تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

  • شروع کننده موضوع
  • #1

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,057
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
در این نوشته سعی دارم که سیر عالـَـم غرب را به سمت ته چاه نشون بدم. البته در کنار هدف دیگه ای هم دارم. میخوام به دوستانی که تازگیا راه آته ایستی یا اتودیستی درپیش گرفتن ثابت کنم که آزاد نیستن و به نوعی در قسمتی از این نقشه ی از پیش تعیین شدهتوسط حلقه ای از این نقشه به نام رسانه گرفتار شدن. به نظر خودم این نقشه از پیش تعیین شده بوده و برای آینده بشر از جانب بعضیا رسم شده. نقشه شکلیه که انسان ها با شیب بسیار ملایمی از خدا و متافیزیک و عالم غیب دور شدن و با همان شیب به سمت عالم غیب بی خدائی روی میارن.
البته این نوشته صد در صد توش ایراداتی هست چون نظر خودمه و من فیلسوف نیستم که بتونم نظر درستی بدم ، فقط با یه کم مطالعه درباره ی مکاتب به این جمع بندی رسیدم. و اتفاقا اینجا نوشتم که ایراداتمو بهم بگید. لطفا کامل بخونید ...

درضمن ، طی این مراحل به این معنی نیست که حتما مرحله به طور کامل طی شده باشه ، مثلا بعضی کشورا مثل ایران هنوز توی تئوکراسی هستن و بعضی کشورا مثل سوئد و نروژ و ... مراحل تا سیتنیسم به طور کامل طی شده و تو بعضی کشورا مثل آمریکا همه ی مراحل به نوعی هنوز وجود داره


دوره اول ، تئوکراسی :
به نوع خاصی از حکومت گفته می‌شود که در آن اصالت به قوانین دینی و فرد روحانی داده شده‌است، و نوعی حکومت است که در آن «خدا» مبنای سیاسی یک مملکت است و مملکت توسط نمایندگان مدعی خدا در رأس امور اداره می‌گردد. طرفداران این نوع از حکومت از آن با عناوینی چون «نظام دین‌سالار» و یا «دین‌سالاری» یاد می‌کنند.
واژه تئوکراسی از واژه یونانی θεοκρατία به معنی "حکومت خداوند" ریشه می‌گیرد. تئوکراسی اولین بار توسط جوزفیوس فلاویوس در قرن اول میلادی مطرح شد تا ویژگی‌های حکومت یهودیان را مشخص کند. جوزفیوس اینچنین استدلال کرد که حکومت یهودیان به دلیل آنکه در هیچ کدام از سه نوع دولت شناخته شده یونانیان، یعنی پادشاهی، اشرافی و آنارشیسم (به مثابه پارادوکس هر نوع حکومتی) جا نمی‌گرفت، منحصر به فرد به حساب می‌آمد، از همین رو جوزفیوس تئوکراسی را به عنوان چهارمین شکل حکومتی که در آن خدا و قوانینش قدرت مطلق هستند تفسیر کرد.

