پارانویای شبانه

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

به نقل از hinah :
من چیزی از شعر واینا نمیدونم ولی خیلی دوست دارم!

شعر های شما هم واقعا جذاب هستن!

شما باید احساسات عجیبی داشته باشین! همه شاعرا احساساتشون با بقیه فرق از هز چیزی الهام میگرن واسه شعر ولی بعضی شعرهاتون به نظرم از روی احساسا نبود همینجوری جوشیده بود
ولی استعداد فوق العاده ای داری!
شعری بگو که خاص باشه مختص الان! یه جوری فرق داشته یاشه شما میتونید!جسارت نباشه
:)
ممنونم دوست عزیز ! لطف دارین ! ولی منظور خط آخرتونو نفهمیدم !!!
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

سرم
قلبم
پاهایم
درد می کنند
دکتر نمی دانست
من اما ...
می دانم و نمی فهمم

گاه در رگ هایم رخنه می کنی
با اکسیژن دم می گیری
زخم می زنی بر درد

و عشق
عفونت می کند

می زند به مغز
می زند به قلب
می زند به سطرهای این شعر
و باز
می زند زمین مرا

منی که دیگر
درکی از زمان و مکان ندارم

فرسنگ ها دورتر
خاری بر پایت می نشیند
فرسنگ ها نزدیک تر
دردی
امان سیناپس هایم را بریده است...



- " این گونه بیمار شدم آقای دکتر"
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

از او که یادش رفت

مختصاتی بیافریند

برای تنهایی تنها بودن ...

گله ای نیست !


من

سالهاست

دل سپرده ام

به عنکبوتی که

سقف تنهایی هایم را

تار تنیده است !

(قسمتی از شعر تار )
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

بنشین با من

در اعتکاف شعر

شاعر سطرهای من ...

که از تو به تکلیف رسیده ام

و سطرهایم به تکلف

که از باور عام مردم

شاعر این سطرها منم ...

اما تو نشسته ای
نقطه ای میان خیال

جایی که مختصاتش
فراتر از این شعرهاست ...


آه !
شاعر مشهور شعرهای شبانه ی گمنام من !

رها شو ...

از ایجاذ واژه ها

از تاریکی بی صدای حرف ها

از پیراهن چاک چاک سطرها

برو ...

و بگذار این سطرها
هر کجا که می خواهند بروند...

فقط شعر نشوند...

او که باید
نمی خواند ...
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

به نقل از mahsa94 :
ميشه شعر تار رو كامل بذاريد ب نظرم خ خاص اومد
ممنونم مهسای عزیز ! شرمنده ام قسمت ابتدایی این شعر به دلایلی مجوز نگرفت ! البته چند سطر بیشتر نبود که بعد در خدمت شعر قرار می گرفت ! چند سطر هم بعد از این بود که تحت عنوان شعری جداگانه خواهم گذاشت !

باز هم سپاس !
 

uranuscelona

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
820
امتیاز
10,004
نام مرکز سمپاد
فرز2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : پارانویای شبانه

عالی بود. خیلی خوب بود. یک ذوق شاعرانه خاص توی این شعر هویداست.
ممنون
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی

mah sa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
452
امتیاز
1,625
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

توى بخش شعر پارسى تاپيك هاى زيادى از شعراى كاربرا هست اما توى اشعار شما پختگى خاصى هس ك تو هيچ كدوم از شعرا نديدم!
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

به نقل از mahsa94 :
توى بخش شعر پارسى تاپيك هاى زيادى از شعراى كاربرا هست اما توى اشعار شما پختگى خاصى هس ك تو هيچ كدوم از شعرا نديدم!
متشکرم مهسای عزیز ! لطف دارین ! :)
 

mah sa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
452
امتیاز
1,625
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

انصافا فك كنم اين شين.ميم.ر رو وقتى سوم راهنمايى بودين نوشتين؟ يا شايدم دوم دبيرستان!
 

artemis ej

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,530
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٢
شهر
مشهد
مدال المپیاد
داشتيم يه زماني...
پاسخ : پارانویای شبانه

من فقط صفحه اول از شعرات رو خوندم
ميدوني چيه
شعرات طوريه كه بار اول كه بخوني ميگي اومممم قشنگه
اما براي بار دوم كه ميخوني برات تكراري ميشه
و ديگه دلت نميخواد بخوني
در حاليكه سبك فروغ
چون خودم از طرفداران فروغ هستم
هر بار كه شعرش رو ميخونم اين خستگي از واژه ها بهم دس نميده
نميدونم ميفهمي چي ميگم يا نه ....

در هر صورت همين كه بتوني احساست رو با فكر و واژه ها مكتوب كني ارزش داره
موفق باشي!
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

به نقل از M@HN@Z :
من فقط صفحه اول از شعرات رو خوندم
ميدوني چيه
شعرات طوريه كه بار اول كه بخوني ميگي اومممم قشنگه
اما براي بار دوم كه ميخوني برات تكراري ميشه
و ديگه دلت نميخواد بخوني
در حاليكه سبك فروغ
چون خودم از طرفداران فروغ هستم
هر بار كه شعرش رو ميخونم اين خستگي از واژه ها بهم دس نميده
نميدونم ميفهمي چي ميگم يا نه ....

