پاسخ : سوتیها
ما رفته بودیم خونه مادربزرگ. بعد سبزی گرفته بود بابابزرگم. من داشتم کمکش می کردم پاکش کنیم ;D
بعد همش سبزی خوردن بود. آخرش که تموم شد یکم سبزیِ...نمی دونم چی بود سبزیش، خلاصه تهش قاطی شده بود با سبزی خوردنا.
بعد من از بابابزرگم پرسیدم که اینا رو هم پاک کنیم؟ نگاه کرد گفت نه دیگه...
پاسخ : هانیه -۷۴۳۷
5.زنگ ها برای که به صدا در می آید؟
ارنست همینگ وی
با اینکه من خیلی از رمان هایی که در رابطه با جنگ هست خوشم نمی یاد، ولی این یکی به دلم نشست.
شخصیت اصلی این داستان، رابرت جوردان، در حالی که تمام زندگیشو وقف هدفش که خدمت به کشور و جنگ برای جمهوری خواهان بود کرده بود، چند روز...
پاسخ : جُک های قومیتی
اگه همه آدمای باجنبه ای می بودند که مشکل حل بود! بحث اینه که همه که نمی تونن با جنبه باشن! آدم با آدم متفاوته.
تازه خیلی هم به جنبه ربطی نداره. وقتی یه نفر یه صفت بدی رو بهت نسبت می ده، یا به قوم تو نسبت می ده، داره بهت توهین می کنه. اینجا ربطی به جنبه نداره. تو اگه سکوت...
پاسخ : کتابا و فیلماشون
به نظر من اگه آدما بدونن خوندن کتاب قبل از دیدن فیلمش چه قدر جذابه، هیچ وقت به دیدن فیلم اکتفا (آره؟) نمی کنن!
وقتی کتابو می خونی بعدش می ری فیلمشو ببینی، اکثرا می تونی حدس بزنی طرف چی قراره بگه. اصن همین که تفاوت ها رو بین کتاب و فیلم می بینی به نظرم خیلی جذابه
البته...
پاسخ : روز های زندگی
روزهای زندگی فکر کنم یکی از فیلمایی بود که خیلی خوب تونسته بود موقعیت جنگ رو بازگو کنه. اونجاهایی که توی پناهگاه رفته بودند و عراقی از بالای سرشون رد می شدند واقعا دلم گرفت و با خودم گفتم اگه جای اونا می بودم یا در می رفتم یا همونجا غش می کردم ;D
حمید فرخ نژاد هم که بود ...
پاسخ : هانیه - 7437
4.پیرمرد و دریا (ارنست همینگ وی)
ازون کتابایی نبود که خیلی ازش خوشم بیاد. یه ذره حس می کنم طولانی بود برام. البته از نظر توصیف و فضاسازی خیلی خوب بود ! یعنی قشنگ می تونستی خودتو کنار اون پیرمرده تصور کنی. ولی خوب من خیلی خوشم نیومد.
(خلاصه شو میگم)
پاسخ : هانیه -7437
3. ماجرای عجیب سگی در شب
خیلی خوشم اومد ازش. یه رمانی بود درباره ی یه پسری که سندرم اوتیسم داشت و به خاطر این بیماری نمی تونست خیلی از مسائل عادی زندگی رو درک کنه ولی هوش خیلی فوق العاده ای داشت و مثلا خیلی راحت 2 رو به توان 30 می رسوند و تک به تک حساب می کرد یا مثلا مدام در...
پاسخ : هانیه -7437
2. قصه جزیره ناشناخته
این یه داستان کوتاهی بود حدود 50 60 صفحه از ساراماگو که در عین کوتاهیش خیلی پرمعنا به نظر میومد که برای خودم یه ذره سنگین بود فهمش :-"
خود پشت کتاب نوشته داستان اول بچگونه به نظر میاد ولی بعدش عاشقانه میشه.
داستان درباره یه مرده اس که می خواد جزیره ی...