معنی کلی تئوکراسی : حاکمیت خدا


دوره ی دوم ، دئیسم :
این باور است که خدا وجود دارد و به عنوان یک آفریننده و دادار، گیتی فیزیکی را خلق کرده‌است؛ اما در عملکرد آن مداخله نمی‌کند. دادارباوری مرتبط با فلسفه دینی و جنبشی است که وجود خدا را از عقل استنتاج می‌کند. دادارباوری درباره این که خدا در خارج از گیتی چه انجام می‌دهد، هیچ‌گونه موضع‌گیری نمی‌کند. این برخلاف اصل اعتمادگرایی در دین‌های اسلام، مسیحیت، زرتشتی و یهودیت است که بر وحی در کتاب‌های مقدس تکیه می‌کنند.
خداانگاران بیشتر وقایع فراطبیعی را مانند معجزه و پیشگویی رد می‌کند و معتقد هستند که خدا در زندگی انسان‌ها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمی‌کند. آن‌چه که آئین‌های سازمان‌دهی‌شده وحی و کتاب آسمانی می‌نامند خداانگاران تفسیرهای افراد دیگر می‌دانند. به باور خداانگاران بزرگ‌ترین هدیه‌ای که خدا به انسان داده‌است دین نیست بلکه قدرت استنتاج است.
دادارباوری در قرن ۱۷ و ۱۸ در دوره روشنگری به‌ویژه در فرانسه، پادشاهی متحده و ایالات متحده رواج بسیار یافت.مخصوصا در میان مسیحیانی که نمی‌توانستند مفاهیمی مانند سه‌گانگی خدا، الهی بودن مسیح، معجزه‌ها، بی خطایی نوشته‌ها یا عصمت وحی را قبول کنند اما به خدای یکتا اعتقاد داشتند. در ابتدا گروهی خاص تشکیل نشده بود ولی این بینش بعدها باعث به بوجود امدن آیین‌هایی مانند توحیدگرایی و جهان‌گرایی توحیدگرا شد و تا امروز به شکل‌های دادارباوری مدرن و دادارباوری کلاسیک ادامه دارد. دادارباوری خود زیر مجموعه‌ای از خداشناسی است.هر دو شامل باور به خدا هستند.مانند خداشناسی دادارباوری باوری بنیانی است که ادیان می‌توانند بر آن بنا شوند.مانند ادیان یهودیت ٫مسیحیت٫ اسلام وزرتشتی که بر اساس خداشناسی بنا شده‌اند آیین‌های جهان‌گرایی توحیدگرا و کنفوسیانیسم نیز بر اساس دادارباوری ایجاد شده‌اند.همچنین دادارباوری به یک سری اعتقادات شخصی درباره نقش طبیعت در معنویت نیز منسوب می‌شود.
باورهای دادارباوری درباره موضوعات دینی گوناگون دیدگاه‌های متفاوت بسیاری دارند.

معنی کلی دئیسم : باورداشتن خدا به دلیل لمس نشانه هایش


دوره ی سوم ، آمپریسم :
از اواخر قرون و سطی زمینه‌های این گرایش در انگلستان پدید آمده در قرون بعدی توسط فلاسفه به نامی هم­چون جان ­لاک (1632ـ 1704)، جرج بارکلی (1685ـ1753) و دیوید هیوم (1711ـ1776) ادامه پیدا کرد. از میان این سه تن دیوید هیوم ضمن مخالفت با عقل‌گرایی دکارت (1596ـ1650) با تکیه بر تجربه­گرایی مفرط، اصل ضرورت و علیت را انکار کرده امکان استنتاج هرگونه معرفت قطعی و یقینی را زیر سؤال برد.
مهم­ترین بخش آمپریسم بخش معرفت­شناسی آن است. هیوم را می‌توان یکی از سردمداران گرایش آمپریستی در معرفت برشمرد. آمپریست‌ها در حوزه معرفت‌شناسی، یگانه ابزار شناخت و معرفت را منحصر به تجربه و آزمون‌پذیری کردند؛ لذا هر چه قابل مشاهده و تجربه نبود غیرقابل شناخت، بلکه غیرمعقول تلقی نمودند. بر اساس چنین دیدگاهی طبیعی بود که آموزه‌های اصلی ادیان هم‌چون خدا، فرشته، بهشت و جهنم، وحی، امدادهای غیبی، نیکی عدل و بدی ظلم، و اثرگذاری آنها در سعادت انسان زیر سؤال برود. مدعای اصلی تجربه گرایی در بخش معرفت انکار مفاهیم و فطریات عقلی است به این معنا که انسان قبل از حس و تصورات حسی هیچ مفهوم سابقی در ذهن ندارد. بر اساس این دیدگاه همه مفاهیم و تصورات انسان توسط حواس (اعم از حواس ظاهری و باطنی) به دست می آیند و بدین ترتیب ادراکات عقلی یا به طور کلی انکار می­شوند یا تابع ادراکات حسی می گردند.
در خصوص ثمره عملی تجربه گرایی با اذعان به آثار مثبت و تأثیرات مهم علم و تجربه در پیشرفت صنعتی و اقتصادی، باید گفت همین پیشرفت به سبب دورشدن از ابعاد معنوی و به خاطر ابتنای بر علم بریده از خدا و معنویت، بلای جان آدمی شد. اما از بعد نظری نقدهای متعددی بر آمپریسم وارد است.

معنی کلی آمپریسم : خدا در جائی که لمس شود وجود دارد.


