايي ميده كه نميشه رد كرد...؟! =))
 
پاسخ : بانگ های ماندگار

كودك ايستاده بود و به انسان هاي اطرافش مي نگريست
خشونت
بي محبتي
………
ناگهان باران گرفت
و كودك آرام گفت:
گريه نكن خدا ، درست ميشه
:-<
 
پاسخ : بانگ های ماندگار

یه چندتا نکته رُ یادآور میشم فقط :
1. بیشتر از چهار تا بانگ در یک پست نذارید تا زیادی شلوغ نشه و اشتیاق خواننده از بین نره .
2. محدودیتی برای تعداد پست ـها نیست ولی خودتون ـم رعایت کنید تا منجر به قفل شدن تاپیک نشه .
3. بانگ فعلیتون رو نذارید . بذارید چندتا بانگ جمع بشه و با هم بذارید .

همچنین این قوانین در قسمت توضیحات تاپیک هم قرار داده میشه!
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

ماه مــن ...
غـم و انـدوه اگـر هـم هـسـتــ ـ ـ ، بـگـو تـا بـاشــد ...
مـعـنـی خـوشـبـخـتـی ، بـودن انـدوه اسـتــ ـ ـ ...
ایـن هـمـه غـم و غـصـه ... ؛ ایـن هـمـه شـادی و شـور ...
چـه بـخـواهـی چـه نـخـواهـی ، مـیـوه ی یـکــ ـ ـ بـاغـنـد ...
هـمـه را بـا عـشـق بـچـیـن ...
ولـی از یـاد مـبـر ...
پـشـت آن کـوه بـلـنـد ، سـبـزه زاریـسـت پر از یـاد خـدا ...
و در آن بـاغ کـسـی مـیـخـوانـد ...
کـه خـدا هـسـت هـنـوز ...
خـدا هـسـت ...

++++++++++++++++++++++++

واژه ی "خیانت" عملا بد کردن به یه شخص نیست
خیانت یعنی بد کردن به مسئولیت ها و تعهد ها ...

++++++++++++++++++++++++

باز هم به اشتباه ، خدایم را درون تو جسته بودم !
خدایا،مرا ببخش ! کافر نیستم !
او ، خیــلــی شبیه تو بود ... !
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

به سلامتی پسری که توی خیابون چشمش به یه دختر خوشگل افتاد سرشو انداخت پایین و زیر لب گفت: هر چقدر هم خوشگل باشه به پای عشقه من نمیرسه ......
-----------------------------------------------
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

استاد شهریار
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

[size=10pt]عشق که آپشن نداره
خودت باش کسی ام خوشش نیومد ، نیومد اینجا مجسمه سازی نیست


یاد گرفتم که : 1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. 2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . 3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود . 4. تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم

دیشب که نمی دانستم به کدام یک ازدردهایم بگریم کلی خندیدم. :))

.

دکترشریعتی با اعصاب خراب :D


تو کجایی سهراب، آب را گل کردند،چشمها را بستند و چه با دل کردند.
وای کجایی سهراب؟
زخمها بر دل عاشق کردند،خون به چشمان شقایق کردند.تو کجایی سهراب ، که همین نزدیکی، عشق را دار زدند،همه جا سایه ی دیوار زدند.وای کجایی سهراب؟که بینی حال دل خوش مثقالیست، دل خوش سیری چند،صبر کن سهراب، قایقت جا دارد من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم.
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

زنده یاد دکتر علی شریعتی:
برای فهمیدن برخی حرف ها ، باید از جایی که همیشه هستیم "برخیزیم!"
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

گراهام بل لعنتی عزیز...!!
تلفنی که زنگ نمیخورد که نیازی به اختراع نداشت
حوصله ات سر رفته بود؟!
چسب قلب اختراع میکردی،
میچسباندیم روی ترک های این قلب صاحب مرده ی مان
و غصه ی زنک نخوردن تلفنی که اختراعش نکرده ای نمیخوردیم
ساده بگویم گراهام بل عزیز....
حال این روز های مرا تو هم مقصری
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
+
من یک دختر ایرانیم...
"حوای"کسی نمی شوم که به هوای دیگری برود.
تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم که روزی تنهایم بگذارد.
روح خداست که در من دمیده شده است و احساس نام گرفته...ارزان نمی فروشمش
دستان من بالین کودک فردایم خواهد شد بی حرمتش نمیکنم و به کسی نمی سپارمش.
+
پایانم نزدیک است...نبودنم را تمرین کن
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

توماس ماساريک:

‌گرچه کشيشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسيح مردم را متأثر مي‌سازند، ولي آن شور و هيجاني که در پيروان حسين(ع) يافت مي‌شود در پيروان مسيح يافت نخواهد شد و گويا سبب اين باشد که مصائب مسيح در برابر مصائب حسين (ع) مانند پرکاهي است در مقابل يک کوه عظيم پيکر.
............................................................
از حريم کعبه جدش به اشکي شست دست مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسين
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

خدایا خیلی ها دلمو شکستن

دیگه تحمل ندارم،

شب بیا باهم بریم سراغشون، من نشونت میدم

تو ببخششون‬...
...