در هر صورت همين كه بتوني احساست رو با فكر و واژه ها مكتوب كني ارزش داره
موفق باشي!
متشکرم دوست عزیز بابت نظر خوبتون ! در درجه ی اول پیشنهاد می کنم اگر وقت دارین بقیه ی شعرهام رو هم بخونین !
اما در مورد نقد خوبی که داشتید باید بگم چیزی که واضح و روشنه اینه که دنبال کردن سبک یک شخص دلیل نمیشه که شعرات هم باید مثل اون باشه البته در نقص و نا پخته بودن اشعارم که شکی نیست ولی ببین دوست خوبم من به چیزی اعتقاد دارم که مطمئنم شما قبول ندارین و اونم اینه که اولین های یک سبک لزوما بهترین های اون نیستند و به جرئت می تونم بگم اشعار فروغ فرخزاد هیچ گاه به گرد پای شاعرانی که امروز دارن فعالیت می کنن نمی رسه ! به طور مثال در همین سبک فروغ شاعرانی مثل گروس عبدالملکیان ، لیلا کردبچه،شهاب مقربین،سینا بهمنش و ... ! اما این رو گفتم که بدونین این سبک دنباله روی فروغ و یا شاملو هست اما قطعا قوی تر و بهتر شده !
اما دلیل این تفاوت بین اشعار من و فروغ اینه که اصولا دوست ندارم در شعرهام مخاطب به وسیله ی واژه ها بازیچه باشه اما در بیشتر اشعار فروغ به خصوص اشعار بلند ایشون مخاطب در یک فضای سو رئال گنگ قرار می گیره و همزمان درگیر واژه هایی میشه که در خدمت شعر قرار نمی گیرن و انگار تنها شاعر احساس لحظه ایش رو توصیف کرده و اکثریت صاحب نظران قبول دارن که اشعار فروغ از نظر فنی نقص های زیادی داره ! و مخاطب رو به خصوص اگر مثل من بی سواد در بحث شعر سپید باشه درگیر واژه ها و فضاهایی می کنه که شاید زیبا به نظر برسه ولی مخاطب نمیفهمه که بازیچه قرار گرفته ! البته در در شعر سپید هدف اینه که مخاطب بازیچه قرار بگیره ولی من سعی می کنم با مفهوم این اتفاق بیفته نه با واژه ها

باز هم میگم در ناپخته بودن این شعرها هیچ شکی نیست
ولی شعر سپید امروز شعر فرا نو ست و هدف اینه که با واژه های ساده و روان مفاهیم عمیق منتقل بشه و مخاطب به مفهوم فکر کنه تا واژه ها !

خیلی ممنونم دوست خوبم امیدوارم باز هم از نظرات خوبتون بهره ببرم !

سپاس
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه


وقتی که در باز می شود

وقتی که تو پیش از عطرت رفته ای

وقتی که مرگ پیش از من

دست هایش را از جیبش بیرون کشیده

و تو را به آغوش...

و حالا
چطور می شود باور کرد ؟

مردی که بارها نیامد
فقط یکبار رفته بود ...
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

تا مدتی نیمایی خواهم نوشت ! نظراتتون رو بگین لطفا !

خواهرم زيبا بود
آسمان تاجش بود
و زمين نيز سريرى بر پای
در نگاهش آفتاب نيز تجلى آموخت
و تمام عمرش نان صداقت مى خورد

خواهرم فرجام‍‍‍‍ی بود برای مهتاب
خواهرم بارگهی داشت وسيع
و به اندازه ى قلبش آرام

خواهرم زمزمه ى مرگ رفاقت نشنيد
تنش از لفظ بشارت نگريخت
و تمام عمرش هيچ غمى را حتی
به اسارت نگرفت

خواهرم آب لب جوى نبود
خواهرم باران بود
بر زمين جارى نه
آسمان جايش بود

خواهرم بى خبر از ماه نبود
بینشی عریان داشت
و به دریای هوس رنگ نباخت
پشت آماج حقیقت که خزید
بسترش سرد نشد
و دلم را که به حسرت گره زد
خوابش آشفته نشد

و در آن ثانیه ها سیبی چید
و محبت را کاشت
و زمین را به زمانش زد و رفت
مثل یک کوچ غریبانه به قصد مهتاب ؛
تنها بود

تنش از بیم حضور من و این خاک غریب
لب آواز قناری را دوخت
و نگاهم می کرد
و نگاهش که به اندوه آغشت
قطره ای جان بارید
چشمهایش باز بود
تا همان لحظه ی آخر به حقیقت نگریست

هیچ نیافت

به حقیقت کوچ کرد
چشمانش را بست

هیچ کس باور نکرد
خواهرم بود و نبود !
 

mah sa

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
452
امتیاز
1,625
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

حقم داشتن مجوز ندن :D ياد شعر مشيرى چه كسى مي آيد با من فرياد كند" افتادم!
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

می روی

و برای پشت پایت فرقی نمی کند

کاسه ی آب

با اشک چشم


می روی

و هیچ کس نیست نبودنت را

میان این همه حضور

اثبات کند !