دوره ی چهارم ، اومانیسم :
اومانیسم معتقد است كه طبیعت سراسر از حقیقت ساخته شده، كه ماده و انرژی اساس جهان است و ماوراء الطبیعه وجود ندارد. غیرواقعی بودن ماوراء الطبیعه به این معناست كه اولاً در سطح بشری، انسان‌ها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، و ثانیاً در سطح جهانی، عالم صاحب خدای غیرمادی و فناناپذیر نیست.اومانیسم را به نوعی میتوان انسان محوری قلمداد کرد. نفس اومانیسم به خودی خود بد نیست و حتی در اسلام بخشی از احکام بر پایه اومانیسم طرح شده است(حق الناس). فلسفه اومانیسم مفاهیمی چون نوع‌دوستی، صلح و برادری را به ذهن بسیاری متبادر می‌كند. اما نیت این نوع دوستی و ... را به نظر من باید در خودمحوری جستجو کرد نه در انسان محوری. به عنوان مثال اگر در این مکتب دزدی امری زشت و ناپسند قلمداد میشود نه برای جلوگیری از ظلم و رعایت حقوق یکدیگر است ، بلکه برای این است که آتش دزدی در جامعه شعله ور میشود و این آتش روزی دامن خود ماهم خواهد گرفت و اموالمان به سرقت می رود.

× در این مکتب اگر ابرقدرت باشی و ترس از دامن گیری این آتش نداشته باشی میتوانی این آتش را به میل خود شعله ور تر کنی ، امثال امروزی این عقیده در مکتب اومانیسم جنگ های کشور آمریکاست. آمریکا همه ی کشورهای دنیا را به صلح و دوستی دعوت میکند تا آتش جنگ در خرمن دنیا نیفتد اما چون خود ابرقدرت نظامی در دنیاست و خوفی از ضرر و زیان خود ندارد به کشورهای مختلف لشکرکشی می نماید.


دوره های کوتاه ضمن اومانیسم :

1. اگوئیسم : عقیده بخویشتن پرستی و خود خواهی و اینکه اصل حیات در توجه بنفس خویشتن است. در میان فلاسفه کسیکه این فلسفه را بیشتر پرورده و توجیه نموده ما کیاولی ایتالیائی است (اواخر قرن 15 و اوایل قرن 16) و آنرا مبنا و پایه فلسفه معروف خود موسوم به فلسفه استبداد جدید قرار داده است و آنرا اگوئیسم اونیورسل (اگوئیسم جهانی ) universal egoism مینامند وی کلیه مسائلی را که در باب خط مشی سیاسی ذکر می کند بر پایه این فرضیه قرار میدهند که طبیعت انسان در همه جا و همه زمان اساس خود خواه است لذا انگیزه اگئیستیک یعنی مبنی بر خود خواهی و خود پرستی باشد .

2. اگوسنتریسم : يا خودمحوری يعني تمایز ناکافی بین خود و جهان (شامل دیگران) و گرایش به درک، فهم و تفسیر جهان برمبنای خود .. وقتي كه غرب اصالت را به انسان داد و اومانيسم روي كار آمد ، اين اومانيسم (مبناي همه چيز انسان ) در حال حاضر منتج به اگوسنتريسم يا خود محور( مبناي همه چيز خود من ) شده است. حتی آن نوع دوستی و برادری از نوعی که در اومانیسم مطرح بود هم در این مکتب وجود ندارد و انسان فقط خودش را محور میداند و خوش بختی و شادی و لذت خود را هدف زندگی خود میداند. متاسفانه حرکات غیر اخلاقی (یکی از پست ترین این حرکات این است که پدر حق دارد اولین کسی باشد که با دختر خود همبستر میشود چراکه باغبان اولین کسی است که از میوه ی خود تناول میکند) و بی عدالتی ها (مثلا شرکت جنرال موتورز آمریکا رقبای خود را شکست نمی دهد ، بلکه نیست و نابود میکند یا شرکت لوازم خانگی میله در آلمان و یا شرکت سونی در ژاپن و ...) در این دوره بسیار رواج یافته است

آنتوان لاوی در انجیل شیطان : اگر کسی به خانه تو آمد و حوصله اش را نداشتی او را از خانه به بیرون پرتاب کن چون آخرتی وجود ندارد. ثانیه هائی که با وجود او میگذرد باعث زجر تو است ، باید لذت ببری ، پس بندازش بیرون.

