دعوا..!

  • شروع کننده موضوع Flosi
  • تاریخ شروع

Parkoury

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
400
نام مرکز سمپاد
حلامه حلی 5
شهر
تهران
پاسخ : دعوا ...

عاشق دعوام.حسابی دعواییم (< (< (< (< (< (<.آخرین دعوامم تو خیابون ولیعصر بود یارو به دوستم(جنسیتو نگم بهتره)تیکه انداخت بعد منم با یارو دعوام شد با کمک مردم و با یه لب خونی از یارو جدام کردن
خیلی فاز کردم /m\ /m\ /m\ /m\ /m\ /m\ /m\ /m\ /m\
دوستم خوف کرده بود :D :D :D
 
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,375
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : دعوا ...

سال دوم راهنمایی با یکی ار بچه ها خیلییی شیش بودم و همو صدا میکردیم داداشی
کسی جرءت نداش چیزی ب ما بگه چون اگه میگف در اصل فاتحه خودشو خونده بود :D
ی بار من با این دوستم دعوام افتاد و تا جایی ک جا داش همو زدیم و اینا بعد یکی مسخره امون کرد..مام ک با این ک اتحادمون از بین رفته بود چنان زدیمش ک دیگه طرف ما پیدا نمیشد :D
دلم تنگ شده برا دعوا :((
الان سه ساله دعوا نکردم :((
البته چن هفته پیش از این پسرایی ک تو کوچه بیخود گیر میدن ک دعوا کنن جلوم اوند شروع کرد ب دعوا کتک کاری :)
منم از خداخواسته هر چی عقده دعوایی داشتم رو بنده خدا خالی کردم :D
چنان محکم میزدم...بدنم آب جوش شده بود...از داخل داغ کرده بودم ک میخواستم له اش کنم :-"
اصن ی حالی دادا ولی دیگه طرفو اصن تو محل ندیدمش از اون ب بعد :))
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,322
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : دعوا ...

اکثر دعواهای من به صورت کل کل چون دخترا رو که نمیشه زد :-<
سریع میرن به 1000 نفر میگن
ولی سال دوم راهنمایی با یکی چنان دعوایی کردم بنده خدا داشت غش میکرد بچه ها رفتن براش کیک گرفتن خالش جا بیاد :-"
کلا سعی میکنم با همون حرف زدن همه چیو حل کنم
ولی اگه عصبانی بشم دیگه هیچی :-"
 

NEGAR MN

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
95
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
شیراز
پاسخ : دعوا ...

من و خواهر کوچیک ترم(که مثل هوو هس!)اکثر اوقات با هم دعوامون میشه با اینکه همه چیزا تقصیر خودشه مامان وبابام طرف اونو میگیرن!در این مواقع من این حس رو دارم X-(دلیلشونم اینه که من بزرگترم باید کوتاه بیام X-(ولی اخرش خودش میاد منت کشی و منم1تو سری بهش میزنم اشتی می کنم!من: :))ولی در کل به جز خواهرم با کس دیگه ای دعوا نمی کنم! :)
 

diyana

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
113
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حضرت زینب
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
نه واقعا چی فکر کردی؟؟
دانشگاه
یه زمانی تهران
رشته دانشگاه
پژشکی
پاسخ : دعوا ...

یکبار با دوست پسر دوستم وسط خیابون چون سر دوستم داد زد دعوا کردم و حسابی بارش کردم پسره بیچاره هم از شدت عصبانیت خود خوری میکرد هم نمیدونست که باید بهم چی بگه.اگه دوستم منو از اونجا نبرده بود حتما زده بودم تو گوشش پسره مذخزف.
بعد از اون قضیه دوستم دور دوست پسرشو خط کشید و من خیلی خوش حال شدم >:D< >:D< :)) :))
 

zibonesa!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
123
امتیاز
432
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
:/
دانشگاه
شریــــف! :/
پاسخ : دعوا ...