میروی

باز دست می برم به سطرهام
تمام تو را از این شعر بیرون می کشم

دستم بوی عطرت را می گیرد
پیراهنم بوی عطرت را می گیرد
خانه ام بوی عطرت را می گیرد

چشمهایم را می بندم

این بار تو را بو ...

نه!!!

نفس می کشم !


(قسمتی از شعر کنج )
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

کنارم نشسته ای

نگاهم می کنی

من به مافیای عشق تو فکر می کنم

به آلکاپنی که در آلکاتراز چشمانت نشسته است

به اینکه آخرین تیر نگاهت

کی کارم را تمام می کند !

460_345_resize.jpg
 

Ehsan.Ansari

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
3,192
نام مرکز سمپاد
حلی شماره دار!
شهر
021
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کشاورزی
پاسخ : پارانویای شبانه

به نقل از یاسین نعیمی :
خواهرم زيبا بود
آسمان تاجش بود
و زمين نيز سريرى بر پای
در نگاهش آفتاب نيز تجلى آموخت
و تمام عمرش نان صداقت مى خورد

خواهرم فرجام‍‍‍‍ی بود برای مهتاب

خواهرم بارگهی داشت وسيع
و به اندازه ى قلبش آرام

خواهرم زمزمه ى مرگ رفاقت نشنيد
تنش از لفظ بشارت نگريخت
و تمام عمرش هيچ غمى را حتی
به اسارت نگرفت

خواهرم آب لب جوى نبود
خواهرم باران بود
بر زمين جارى نه
آسمان جايش بود

خواهرم بى خبر از ماه نبود
بینشی عریان داشت
و به دریای هوس رنگ نباخت
پشت آماج حقیقت که خزید
بسترش سرد نشد
و دلم را که به حسرت گره زد
خوابش آشفته نشد

و در آن ثانیه ها سیبی چید
و محبت را کاشت
و زمین را به زمانش زد و رفت
مثل یک کوچ غریبانه به قصد مهتاب ؛
تنها بود

تنش از بیم حضور من و این خاک غریب
لب آواز قناری را دوخت
و نگاهم می کرد
و نگاهش که به اندوه آغشت
قطره ای جان بارید
چشمهایش باز بود
تا همان لحظه ی آخر به حقیقت نگریست

هیچ نیافت

به حقیقت کوچ کرد
چشمانش را بست
هیچ کس باور نکرد

خواهرم بود و نبود !
یاسین جان من شعر نیمایی رو خیلی دوس دارم ولی شعر نیمایی باید وزن صحیح داشته باشه و حداقل، ارکان یک مصراع یا نیم مصراع یکی باشن. ترجیحا وزن مصراع های مختلف هم یکسان باشه. یه سری از جاها که مشکل وزنی حس کردم رو مشخص کردم.
به جز اینا یه مشکل بزرگ در وزن، ابتدای مصراعهاته. بعضیا هجای کوتاه دارن ( وَ ، تَ ، .. ) بعضیای دیگه بلندن ( تا ، دَر ، ... ) و بعضیای دیگه کشیده ن ( هیچ ، ... ) که شاید اگه اینو رفع کنی، توی تصحیح وزن شعرت کمک بزرگی بکنه و به نظرم برای شعر نیمایی، اوزان متحدالارکان کاراییِ بیشتری نسبت به اوزانِ متناوب الارکان دارن :)
+ مفهوم شعرت هم خوب بود (;
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : پارانویای شبانه

به نقل از احســــــــــــان :
یاسین جان من شعر نیمایی رو خیلی دوس دارم ولی شعر نیمایی باید وزن صحیح داشته باشه و حداقل، ارکان یک مصراع یا نیم مصراع یکی باشن. ترجیحا وزن مصراع های مختلف هم یکسان باشه. یه سری از جاها که مشکل وزنی حس کردم رو مشخص کردم.
به جز اینا یه مشکل بزرگ در وزن، ابتدای مصراعهاته. بعضیا هجای کوتاه دارن ( وَ ، تَ ، .. ) بعضیای دیگه بلندن ( تا ، دَر ، ... ) و بعضیای دیگه کشیده ن ( هیچ ، ... ) که شاید اگه اینو رفع کنی، توی تصحیح وزن شعرت کمک بزرگی بکنه و به نظرم برای شعر نیمایی، اوزان متحدالارکان کاراییِ بیشتری نسبت به اوزانِ متناوب الارکان دارن :)
+ مفهوم شعرت هم خوب بود (;
ممنونم احسان عزیز بابت نظر بسیار خوبت ! استفاده کردم ! هر چند که این نیمایی ها مال چند سال قبله و چون از نظر فنی رو نیمایی تسلط خیلی زیادی ندارم خیلی وقته نیمایی نگفتم !

بازم سپاس (;
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,046
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
بالا