دوره ی پنجم ، سیتنیسم :
خیلی ها به اشتباه مقوله سیتنیسم را با شیطان پرستی یکسان میدانند. شیطان پرستی قسمت کوچکی از هدف نهائی سیتنیسم است. در سیتنیسم که روزی به شیطان پرستی منجر خواهد شد زیرشاخه هائی را میبینیم که جمعیت بسیاری از افراد خودآگاه یا ناخودآگاه گرفتار آن شده و تا مراحل زیادی از آن را طی کرده اند. به بعضی از این زیر شاخه های سیتنیسم به صورت خلاصه و به ترتیب و مرحله به مرحله اشاره میکنم :

1. آته ایسم : یعنی خدایی وجود ندارد.نفی خدا و موجودات ماورای جهان مادی،از مهم ترین اهداف آنهاست با آنکه مسئله ی اثبات وجودخدا امری قطعی است و به ندرت ازاین نظریه دفاع می شود،اما به دلایلی چنین مسائلی از سوی آنان مطرح می گردد.

2. دوگانه نگری منفی : روح و جسم غيرقابل ديدن هستند. و هيچ جنگي بين عالم خير و شر وجود ندارد.

3. اتودیسم (خود پرستي) : خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انساني خود يک خداست.

4. ماتریالیسم : اعتقاد به اصالت ماده

5. آنتی رلیژن (ضد مذهب) : خصومت با مذاهب. خصوصاً در مورد مذاهبي که اعتقاد به زندگي پس از مرگ دارند.

6. ویسیروتینیسم (لذت گرایی) : اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلاي آن. زيرا تمام لذات، در خوشي دنيايي است. و اين خوشي ها خصوصاً لذات جنسي انگیزه لازم را برای کارهاي روزانه فراهم مي کنندو به هر شکلي انجام آنها لازم و ضروري است.

7. سیاه نمائی : سیتنیسم دنیایی را ترسیم میکند که هیچ روزنه ی امیدی برای آن متصورنیست.درچنین دنیایی،افرادهیچ امیدی به سعادت ندارند و هیچ هدفی رابرای خود تصور نمی کنند؛ درنتیجه افرادتمایل به خودکشی، استفاده از مواد مخدرکشنده، خودزنی و .. پیدا می کنند. به وی می آموزند زندگی دردنیا براساس دروغ بنا شده، باورهای مردم نیز پایه ای جز دروغ ندارد؛ لذا همه عادت نکرده اند دروغ بگویند و حرف راست حتی اگرباشد هیچ معنا و مفهومی ندارد.

8. اعتقاد دوباره به متافیزیک : انسان ها که از دوره آمپریسم تقریبا و از زمان اومانیسم کاملا با خدا و متافیزیک بیگانه شده بودند از این مرحله که پس از مرحله ی ناامیدی و ذلت وجود دارد دوباره نیاز به منجی از عالم غیب را می پذیرند البته نه از نوع خدائی ، بلکه از نوع شیطان پرستی یا هرچیزی که به نوعی در مقوله متافیزیک جای بگیرد اما خدائی نباشد.
 

N.mRx

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
11
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

سلام...
نوشته شما رو به طور کامل و دقیق خوندم البته از همون ابتدا متوجه بودم که این مطلب با موضع گیری متعصبانه نوشته شده و باید توجه داشت که برای معرفی منصفانه یک مکتب فکری باید از نشان دادن موضع خود پرهیز کرد تا خود خوانندگان بتونن به درستی قضاوت کنند به علاوه خیلی بهتر بود اگر منابعی که برای جمع آوری اطلاعات انتخاب کردید ذکر می شدن. باید اضافه کنم که در مقاله ی بالا(اگر بشه اسمش رو مقاله گذاشت) همون طور که خودتون نوشتید اشتباهاتی وجود داره و در معرفی صحیح اکثر مکاتب کوتاهی انجام گرفته به طور مثال مکتب اومانیسم خود به چند گروه تقسیم میشه: اومانیسم مذهبی، سکولار و مدرن. که بهتره به اونها اشاراتی بشه. پس بهتر بود قبل از نوشتن چنین مقاله ای بیشتر مطالعه و تحقیق می کردید. علاوه بر همه اینها باید بگم این به هیچ وجه راه درستی برای معرفی مکاتب پر طرفداری مثل ماتریالیسم، اته ایسم و اتودیسم نیست که اونها رو تنها در چند خط و به شکلی سرسری توضیح دادید. فلاسفه و اندیشمندان بزرگی حامی چنین مکاتبی اند پس باز هم میگم که در معرفی مکاتب به خصوص اونهایی که گفتم به شدت کوتاهی شده. و من نمی دونم که این نظریه کیه که ماتریالیسم ،اته ایسم ،اتودیسم و ... به شیطان پرستی منجر میشن؟؟؟؟!!!! فکر می کنم شما جدا باید در چنین موضع گیری هایی تجدید نظر و به طور کلی بیشتر مطالعه کنید.
 