روند دعواهای همیشگی من ومامانم :D
مامانم:برو از تو کابینت روغنو بیار *-:
من:کدوم کابینت؟ :-?
_کابینت پایین :)
_کابینت کدوم پایین؟
_ای بابا کابینت پایین دیگه! :|
خب کابینت های بالای طبقه ی پایین؟ ~X(
_ L-:
_کابینت های پایین طبقه ی پایین؟ ~X(
_ L-:
_پس کابینت های پایین طبقه ی بالا؟؟؟؟؟ ~X( ~X( ~X(
_ L-: L-: >:p >:p >:p
_خب پس چی؟ X_X
_ولش کن خودم رفتم اه یه کار ازت خواستما! L-:
_ :-??
_داداش گلوکز سوزم:بیا مامان من آوردم! ;;)
مامانم: x: >:D<
من: :-w
 

sasha

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
karaj
پاسخ : دعوا ...

من یه دوستی دارم اسمش غزله یعنی به معنای واقعی عاشقشم بعدش یه دفه اون یه چیزی به من گف منم چون تازه عینکی شده بود بهش گفتم چار چشمی بعد یه کم بی محلی کردیم به هم و من مطمئن بودم که وقتی زنگ تفریح تموم شه اینم درست میشه بعد یهو بچه ها ریختن وسط که نه باید با هم اشتی کنید که بعدش هی من ناز میکردم هی غزل انقد گریه کردیم اونروز که وقتی شکست عشقی خوردم اونجوری گریه نکردم بعد هیچی دیگه با هم قهر بودیم تا بعد از ظهرش هی منتظر بودم زنگ بزنه که زد بعد با یه شوقی جواب دادم بعدش با هم اشتی کردیم ولی این سخت ترین موقعیتی بود که تو عمرم داشتم :(
 

h@n!E

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
14
امتیاز
27
نام مرکز سمپاد
راهنمایی فرزانگان یک تهران
شهر
یالغوزآباد(تهران)
پاسخ : دعوا ...

دختر داییم بسییییییییی بیشوعوره!خو 8 سالشه سایزش اندازه منه! ~X( :-\ (:|
ب هر حال.....رفته بودیم خونه داییم اینا،منم رفتم سر کشوی پسرداییم کرم بریزم....خب ما از این حرفا نداریم با هم ک!بعد اومده جوری ناخوناشو تو دسم فورو کرده ک اصن یهو چشم سیاهی رف...!بعد ی دونه صورتشو نوازش کردم،همچی زد زیر گریه ک فک کنم طوطیه بدبختشو سکته رو زد چون تا دوساعت داش میگف گریه گریه وای!عطیه عطیه....اصن ی وضعی بود!
+من پارسال بسی لوس بودم L-: ~X( ~X( ~X( ~X( ~X(
و خودم ا دس کارام امسال این ریختی میشم ~X( ~X( ~X( ~X( ;))
خب بعد با مریم ک دوسته صمیمیم باشه،داشتیم تو حیات قدم میزدیم،پاییز بود،منم ی برگه چناری پیدا کردم اینقد خوشگل بود!اینقد خوشگل بود!:ایکس
بعد در ی حرکت ناگهانی مریم زد لهش کرد منم باش قهر کردم گفتم برو گمشو دیه نمیخام ببینمت.... :> :-[ (< :-& [-( :-" :-<
 

melika74

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
1,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
SBUK@
رشته دانشگاه
Software Engineering
پاسخ : دعوا ...

پارسال با1بچه دعوام شدهمش ساز مخالف میزد ضدکلاس بود برالغوامتحاناتوکلاسمون از همه بچه تر بودمتولد76...1لحظه حس کردم کیسه بکس جلومه ان چنان پاموزدم تو شکمش زدم نتونست بلند شه بچه پررو بعدعذرخواهی کرد :D
 

PA-ri-SA

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : دعوا ...

من ک از بچگیم کل زندگیم با دعوا باپسر خالم ک ی سال ازم کوچیک تره و مث داداشمه گذشته!!!!
یادم میاد ی روز دعوامون میشه و اون موهای منو میکشه منم ی لگد بهش میزنم و می افته زمین منم خودمو روش پرتاپ میکنک و موهاشو آن چنان میکشم ک انگار افسار ی اسب وحشی رو میکشم بعد ک جدامون میکنن ب تلافی منو لگد میزنه و با صورت میرم تو صندلی و دندونم میفته. #-o #-o #-o #-o ^#^ ^#^ ^#^ ^#^ X_X X_X X_X X_X :D
از اونجا ب بعد تا ی مدت نوبتی میرفتیم خونه مامان بزرگم ک مادوتا باهم دعوانکنیم :D
 

aidan.fakury

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
148
نام مرکز سمپاد
farzanegan nahie2
شهر
کرمون
پاسخ : دعوا ...

