پاسخ : لج كردن معلم...!
امسال یه معلم دینی داشتیم اول سال اومد یه امتحان گرفت یه جوری اینارو تصحیح کرد که هیچکس بالا 18 نشد
من رفتم بهش گفتم چرا وقتی ما مفهموم رو رسوندیم از ما نمره کم میکنین درس دینی فهمیدنیه( ;D ) ما هم هرچی فهمیدیم نوشتیم دیگه ! و تا جایی که مفهوم رو رسونده باشیم باید نمره...
پاسخ : فروغ فرخ زاد
پشت شيشه برف می بارد
پشت شيشه برف می بارد
در سكوت سينه ام دستی
دانه اندوه می كارد
مو سپيد آخر شدی ای برف
تا سرانجامم چنين ديدی
در دلم باريد ... ای افسوس
بر سر گورم نباريدی
چون نهالی سست می لرزد
روحم از سرمای تنهائی
می خزد در ظلمت قلبم
وحشت دنيای تنهائی
ديگرم گرمی نمی بخشی...
پاسخ : رابطت با خانوادت چه طوره ؟
با پدر و مادرم انچنان رابطه ی صمیمی نداریم چون در هر حال هر چی من بگم درکم نمیکنن (تفاوت نسل ها)
برا همین زیاد حرف نمیزنم
با داداشم که بهتره اصلا نگم ;D ولی خودمم میدونم تقصیر مال خودمه
خواهرمم واقعا برا من نقش مادر رو بازی میکنه از بس امر و نهی میکنه!!
کلا...
پاسخ : سوتیها
دیروز داشتم اهنگ باب اسفنجی رو برا خودم میخوندم و تو پله ها راه میرفتم که یهو دیدم حاج اقا (امام جماعت)داره از بالا پله ها میاد.... :-w
گفتم زکی شانس نیست که ... :-L دوباره برگشتم که برم پایین دیدم که مدیرمون داره از پایین میاد...اون وسط گیر افتاده بودم اساسسی
خلاصه همزمان این...
پاسخ : تقلب
یه بار یه معلم داشتیم باهامون خیلی لج بود...سر کلاسش خیلی شلوغ میکردیم... ^-^
امتحان میان ترم بود که اومد تمام صندلی ها رو تو یه خط تو سالن چید و شاگرد زرنگ مارو هم گذاشت نفر اول بعدشم برگشت به ما نگاه کرد و گفت من به شما اعتماد دارم و میدونم که دخترای خوبی هستین و تقلب نمیکنین...
پاسخ : سمپادی های شهرستان بم
افـــــــــــــــــرین به تو از کجا حالا فهمیدی...اصلا کی به تو گفت هان؟!؟!؟
راستی فک و فامیل عزیزم نوروزتم پیشاپیش مبارک...:-)))))))))))))))
پاسخ : تلخ ترین لحظه زندگی
بدترین لحظه ی زندگیم وقتی بود که تموم زندگیم تموم رویاهام کسی که من بخاطرش نفس میکشیدم دیگه نفس نکشید...
ضربانی که برای من تنها دلیل ادامه ی زندگی بود ایستاد دیگه نزد حتی به خاطر من!!!
وقتی که چشمای نازش رو بست روی همه چیز...زندگی...خوشبختی...من...
وقتی که لباش کبود...