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,185
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

چرا اینقدر سفت ...

وقتی دارید تاریخ علم مینویسید باید فقط روایت کنید.

بعد مثلا کسی میخونه اینو احساس میکنه شما دارید خرش میکنید. به خاطر سبک نوشتارتون.

بعد شاخه بندیا واقعا درسته?

مثلا اته ئیست ها که اصلا به سیتن اعتقاد ندارن.

اما خب ممنون بابت وقتی که گراشتین و نوشتین . تمیز و مرتبه و از نگاه کردن بهش سردرد نمیگیره آدم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,057
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

به نقل از N.mRx :
سلام...
نوشته شما رو به طور کامل و دقیق خوندم البته از همون ابتدا متوجه بودم که این مطلب با موضع گیری متعصبانه نوشته شده و باید توجه داشت که برای معرفی منصفانه یک مکتب فکری باید از نشان دادن موضع خود پرهیز کرد تا خود خوانندگان بتونن به درستی قضاوت کنند به علاوه خیلی بهتر بود اگر منابعی که برای جمع آوری اطلاعات انتخاب کردید ذکر می شدن. باید اضافه کنم که در مقاله ی بالا(اگر بشه اسمش رو مقاله گذاشت) همون طور که خودتون نوشتید اشتباهاتی وجود داره و در معرفی صحیح اکثر مکاتب کوتاهی انجام گرفته به طور مثال مکتب اومانیسم خود به چند گروه تقسیم میشه: اومانیسم مذهبی، سکولار و مدرن. که بهتره به اونها اشاراتی بشه. پس بهتر بود قبل از نوشتن چنین مقاله ای بیشتر مطالعه و تحقیق می کردید. علاوه بر همه اینها باید بگم این به هیچ وجه راه درستی برای معرفی مکاتب پر طرفداری مثل ماتریالیسم، اته ایسم و اتودیسم نیست که اونها رو تنها در چند خط و به شکلی سرسری توضیح دادید. فلاسفه و اندیشمندان بزرگی حامی چنین مکاتبی اند پس باز هم میگم که در معرفی مکاتب به خصوص اونهایی که گفتم به شدت کوتاهی شده. و من نمی دونم که این نظریه کیه که ماتریالیسم ،اته ایسم ،اتودیسم و ... به شیطان پرستی منجر میشن؟؟؟؟!!!! فکر می کنم شما جدا باید در چنین موضع گیری هایی تجدید نظر و به طور کلی بیشتر مطالعه کنید.

سلام

متشکر که وثت گذاشتید

من فقط سعی داشتم بگم اومانیسم یا هرمکتب دیگه ای که اسم بردم یه مدت حاکم بودن ، سعی نداشتم ریشه ای اونارو بررسی کنم

این قسمت به عهده خوانندست که اگه علاقه داره بره درباره ی مکتب کاملا تحقیق کنه

اون نظریه که آخرش به شیطون پرستی منجر میشه رو خودمم نفهمیدم چطور میشه که اینجوری میشه :D ، فقط یه پیش بینی بود که بعضی افراد متعصب مثل آقای رافعی پور دارن

به نقل از H O S E I N :
چرا اینقدر سفت ...

وقتی دارید تاریخ علم مینویسید باید فقط روایت کنید.

بعد مثلا کسی میخونه اینو احساس میکنه شما دارید خرش میکنید. به خاطر سبک نوشتارتون.

بعد شاخه بندیا واقعا درسته?

مثلا اته ئیست ها که اصلا به سیتن اعتقاد ندارن.

اما خب ممنون بابت وقتی که گراشتین و نوشتین . تمیز و مرتبه و از نگاه کردن بهش سردرد نمیگیره آدم.

نمیدونم فکر کنم از طرز نوشتنم این ابهام واست پیش اومده که آته ایستا به سیتن اعتقاد دارن ، من نگفتم اعتقاد دارن (اولش نوشته بودم که سیتنیسم مساوی با شیطان پرستی نیست) ، پیش بینی کردم که یه روزی اعتقاد پیدا خواهند کرد.

