هانیه-8578

  • شروع کننده موضوع
  • #1

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
  • شروع کننده موضوع
  • #2

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : هانیه-8578

شازده کوچولو / آنتوان دوسنت اگزوپری

220px-Littleprince.JPG


خلاصه داستان :
این کتاب داستانیه که از آشناییش با شهریار کوچولو که از یه سیاره دیگه اومده تعریف میکنه.از اتفاقی که براش میفته و تو یه صحرا با هواپیماش گیر میکنه.و شهریار که همون شازده کوچولوی داستانه شرح وقایعی رو میده که از سیاره ش تا به اینجا تجربه کرده

+خب برای من خیلی قشنگ بود . چون با دید مثبتی به زندگی نگاه میکرد که در عین حال واقعیه و شعار نیس.طرز نگاه نویسنده قشنگ بود.و با تمام بچگیش اثر خوبی روی اون خلبان داشت.افراد مختلف رو اونطور که هستن تعریف میکنه .در عین حال که خواسته با سیاره های مختلف این تفاوت رو بهتر نشون بده.اینکه دیدگاه آدما رو با نقد اون عکس که یه مار فیل رو بلعیده برام جالب بود .و مردم درگیر اعداد رو آدمایی میدید که زندگی رو متوجه نشدن.

_یکم توصیفاتش برام گنگ و جنبه خیالی داستان زیاد بود.سیاره به سیاره حرکت کردن درسته که نماد بود اما زیاد برام ملموس نبود

قسمتی از داستان :
روباه میگه : اگر آدم گذاشت اهلیش کنند, بفهمی نفهمی خودش را به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشد...


خب اولین پستم بود و نمیدونسم دقیقا چطور باید بنویسم.سعیمو کردم :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : هانیه-8578

کیمیاگر
پائولو کوئیلو

kimiagar.JPG


معرفی کتاب : از معروف ترین اثرهای پائولو کوئیلو هست که خیلی هم طرفدار داره.شخصا به توصیه یکی از دوستام خیلی وخت پیش خوندمش.فکر میکنم از کتابایی بود که باعث شهرت نویسنده ش شد.یه داستان ادامه دار و به نظر من یه چیزایی از قانون جاذبه توش وجود داره

خلاصه داستان : داستان زندگی یه آدمیه که با وجود سواد تو دوران خودش شغل چوپانی رو انتخاب کرده تا بتونه دنیا رو بگرده.چندبار خوابی رو میبینه که باید بره دنبال گنجش تو اهرام مصر.این خواب رو با کسی درمیون میذاره و اون حرف میگه باید بره دنبالش.توی راه با افراد مختلفی مواجه میشه که بیشتر نماد به نظر میرسن.گاهی سست میشه و گاهی از تعلقاتش میگذره .گاهی صبر میکنه .تا به مصر میرسه و با فردی که واقعا کیمیاگر هست آشنا میشه. و اون در مورد روح جهان مطالب مهمی رو میگه(که به عقیده من مثل قانون جاذبه هست)و نهایتا که به مقصد رسیده بود با دزدا درگیر میشه و اونا که قصد کشتنش رو داشتن میگن برای نجات باید باد بشی...و اون با آموزش های کیمیاگر و آشنایی با روح جهان تبدیل میشه.
و دزد از خوابش که گنجی رو در محل زندگی چوپان میدیده (کلیسایی که چوپان اخرین بار خواب رو اونجا دیده بود)و چند بار هم تکرار شده میگه و میگه که اهمیتی نداده.و چوپان برمیگرده و ....

+: نثر خوب و روان و ملموسی داشت. و صحبت در مورد "روح جهان" خیلی عالی بود.وختی آدم چیزی رو بخواد تمام کائنات جمع میشن در صدد رسیدن اون فرد به مقصودش.به شرطی که بدونه چجوری باید بخواد و قواعدش رو یاد بگیره که کیمیاگر به اون یاد داد.و نهایتا اونقدر با روح جهان یکی شد که تونست به باد تبدیل شه.همینطور صحبت از افسانه شخصی که یه جورایی نشانه هایی از سرنوشت آدم هاست که گاهی اونا رو به راه های مختلف میبینن.
در کل فرد رو به خودسازی تشویق میکنه که با نیروهاش آشنا بشه و راه درست رسیدن به هدف رو یاد بگیره.به خواننده اعتماد به نفس میده و از کتابایی هست که ازش میشه تو زندگی عملا استفاده کرد نه یه داستان برای گذر زمان.

