پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم کلاس سوم که بودم کتابای جودیُ میخوندم منم جوگیر هرشب از مامانم یه آدامس میگرفتم میگفتم معلم بهداشتمون گفته آدامس بخورین دندوناتون سالم میمونه و اینا بعد یه جعبه شکلات برداشتم خالیش کردم گذاشتمش زیر تختم آدامسارو میچسبوندم توش بعضی وقتام از این آدامس بادکنکی بزرگا...
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم اولین بار که تن تنُ دیدم فک کردم اینا بازیگرن اینجوری گریمشون کردن کارتونی شن :-" بعد کلی از این بازیگرش خوشم اومده بود و اینا بعد که دیدم کارتونیه هی با خودم فک میکردم شوهر منم شکل تن تن باشه چه خوب میشه و اینا :-" یه چنین وضعی.
کلاس چهارم یا پنجمم عاشق هری پاتر...
پاسخ : سوتیها
امروز صبح مامانم آدامس بم داد بعد گفتم اول آب بخورم رفتم دم یخچال لیوانو آب کردم آدامسو انداختم تو دهنم با آب قورتش دادم.
تازه وقتی داشتم میرفتم بیرون یادم اومد به مامانم میگم مگه به من آدامس ندادی؟ :-"
پاسخ : عکس های ما
اینا تو هواش همش از تو هواپیما ;;)
بالِشه دیگه :-??
اینم از این یارو یک سوم طلایی ایناس ;;)
از ارتفاع پایین تر....
مشد 8-^
اینم آبِ این حوض
پاسخ : دیدار آدمای معروف!
تو فرودگاه مشهد کلِّ تیم پرسپولیسو دیدم :x
میخواستم برم با علی کریمی عکس بگیرم بابام گف زشته :-<
بعد تو هواپیما رئیس قبلیه دانشگاه تهرانو دیدم.
رفتیم حرم قرائتیو دیدم حتّی.
آخرشم احمدی نژادو دیدم :))
اصن کلا" سفر پرباری بود هنگم هنو 8-^
پاسخ : سوتیها
از آزمایشگاه شیمی رفتم تو کلاس جزوهمو بیارم بعد این آزمایشگاه شیمی و فیزیک ما نزدیکِ همه.
برگشتم به جای آزمایشگاه شیمی رفتم آزمایشگاه فیزیک به مسئول آزمایشگاهه سلام کردم رفتم اون ته سر جامون.
بعد من در این حالت :-? الان بچه ها مگه اینجا نبودن؟
بعد اینجوری X_X پاشدم رفتم ;;)
پاسخ : سوتیها
داشتم عرق کاسنی میخوردم بعد این بی رنگ بود رو قوطیشم هیچی نبود.
منم همینجوری کم کم میریختم ته یه استکان با یک حالت ناجور میخوردم
مامان بزرگمم خونمون بود برگشته به مامانم میگه خودتون از این کوفتیا میخورین به درک دیگه چرا به بچه میدین؟ :))
پاسخ : سوتیها
اینکه خوبه.....
بقل درِ مدرسه ما یه اتاقک هس بعد این سرایداره اون تو بود منم سرم تو گوشی بود......
به جای اینکه از اون ور برمٰ،برم بیرون رفتم تو اون اتاقکه X_X
آقاهه اینجوری بود :o
خیلی بد بود....