• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

چرا زندگی سخته؟

انگار که ما فقط به دنیا میایم تا با تلاش کردن از سختی های نسل بعدمون کم کنیم تا جایی که به حداقل برسه
 
چون اسمش روشه زندگی
فراز و نشیب های زیادی داره
 
خب چرا آدم ها باید سختی رو بسازن؟
آیا بحث سر رقابت و انتخاب طبیعی و در نتیجه تلاش برای بقا هست؟ حق و حقوق ملت رو میخورن که خودشون ثروتمند تر شن و نسل خودشون ادامه پیدا کنه؟
یا مثلا ذات انسان اینطوریه و صرفا عدم صلح و آرامش رو دوست داره و میخواد یه بهونه واسه دعوا جور کنه؟
ببین من معذرت میخوام که اینو یادم رفت جواب بدم و الان جواب میدم
متاسفانه خیلی ها و قبلا خود من یه تعریفی از جامعه داشتیم...جامعه رنگی رنگی و ایده آل! ولی جامعه واقعی هیچ وقت ایده آل و خالی از هر گونه سختی نیست.تو جامعه ای زندگی میکنیم که ناهنجاری به هر حال دیده میشه.
میگی ذات آدم ها اینجوریه....خب نمیشه به همه ادم ها تعمیم بدیم این حق و ناحق کردن رو. هر آدمی یکسری ویژگی منفی و مثبت داره که خود این حق و ناحق کردن اون ویژگی منفیه ممکنه خیلیا داشته باشن و خیلیا نه.
میدونی اختلاس های چند صد میلیاردی دیگه بحث رقابت برای بقا نیست دیگه اسمش حرف زندگی بهتر طلبی هست. یکی میره یه تکه نون میدزده میشه گفت برای بقا این کارو کرده ولی اگه تو از حق بقیه بزنی تا خونه تو از فرمانیه به یه کاخ تو شیکاگو برسونی این دیگه ناحقی کردن برای بقا نیست.
چرا باید با سختی ها بسازیم؟چون نسازیم میمیریم(= جامعه یه رقابتی داره که شل بگیری سفت میخوری ازش.چند تا فرد مرفه زندگی ای بدون هیچ گونه سختی دارن ولی افراد با درآمد متوسط رو به پایین چی؟شرایط اونا رو ندارن پس باید بسازن اگه میخوان زنده بمونن.تمام تلاششون رو بکنن.این سختی ها تو هر جامعه ای هست چون جامعه ایده آلی نداریم چه تو ایران چه چین چه کرده چه آلمان چه آمریکا، به هر حال ۱۰ درصدم که شده یسری ظلم در حال رخ دادنه و میشه کمترش کرد اما به صفر رسوندنش نه (=
(چون سخت میگیریمش)
ببین زینب حرف تو در صورتیه که بگیم فرد یک زندگی تجملاتی و با شکوه مد نظرشه ولی وقتی فرضا یه حاکمی بیاد اون حقی ازت که خیلی عادلانه س رو ازت بگیره تو سخت نگرفتی به خودت
 
به نظر شما چرا زندگی سخته؟ اگه فرض کنیم خدا خواسته - یا به روایتی ماهیتش اینه- چرا باید سخت باشه؟ اصلا زندگی و چالش هایی که داره براتون سخته یا راحت؟
توی زندگی تون چقدر چالش دارین؟ آیا با مسایل زیادی رو به رو هستین که باید هندل کنین؟
کاری به شیرینی ش ندارم. بعضیا میگن شیرینی زندگی به همینه که سخت باشه و اگه نباشه یکنواخت و کسل کننده میشه.
چی میشد اگه زندگی راحت و قشنگ بود؟ همه چیز روال و خوب بود؟
مثلا فقر، بیماری، جنگ، کشمکش، رقابت و این چیزا نبودن؟ آیا نمیشد همه چی گل و بلبل باشه؟

خب بیایین به این سوالا جواب بدین>:D<

پی نوشت: اگه انجمن مناسب تری واسه این تاپیک هست لطفا منتقل کنید :)
خب اگه بخوام از دیدگاه خداباوری پاسخ بدم دلیلش میشه این که یه بهشتی هست و یه جهنمی. حالا این که تعیین بشه کی کجا بره تو این دنیا صورت می گیره و اگه امتحان آسون باشه میشه گفت سنجشی صورت گرفته؟ ("کنکور بهتره سخت‌تر باشه تا کسایی که بیشتر تلاش کردن رتبه بهتری بگیرن". هیچ وقت فکر نمی کردم این کنکور لعنتی بشه مثال برای دلیل سختی دنیا :))). به هر حال باید یه فرقی باشه بین اونی که موقع نیاز هم دزدی نمی کنه و اونی که @armaghannn مثال زده.
حالا بخوام یه دیدگاه بدون خدا و آخرت بدم، زندگی سخته دیگه. دلایلش هم میشه محدودیت های زیستی (یه کارایی رو نکنیم به بیماری و مرگ می رسیم. مثل غذا خوردن، ورزش کردن، بیماری های روانی رو نمی دونم)، انتخاب طبیعی (ضعیف می میره و قوی زنده می مونه) و خوش شانس نبودن (کی دوست نداره پدرش صاحب فروشگاه های زنجیره ای در سراسر کشور باشه؟).
خب من زیبایی‌ای تو موارد بالا نمی بینم که بخوام بگم زندگی سخت باشه قشنگ میشه و اینا وقتی میشه آدم یه زندگی راحت داشته باشه و خوش بگذرونه. اما یه ایراد تو زندگی بی نقص می بینم. وقتی همه چی به آدم داده بشه و هیچ مشکلی وجود نداشته باشه تا یه مدتی خیلی حال میده. نکته‌ش "تا یه مدتی" هست. اون مدت که تموم شه آدم می خواد یه "کار" (از اون کارا که شغلن و وقت گیرن و برای بقیه فایده دارن) بکنه. میشه گفت یه نفرینه (تمایل به "کار" در رفاه) که از داخلش رحمت (پیشروی زندگی و جامعه) در میاد.

البته یه سری سختی ها فقط سختن. مثلا یه نفر پدرش‌و از دست بده نمی تونه بگه "حکمت خداس". چون "حکمت خداس" یعنی اگه پدرش زنده می موند این اتفاق و اون اتفاق و ... می افتاد، پس خوب شد که پدرش رفت در صورتی که نه. اون بچه حاضر بود اون اتفاق ها بیفتن ولی پدرش پیشش باشه. البته این که این قضیه خواست خدا هست رو منکر نمی شیم (خدا نخواد برگ از درخت نمیفته).
تازه اینا از دید خداباوری بود. دوباره بخوایم خدا رو بزاریم کنار که دیگه هیچی. همیشه دوست داره پدرش دوباره از در بیاد تو.

نگرش من بیشتر به
|اصلا مهم نیست چرا سخته.مهم اینه که دهنمون سرویس شد نامسلمون بسته دیگه
نزدیکه :)). نگرش من اینه که این سختی ها هستن و من باید سعی کنم حل‌شون کنم. Over (تمام)
اگه کافی نبود، همیشه می تونم تو حل مشکلات بقیه کمک کنم :)
 
چون ما انسان ها زندگی رو برای خودمون سخت کردیم!!!
 
Back
بالا