پاسخ : پاسخ : سرود ملی فرزانگان
دنیای من
دنیای من آن جاست... دنیا
آن دور دور دور... دور دور
آنجا که لبریز است از عطر و مهر و نور(2 بار)
آنجا که یک نقطه... آنجا...
اندازه ی دنیاست... دنیا
یک خط سرخ صاف باغی پراز گلهاست(2بار)
آ...
یک لکه ی آبی... آبی
دریا و دریا هاست...دریا...
پیغام ماهی در ... فواره ها پیداست...
پیغام ماهی در فواره ها پیداست
آنجا که خورشیدش رنگی دگر دارد (2بار)
هر کس گل خورشید در خانه می کارد(2بار)
آنجا که جای در ... در خانه ها خالیست
بین دو همسایه دیواری اصلا نیست(2 بار)
آن جا که مشق شب...آنجا
آن جا که مشق شب... آنجا
آواز بلبل هاست... آواز
آن جا که مشق شب... آنجا
آواز بلبل هاست... آواز
از گل جدا ماندن تنبیه آدم هاست (2بار)
آ...
آن جا که از دره... دره
تا قله راهی نیست... راهی
از آبی دریا تا آسمان آبیست(2)
از آبی دریا تا آسمان... آ... بیست...
خونه ی ما
خونه ی ما این جاست... جایی برای با هم بودن...
روزی که می خونیم یک صدا... صدامون می پیچه تو دنیا...
سال اول ابتدای راه... با ترس تنها بودن...
اومدیم و شدیم یک تکه ابر گوشه ای از آسمون زیبا
تو دنیایی که... شادیه همیشه... می خونیم آوازی آشنا...
مثل بادبادک آرام و رها... می شینیم رو شونه ی ابرا...
بار دیگه مدرسه... سال دوم از راه می رسه
دیگه ترس توی قلبم جایی نداره دوستی می گیره رنگی دوباره...
سال سوم سال آخره... این جا اون جا هست خاطره...
غم و شادی و بازی توی حیاط همشون بهترین لحظات...
تو دنیایی که... شادیه همیشه... می خونیم آوازی آشنا...
مثل بادبادک آرام و رها... می شینیم رو شونه ی ابرا...
تو دنیایی که... شادیه همیشه... می خونیم آوازی آشنا...
مثل بادبادک آرام و رها... می شینیم رو شونه ی ابرا...
قلبمون می مونه این جا... قلبمون... می مونه... این... جا...
در نفس سازی
در نفس سازی چرخ آسیابی دامان صحرایی بر موج آبی
در گیسوس پیچک فرو می ریزد از پس تنهایی با بی قراری باد
ای کولی وحشی در رگ آتش با جوشش و رویش می رقصی سرکش
همنوای برگ با تو می گویم لالالالا...
دامان صحرایی مهر گردان از نغمه ی لالایی که می سرایی در رهایی از غم
تا بیارامی کودک زمان را در بسترش در قرن لالالالا...
گر روح پروازی سروش رازی خنیا گر هستی کرنش ایران
تا تخت خورشید از برای توست
در نفس عیسی زندگی هستی اهورای مهر را تو می پرستی پیام دادار
در کلام توست... ای آدم خاکی بیا بخوانیم که می سراید باد
سفر بی پایان به همراه ما در جهان راز.... لالالالا....
بادبادک ها
بادبادک های سپید ما در اوج آسمان پر میگیرند
دستان سد این غریبه ها برای شلیک آماده اند
باید با خیال پریدن شکارچیان را آشنا کنیم
تا هیچ بادبادک سپیدی در آتش گلوله نسوزد
آخرین امید کودکان شهر ما بادبادک ها هستند
اما بال های آنها را غریبه ها با تفنگ ها شان بستند
باید با خیال پریدن شکار چیان را آشنا کنیم
تا هیچ بادبادک سپیدی در آتش گلوله نسوزد
اردو
بچه ها روبروی مدرسه همه یک صدا امروز درس خوندن بسه...
