*دلنوشته های من*

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Goooler
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

شعر نو،خوب یا بد؟؟؟


  • رای‌دهندگان
    23
پاسخ : *دلنوشته های من*

به نقل از parishad bg :
بچه ها چه فازیه...
خوشحال باشید دست جمعی...
اون بنده خدا هم خب حق داره دیگه یه جورایی..:(
(اگه فضولم بگید جدن)
:-w :-w هيزمش تر نيس؟ ;D ;) (شوخيه ها :-ss :-s)
يعني باور نداري؟ :|
براي جلوگيري از اسپم خواستم بگم اين شعرات همون جور قبلي رو من بيشتر دوس دارم چون بيشتر مياد بهت و منم بيشتر لذت ميبرم ;D ;)
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

اومدم روی ایوون تورو دیدم
ازون باغ نگاهت لاله چیدم
ازون روزی که دیدمت دیوونم
همش برات دارم دعا میخونم
دعام اینه که غم نیاد سراغت
خوشی فقط بشینه سر راهت
دعام اینه خدا باشه کنارت
نشه هیچوقت زمستونی بهارت
خدا کنه که دستاتو بگیرم
اگه خدا بخواد برات بمیرم
خدا کنه ببوسم روی ماهت
نشه بارونی چشمای سیاهت
لبات ایشالا تا ابد بخنده
به غلامی قبول کنی تو بنده
ایشالا تو بشی عروس خونه
موهاتو ببافم دونه به دونه
بذاری دستاتو میون دستام
بشه قاب صورتت میون چشمام
باهم بریم دوتایی زیر بارون
خیلی خوش بگذره به هر دوتامون
آب انار بخوریم دوتایی باهم
فشارمون باهم دیگه بشه کم
تو ماشین بزنم ذل توی چشمات
سرمو بذارم بروی پاهات
اصلن تموم نشه این شب و بارون
خدا باشه همیشه با دوتامون
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

امین:
اون بنده خدا نگفته من درکم پایینه؟؟؟
نفهمیدم خط اولو که اصن...
+راست میگه دیگه... یه اس نمیتونستی به دوستت بدی؟؟؟؟
good booy:
من نمیدونم چه مدلی بیشتر میاد بهت...!
:(:(:(:(:(:(
باز امین:
آخه نیگا چه ناراحته حرفــــاش...آدم غمش میگیره قشنگ...:(:(
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

هر اس میشه 10تومن و حداقل باید 100تومن خرج منه تا بتونه خدافظی کنه!!!
خب اون 100تومنم میذاره واسه اون که بفهمه بیشتر دوسش داره دیگه...
مگه بده پریشاد؟؟؟
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

به نقل از Good Booy :
لبات ایشالا تا ابد بخنده
به غلامی قبول کنی تو بنده
چرا من نمیتونم این تیکه رو درست بخونم؟؟؟
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

به نقل از parishad bg :
امین:
اون بنده خدا نگفته من درکم پایینه؟؟؟
نفهمیدم خط اولو که اصن...
+راست میگه دیگه... یه اس نمیتونستی به دوستت بدی؟؟؟؟
good booy:
من نمیدونم چه مدلی بیشتر میاد بهت...!
:(:(:(:(:(:(
باز امین:
آخه نیگا چه ناراحته حرفــــاش...آدم غمش میگیره قشنگ...:(:(
ببين مطمئنن اين شعر آخر در مورد من نيست به چن دليل ;D
من آب انار دوس ندارم ;D
من موهام بافته نميشه :-L
من عروس خونه نميشم ~X(

در ضمن آقا جواد من خبر نگرفتم متقابلش تو هم بعد حادثه گيم نت خبر نگرفتي :| تازه من لا اقل ي سري به بانگت زدم :(
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

آقا امین بنده خبرتو بیشتر از خیلیا گرفتم ولی نذاشتم تو بفهمی...
از دوستات که هستن و نیستن تا ...
بپرس از همشون...
آره آقا...
اون گیم نت که. . .
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

حرفت سنده باو من كاري ندارم به اين كارا حالا ببخشيد ديگه :-" >:D< باو اون بنده خطا كمنر از تو ناز ميكنه والا ;D ;D
ضد اسپم:به نظر من قالب شعري غزل رو ادامه بدي بهتري ;D
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

قالب غزل رو ادامه دادم ....
ولی فاز اینه فعلن...
چیو ببخشم؟؟؟
بیخیال....
نوبت اون بنده خدا هم میشه...
آماده باش...


برداشت بد ممنوع!!!
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

عاقا یه سوال فنی اینجا چت رومِ یا دلنوشته های من (البته من که نه صاحبش)
میدونی من ادم رکی ام اگه از یه چیزی خوشم نیاد میگم نیومد
عاشق شعر دومت بودم
شعر اولیت هم خوب بود
شعر سوم هم خوب بازم... :-"
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

شعر سومو نپسندیدی لیلی؟؟؟
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

امین:
اونو بخاطر شعر نگفتم بخاطر حرفاش بود...
good booy:
بیخیال بابا...
++بچه ها تورو خدا با هم خوب باشین...
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

پریشاد جان بیخیال...
ما کلن همینیم...
فقط بعضی موقع ها دروغ میگیم و میخندیم...
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

به نقل از Good Booy :
شعر سومو نپسندیدی لیلی؟؟؟
چرا خیلی قشنگ بود ولی به پای دومی نمی رسید فقط بخاطر یه سری اشکالات ریز البته.... :-"
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

آهااااااااااان...
شعر چهارم ایشالا مثه دومی بشه...
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

فــــــــــــــــاز بدیه...
دوس ندارم این شکلی...
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

منظورم اینه که ایشالا شماها خوشت بیاد...
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

من بدم باو اصلن :) 8-|
خوش به حال خوبا :-??
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

خدایی دستم بهت برسه خفت میکنم...
بس که...
کی گفت تو بدی؟؟؟
تو.....
روتو کم کن ...
 
پاسخ : *دلنوشته های من*

چو با جانم غم تو آشنا شد
تمام گریه هایم بی صدا شد
ز بس که دوستت دارم عزیزم
تمام شکوه هایم بر خدا شد
شنیدم آمده جایم صبوری
و جایم با شکیبا جا به جا شد
تو من را تو صدا میکردی ای دوست
چرا لحن خطاب تو،شما شد
بگو ای همسفر حالا کجایی
چرا پس راهمان از هم جدا شد
درآن ایام تلخی که نبودی
تمام ناله هایم در خفا شد
حسودان بودن ما را ندیدند
زچشم بد چنین شری به پا شد
تو درمانی و دردم را شفایی
بدون تو غم دل بی دوا شد
فقط این را بگو ای رازدارم
که یادم از دل تو گم کجا شد
خدایا نگذر از هرکس که آمد
و دیواری میان ما دوتا شد
 
Back
بالا