---

آرامتر تکانش دهید...

مرگ مغزی شده...

باید زودتر دفن شود...

چیزی برای اهدا هم ندارد...

- احساسم هست...

- تا همین دیروز زنده بود...

- خودم دیدم...

کسی لهش کرد و رفتــ . . .


---

مـــ ـی شـ ـود کمـ ــی بــه یادمـ ــ باشی؟
نـ ـه! نمـ ـی خواهمــ ـ تمــ ـامــِ من شوی! مـ ـی دانم! کــ ــار داری! سـ ـَرَت شــ ـلوغ است! مـ ـی دانم!
اما اینکـ ــه موقع خـ ــواب... روی تخـــتت... چند ثانیه... فقط لحـ ـظه ای بــه ذهــتنت خــ ـطور کند... کــ ـه یکـ ــ جـ ـایی... کـــ ـسی... روی تخـ ــتش... موقع خــوابــ ـش... برای تــ ـو اشـ ــک مـــ ـی ریزد!
همین هـ ـم بـ ـرای مــ ـن کـ ــافیست...


---

God is in your heart yet you search for him in the wilderness!
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

یه بار سه تا سگ دنبالم کردن, وقتي ديدم سرعتشون از من بيشتره و دير يا زود بهم ميرسن برگشتم دويدم سمتشون، اون سه تا هم هنگ کردن! ترمز زدن با نيم متر خط ترمز! بعد سه تايي شروع کردن به فرار کردن! احتمالا پيش خودشون گفتن اين ديگه چه خريه!!! =))

من مطمئنم اگه موفق نشم توي اين دنيا خواننده هاي مورد علاقه مو از نزديك ببينم، اون دنيا حتمأ روي پل صراط با همشون گلاويز ميشم، چون آلبوم هيچكودم رو نخريدم! همشونو دانلود كردم :>

به كلمه ها اعتماد نكن وقتي حتي سر اولين حرف الفبام كلاه ميره ديگه بايد فاتحه همه ي كلمه هارو خوند B-)
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

1)اگرتنهاترین تنهاشوم بازهم خداهست
2) برای آن کسی که ایمان دارد,ناممکن وجودندارد
(Bible)
3) به سلامتی پسرای قدیم که باذغال واسه خودشون سیبیل میذاشتن تاشبیه باباشون شن نه پسرای الان که ابروهاشونوبرمیدارن تاشبیه مامانشون شن
4)خدایاگاهی نگاهی
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

سلامتي اونايي که تا ميان دخالت کنن همه بهشون ميگن

تو يکي ديگه خفه شو ! :D
................................................................................................
زندگی میکنم ...

حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد

بگذار هر چه از دست میرود برود؛

من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،

حتی زندگی را !
..................................................................................................
گاهی نیاز داری..


به یه آغوش بی منت..


که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد..


که وقتی تو اوج تنهایی هستی..


با چشماش بهت بگه.:


هستم تا ته تهش.!


هستی.؟؟
................................................................................
هوایی سرد..


یک خیابان مهجور..


پیرمردی غبار آلود..


و یک آتش سرخ..


پیرمرد پرسید: دودی هستی جوان.؟


پاسخ دادم آری.!!


سیگاری تعارف کرد..


نمی دانست روزی چند نخ خاطراتم را دود می کنم..


نه سیگار.!!!
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را دارند،

کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ …
:(( :(( :((
آلبرت انیشتین
-------------------------------------------------------------------------------------------
سه قدرت بر جهان حكومت می‌كند:۱-ترس ۲-حرص ۳-حماقت.
انیشتین​
-------------------------------------------------------------------------------------------
علم زیباست وقتی هزینهٔ گذران زندگی از آن تامین نشود.
قابل توجه مدیر مدرسمون!!!!
 
پاسخ : کلکسیون بانگ های سمپادیا

آنطوان بارا

اگر حسين از آن ما بود، در هر سرزميني براي او بيرقي برمي‌افراشتيم و در هر روستايي براي او منبري برپا مي‌نموديم و مردم را با نام حسين به مسيحيت فرا مي‌خوانديم.



...



یا وارث الارض





...



باد میوزد.

هم میتوانی در مقابلش دیوار درست کنی و هم آسیاب بادی.

انتخاب با توست :)
 
Back
بالا