کوله پر آذوقه تب و تاب هیاهو لباسای گرم
داریم می ریم به اردو...
توی چشما برق نور و شادی رو به سوی آزادی راز آواز ما را کند آزاد
سرمست و خندان و شاد...
پرنده های قلبم همه می رن تو هوا سایه ها از من می شن جدا...
با هم می خوانیم ای شادی بی پایان در وجود ما جاری بمان...
سبز سبز سبز آبی آسمون قرمز و آبی و زرد می سازه رنگین کمون
رنگ رنگ رنگ بهار و تابستون سبز و سرخ و زرد تو پاییز و زمستون
دشت پر گل دره های سرسبز جاده های پر پیچ و تاب
کوه و جنگل گرم نور آفتاب رود پر خروش پر ز آب...
پرنده های قلبم همه می رن تو هوا سایه ها از من می شن جدا...
با هم می خوانیم ای شادی بی پایان در وجود ما باقی بمان...
دیوار سنگی:
توی یه دیوار سنگی دوتا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها یکیشون تو یکیشون من
دیوار از سنگ سیاهه سنگ سرد وسخت خارا
زد یه قفل بی صدایی به لبای خسته ی ما
نمی تونیم که بجنبیم زیر سنگینی دیوار
همه ی عشق من و تو قصه است قصه ی دیوار
همیشه فاصله بوده بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته شب و روزای من و تو
راه دوری بین ما نیست اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو دست مهربون باده...
ما باید اسیر بمونیم زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه تا رها بشیم می میریم...
کاشکی این دیوار خراب شه من و تو با هم بمیریم
توی یه دنیای دیگه دستای همو بگیریم...
شاید اونجا توی دل ها درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون دیگه دیواری نباشه...
باران
باز باران می بارد بر صورت و بر دستانم...
می شوید ترس و درد و غم هایم را می دویم و می خوانیم با هم
قطره های بارون حلقه های تودرتو
سر هامون رو به آسمون ابری دل هامون پر از هیاهو...
دنیای من این جاست دنیای شادی و غوغا
دنیایی که خط سرخ و صاف آن باغیه با گل های زیبا یک لکه ی آبی...آبی
دریا و دریا هاست...دریا... پیغام ماهی در فواره ها پیداست...(2 بار)
بادبادک های ما در آسمان پر می گیرند
بی ترس و واهمه از شکارچیان در کنار هم اوج می گیرند
باید با خیال پریدن شکارچیان را آشنا کنیم تا هیچ بادبادک سپیدی در آتش گلوله نسوزد
بیایید با کاغذرنگی کفتر بدیم به هوا...
گل به باغ زمستون ماهو بدیم به شب های آرام رویا...
دنیای ما بچه ها آسمونش یه رنگه زمینش پر گل و نور
نه دشمنی نه جنگه راز این آواز
مارا کند سرمست و شاد می طراود خنده بر لب های من
می رقصد با آواز ما باد پرنده های قلبم همه می رن تو هوا
سایه ها از میشن می شن جدا... با هم می خوانیم ای شادی بی پایان
در وجود ما جاری بمان...
گل گلدون
گل گلدون من شکسته در باد... تو بیا تا دلم نکرده فریاد...
گل شب بو دیگه شب بو نمی ده... کی گل شب بو رو از شاخه چیده...
گوشه ی آسمون پل رنگین کمون
من مث تاریکی تو مثل مهتاب.... اگه باد از سر زلف تو نگذره
من می رم گم می شم تو جنگل خواب...
گل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گل هر آرزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
آسمون آبی میشه اما گل خورشید
رو شاخه های بید دلش می گیره....
دره مهتابی میشه... اما گل مهتاب
از برکه های خواب بالا نمیره....
تو که دست تکون میدی به ستاره جون می دی
می شکفه گل از گل باغ...
وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد
می سوزه شقایق از داغ...
گل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گل هر آرزو رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب...
البته نمی دونم سر گل گلدون من و دیوار سنگی چه بلایی اومد به هر حال سر آفتاب خوندیمش