_:بعضی جاها داستان متوقف میشد تو یه برهه زمانی.مثلا زمانی که با فاطمه آشنا شد یا زمانی که با دزدا مواجه شد.اما در کل داستان قوی ای بود.کمی شعارگونه اما میشه به تحقق رسوندش تو واقعیت

قسمتی از داستان :به ندای قلبت گوش بسپار.قلبت همه چیز را میداند.چون روح جهان را میبیند و یک روز نزدش باز میگردد.به این دلیل باید به ندای قلبت گوش کنی چون هر جا که قلبت باشد گنجت همانجاست....
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : هانیه-8578

کافه پیانو
فرهاد جعفری

594119_2tRtQ91i.JPG


معرفی کتاب :

گویا که از اولین آثار فرهاد جعفری بوده که داستان خود نویسنده رو بیان میکنه اما تو ترکیبی از خیال و واقعیت ه . به صورت 30 فصل نوشته شده .خیلی وقت پیش خوندمش اما فرصت نوشتن در موردش رو متاسفانه نداشتم.نثر ملموسی داره و آدم میتونه اونو احساس کنه . توصیه میشه بخونیدش !

خلاصه داستان :

فرهاد سر دبیر(فکر میکنم :D) یه مجله بوده که بخاطر فروش نرفتن(عقاید خاصی داشت و حاضر نبود اون عقاید رو به خاطر فروش مجله ش کنار بذاره و لذا مجله تعطیل شد.)و داشتن یه کار و پرداخت مهریه زنش یه کافه زد به اسم " کافه پیانو".توی فصلای مختلف از زندگی شخصی خودش و مشتری های تقریبا ثابت کافه ش مینویسه.داستان خودش از قرار دخترش به اسم گل گیسو هست و زنش که از هم جدا زندگی میکنن به اسم پری سیما.

نقد داستان :

از جمله کتابایی بود که واقعا میخ کوب شدم و سر همه کلاسای دانشگا اونو میخوندم و حتی گاهی نگران از تموم شدنش...
نثر ساده و جالبی داشت جوری که ادم حس میکرد جزیی از مشتری های اون کافه ست و داره زندگی این افراد رو تماشا میکنه.
+ : فصل های کتاب خوب و کوتاه بودن.نه خیلی پرت از فصل قبل و نه ادامه ش.توصیف مشتری های کافه خیلی قشنگ.ساده و ملموس بود.
+ : به طرز دوق مرگ کننده ای تغییر فضا دادناش عالی بود.وختی از کافه به خونه یا بیرون تو خیابون میرفت.تغییر رو کاملا میشه متوجه شد
+ : اینکه مرتبا از مارکا و اسم های گنک مینوشت با اینکهه معنیاشونو نمیدونسم اما کنکجاوی آدم رو تحریک میکرد که داستان رو ادامه بده تا ببینه متوجه میشه معنی این کلمه ها رو (مثل نگروکیس ).و به نظر خودم اینکه دائما از مارک حرف میزد ادم کمال گرایی بوده در عین نداشتن وضع مالی خوب.
+ : گنجوندن عقایدش تو کتابم خوب بود. مث عقیده ش در موردش شخصیت شناسی با نگاه به انگشتای طرف. یا خوب بودن در هر شرایطی(اونجا که واسه گل گیسو سنگ پیدا میکرد و گفت به بقیه دوستاتم بده ).مستقل بار اوردن گل گیسو(باحقوق دادن بهش برای شستن ظرفا و ....
_ : تناقضاتی داشت که ذهن رو گیج میکرد.مث بعضی توصیقاتش و اینکه اخر نفهمیدم "صفورا" واقعی بود یا خیالی.که نمیدونم این از خاصیت کتابشه یا از ضعف هاش.
_ : بعضی جاها نمیتونست منظور رو درست برسونه و خواننده رو گیج میکرد که باید به کودوم بخش داستان توجه کنه تا منظور رو بفهمه.و خودش هم تا حدودی این ضعفش رو میدونست.جوری که بعضی جاها از عبارت "یعنی میدانید و ..." استفاده میکرد تا منظورشو برسونه .

قسمتی از داستان :

مثل اینکه برد پیت را در لباس احرام دیده باشد چشم هایش از حدقه بیرون زده بود !

در کل خوندنش توصیه میشه !
 
بالا