یه بار بچگیام با پسر داییم دعوام شد اونم قدش دو برابر من بود
من رفتم رو مبل وایستادم از پشت پریدم روش اونم تعادلشو از دست داد به پشت افتاد رو خودم .نزدیک بود پام بشکنه :D
 

...............

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
4,015
پاسخ : دعوا ...

من کلا بچه که بودم خیلی دعوایی بودم!!

کلاس چهارم بودم و با دوستم رفته بودیم دوچرخه سواری. ما هم داشتیم یه جا مسابقه میدادیم,یه دفه سه تا پسره ی دبیرستانی اومدن,گفتن برین گمشین,اینجا جای ماست!! دوستام داشتن میرفتن, منم گفتم وایستین!! به اون پسره گفتم: گمشو برو تا اون روم بالا نیومده!!!

اونم با حالت مسخره گفت: برو بابا کوچولو!!!

من: نزار لهت کنم!!

اونور کلی آجر ریخته بودن!! اون نامردم هولم داد تو آجرا!!!

منم نامردی نکردم و آجر برداشتم و پرت کردم طرفش!! آقا فکر کنم پاهاش داغون شد!!!! دوستاشم فرار کردن!! ترسیدن آجر پرت کنم!!! =)) =)) =))

به قول داداشم که میگه :
فاطمه عصبی بشه,چه جلوش دوست باشه چه دشمن,چه قدش 3 متر باشه چه 30 سانت,داغون میشه!!! =)) =)) =)) =))
 

saranaz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
996
امتیاز
4,711
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : دعوا ...


من بچه بودم بزرگ شدم نوجوون شدم دارم جوان میشم دعوا کردم میکنم خواهم کرد :-" یه بار یه یارو ایی به خواهرم تیکه انداخت منم خیلی راحت رفتم چوبی که تو دستم بود رو انداختم رو ماشنش پیاده شد گفت کی بود که من گفتم من بودم چه غلطی میکنی که گفت من پسرم اگه یه کاری هم میکنم که گفتم گ*ه خوردی فک کردی پسری میتونی هر گ*ه بخوری
× بعدش تا صب میلرزیدم

یه بار تو مشهد یکی به اکیپ ما گفت بز منم گفتم خفه شو یارو با موتور بود پیاده شد گفت با کی بودی گفتم با تو مرتیکه که میخواست بیاید سمت ما یه آقایی رد میشد هلش داد گفت ول کن دخترای مردم رو
× تا یزد لرزیدم
 

shatoonak

Tulip
ارسال‌ها
681
امتیاز
5,579
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ن.ج.ب.ا.د
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : دعوا ...

تو بچگی که حرفشو نزن!کلی دعوا کردم! :D :-"ولی تعریف کردنش خیلی جالب نیس به نظرم!

الانم که بزرگ شدم اهل زدنو کتک کاری نیسم!به موقش که بخوام دعوا کنم زبون خیلی تندو گزنده ای دارم :-"اصن دهن طرفو رسما سرویس میکنم با نیش زبونم :-"!آخرین دعوای رسمیم با معاون اجرایی بوده که کم مونده بود فحش بارش کنم! :Dحیف که نشد!ینی موقعیتش پیش نیومد !

آها تو فیلما هم وقتی میبینم دو تا پسر واسه یه دختر دعوا میکنند حالا ناموسی باشه یا عشقی کلا حس بدی پیدا میکنم!امیدوارم این موقعیت هیچ وقت برا خودم پیش نیاد!چون میمونی این وسط طرف کی رو بگیری! :-"
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-&quot; 1 مرحله 2 :-&quot;
پاسخ : دعوا ...

کلا زیاد می دعوا ام خصوصا با داییامو پسرعمه و پسرعموم
1 ماه پیش من و پسر عمم دعوامون شد اول اروم بود با بالش همو میزدیم B-) بعد یهو من زدم تو گوشش اونم یه سیلی زد هیچی دیگه منم اینو هول دادم (<ولی بیچاره افتاد زمین پلغید لبش بخیه خرد !!! [-(
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : دعوا ...