پاسخ : هانیه -7437
1.کوری
خوب.... کلا بگم که به نظر من ژوزه ساراماگو توی کوری و در ستایش مرگ یه موضوع کلی رو دنبال می کنه
اونم اینه که تو هر کدومشون به یه بحران عمومی پرداخته
بحران هایی که همه گیرند و ناگهان جامعه رو فلج می کنند. و تاکید بر اینکه خیلی از انسانها در شرایط سخت همه چیز رو فراموش...
کتاب های خوانده شده
1.کوری(ژوزه ساراماگو)
2.قصه جزیره ناشناخته(ژوزه ساراماگو)
3.ماجرای عجیب سگی در شب (مارک هادون)
4.پیرمرد و دریا (ارنست همینگ وی)
5.زنگها برای که به صدا در می آید؟(ارنست همینگوی)
6.مرگ ایوان ایلیچ (تولستوی)
7.موسیقی شانس(پل استر)
8.پیامبر و دیوانه(جبران خلیل جبران)...
پاسخ : سوتیها
آقا ما جمعه پیش یه گندی زدیم اصن افتضاح ! X_X
آزمون گزینه دو داشتیم. بعد ما بعد از سه ساعت زدن اون همه تست پاسخ نامه رو برداشتیم رفتیم خونه
شب که شد گفتیم ببایم جوابارو چک کنیم، در پلاستیک پاسخ نامه رو باز کردیم دیدیم.....دیدیم برگه پاسخ برگی که باید می دادیم به مراقب اون توئه...
پاسخ : سوتیها
آقا ما پارسال رفته بودیم با بچه ها نمایشگاه کتاب، بعد توی یه غرفه ای دو تا فروشنده وایساده بودن. یکیشون داشت به ما کتابارو معرفی می کرد اون یکیم اونجا وایساده بود داشت کتابا رو نگاه می کرد.
بعد یهو گفت :"بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن"
دوست منم یهو گفت: " خوب چون نفهمن!"
بعد یارو یهو...
پاسخ : خواب
من یه چیزی براتون تعریف می کنم مُنتاها خواب نیس. درباره ی خوابه ;D
ما یه خواهر داریم دور از جون شما تو خواب راه می ره :-"
بعد یه بار خوابیده بودیم یهو دیدیم نصف شبی داره صدای داد و بیداد می یاد
رفتم دیدم داره در اتاق مامانم اینا رو می کوبونه می گه آهای! چرا منو با خودتون نبردین...
پاسخ : جای زخم ...
جای بخیه ام می شه دیگه؟ ;D
من یه جای بخیه روی پیشونیم دارم
دو سالم که بود ، سرم خورد به لبه ی پایینی در! ;D
بد دو تا بخیه خورد
تو نور که وایسم پیداس 8-^
پاسخ : سوتیها
دیروز تو سرویس نشسته بودیم، بعد صحبت ماشین شد و اینا :-"
بعد یکی از دوستام گفت ما زانتیا داریم ولی به خاطر مشکلات مالی می خوایم بفروشیم سمند بگیریم :-<
بعد یکی دیگه از بچه ها گفت: بابا سمند نگیرین سمند خیلی داغونه به درد نمی خوره برین یه چیز بهتر بگیرین و اینا...
همین جوری گازشو...
پاسخ : دیدار آدمای معروف!
آقا من نوه ی حدادعادل رو دیدم :-"
دخترش تخت بغلی زن عموم بود. بچشو اونجا به دنیا آورد :-"
زن عمومم همونجا پسر عمومو به دنیا اورد :-"
بعد دیگه هرچی وزیرو اینا بود اومده بودن دیدن نوه ی حداد عادل :-"
ببین چه سعادتی نصیب شده :-"
تازه ازون طرف، نوه ی رهبر هم به حساب...
پاسخ : کتاب هفتم : گهوارهٔ گربه
اون چنگکارو می گی؟ ;D
به نظر من صرفا جهت ترسوندن ملت بوده! که البته خودش تو داستان به این مورد اشاره کرده ;D
طوری که گفت دوسال یه بار یه نفرو می کشن با این چنگک.
یه چیز کتاب برام جالب بود.
اولش نویسنده یه جورایی آدم خشکی به نظر می اومد. اینو می شد از رو...