دختر عمم 2 سال از من کوچیک تره ولی از همون بچگی از من درشت تر بود
کلا ما باهم خیلیییییییییییییییییییییییی دعوا میکردیم
خیلی بدم دعوا میکردیم
یادمه یه روز تو روستامون رفته بودیم
بعد رفتیم باغ
دخترعمم هم اونجا بود بعد نمیدونم چیشد باهم دعوامون شد
اولش داد داد میکردیم ولی بعدش شروع کردیم زدن هم دیگه
بااین که از من درشت تر بود ولی دخترونه تر رفتار میکرد زورشم بهم نمیرسید
یادم نمیره...
تقریبا از ساعت 11 یا شاید 11.30صبح تا 9 یا 10 شب داشتیم میزدیم هم دیگه رو با چه شدتی :-ss X_X
واییییییییییی :))
قبل این که برسیم خونه تو کوچه به هم چسبیده بودیم یکی اون میزد 10تا من
آخرش شال دخترعمم گم شد :-??
قبلشم هولش دادم افتاد تو پهن گاوا :-& :))
بعد که رسیدیم خونه
تازه دعوای اصلی شروع شد
اینقد همو زدیم که جون تو تنمون نموند
یادمه کاسه فلزی برداشت پرت کرد خورد زیر چشمم هنوزم ردش هست
منم اعصابم خورد شد رتم محکم زدم تو گوشش طفلی پرت شد رو زمین بعد اومد محکم تر موهام رو کشید فک کنم سه چارم موهام موند تو دستش
موهاش رو کشیدم ولی نه اینقد که کنده شه بعد محکم زدم به پاش X_X
آخرش اینقد همو زدیم که یکیمون این ور افتاد خوابید یکی دیگمون اونور
خونواده هم شاد گشتند :)) =))
 

Suspected Girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
986
امتیاز
6,216
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
علوم‌تربیتی
تلگرام
پاسخ : دعوا ...

من خب تا حالا دعوا ب اون صورت نداشتم با کسی که .. در حد یه جر و بحث لفظی مثن :-"
اما من و یکی از پسرای فامیل لجیم باهم بعد هی هردفعه یه بلایی سر هم میاریم (میشه دعوا محسوب کرد مثن؟ )
مثن حدود دو سه سال پیش این یه تیکه ای ب من انداخت بعد من و ایشون و دختر عموم و داداشم رفتیم بیرون .. منم الکی گفتم وای من چقد هوس ایستک کردم (از اینا که شیشه ایه درش فلزیه .. بعد خریدن واسم .. منم تا جون داشتم تکونش دادم بعد الکی فاز مهربونی برداشتم : بنیامین جان .. میشه لطفا اینو واسه من باز کنی گلم؟ ( :-" ) بعد بدبخت هنگ کرده بود با همون حالت هنگ درو باز کرد انچنان در پرید تو صورتش که چشمش چند تا بخیه خورد :)) ایستک هم که از سرو روش میچکید :))
بعد ایشونم تلافی کرد مثن وقتی داشتیم بازی میکردیم با بچه ها اومد زمینو قسمتی ک من توش بودمو لیز کرد من انچنان خوردم زمین و با مخ رفتم تو پله که سرم جر خورد قشنگ ( :-" ) عین چی از پیشونیم خون میومد! بعد پشیمون شد دگ خودش!
بعد دو سه ماه بعد ما عروسی داشتیم ایشون میدونه من از اتو مو کشیدم بدم میاد نرفته ارایشگاه از قصد اومد اتوشو داد ب من مجبورم کرد واسش اتو بکشم منم جلوی موهاشو کلی خوشگل کردم در عوض پشت موهاشو کاملا با اتو خاکستر کردم :)) وقتی وسط عروسی فهمید شبیه میر غضب شده بود عین این ومپایرا کمین کرده بود منو بکشه :))
در عوض مثن شب خانواده ی ما و خانواده ی ایشون شبش تو خونه ی عموم خوابیدیم منم همونجوری با موهای مدل دار و خوشگل و چتری و شینیون و اینا خوابم برده بود صبح بلند شدم دیدم موهام جلوش نیس کلا :| بعد متوجه شدم ایشون تو خواب اومده موهای جلوی بنده رو کاملا با قیچی زده L-:
خلاصه اینکه از این کل ها زیاد داشتیم :-"
 
بالا