به نقل از matin320 :
کاملا موافقم.در انجمن فلسفه و منطق باید با دید فلسفی و منطقی به مسائل نگاه کرد.
لطفا منبع مطالب رو ذکر کنید. :)

یعنی واقعا نیازه برای این تعاریف ساده از بعضی مکاتب منبع بگم ؟؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,057
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

به نقل از matin320 :
واسه پی گیری بیشترش پرسیدم.
اگه دوس نداری نده خب :)

اکثرش از توی ویکی پدیاست

یه قسمتی هم که نوشتم از تو انجیل شیطانه

بقیشم از شنیده های خودمه و در بعضی نقاط از دوستای داداشم که کلاس فلسفه و اینجور چیزا میره و درضمن آته ایست هم هست کمک گرفتم
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

فارغ از جبهه دار بودن مطالب بسیار خوبی نوشته شده و کاملا قابلیت بحث در موردش وجود داره..منتها شاید بهتر بود عنوان چیزی مثل تاریخ فلسفه ی غرب میبود تا همچین عنوانی..
آپ (;
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

من این مطلب رو هم زمان که بشدت جهت دار میدونم همونطور که از عنوان تاپیک روشنه؛ نادرست و نامعتبر و سرشار از ربط های بدون اثبات هم میدونم که برخواسته از توهم توطئه ی حاکم بر ذهن نویسنده ی اون بوده.

این نوع از دوره بندی و اینها رو قبول ندارم و بنظرم ممکنه که براساس تاریخ شکل گیری بعضی مکاتب جلوتر از بعضی دیگه تشکیل شده باشن اما موازی هستن و اینطور نیستش که پله به پله باشن و مثلن کشورها دونه دونه اینهارو جلو برند و فلان.

ایرادات ریز دیگری هم در طول بحث به چشم میخوره مثل اینکه اثبات خدارو امری قطعی دونسته کلن، یا متافیزیک رو که یه شاخه از فلسفه پیرامون وجود شناسیست به معنای امثال چیزهایی مثل روح و منجیو خدا و قیامت و شیطان و اینجور چیزها گرفته و غیره.



من برای بررسی تاریخ فلسفه ی غرب به شما و علاقه مندان منبعی معتبر تر رو معرفی میکنم که مطالعه بفرمایید:

untitled.png


نویسنده: برتراند راسل / مترجم: نجف دریابندری

آن تصوری از زندگی و جهان که «فلسفی» نامیده میشود محصول دو عامل است یکی تصورات دینی و اخلاقی که ما به ارث برده ایم، دیگری آن نوع تحقیقی که میتوان علمی نامید به شرط آنکه این کلمه را به وسیع ترین معنایش به کار بریم.در مورد نسبت دخالت این دو عامل در دستگاههای فلسفی نظر فلاسفه بسیار متفاوت است اما وجود مقداری از این دو عامل است که صفت مشخص فلسفه را تشکیل میدهد.
فلسفه حد وسط الهیات و علم است. مانند الهیات عبارت است از تفکر درباره موضوعاتی که تا کنون بدست آوردن دانش قطعی درباره شان میسر نشده است و مانند علم به عقل بشر تکیه دارد، نه بدلایل نقلی خواه مراد از دلایل نقلی سنت باشد خواه وحی و مکاشفه.

آلبرت اینشتین دربارۀ کتاب تاریخ فلسفۀ غرب گفته است:
«تاریخ فلسفۀ برتراند راسل کتابی است پر ارج. متحیرم که تازگی فرحبخش و اصالت این اثر را باید ستود یا حساسیت همدلی این متفکر بزرگ با اندیشمندان زمانهای بسیار دور را. نهایت سعادت می دانیم که نسل خشک و ددآسای زمان ما از وجود چنین مرد عاقل و باشرف و جسور، و در عین حال شوخ طبع، برخوردار است. کتابی است در اعلی درجه آموزنده، بسیار بلند مرتبه، و برتر از ستیزهای حزبها و تضاد عقیده ها.»

http://ketabnak.com/comment.php?dlid=1787
 

matin320

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,373
امتیاز
10,557
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد II
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شهید باهنر
رشته دانشگاه
دامپزشک / سیاست
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

واقعا تاپیک مفید و جالبیه. ولی به نظرم اگه موضوعاتش به تاپیک های مختلف تفکیک بشه خیلی بهتر میتونه مطالب رو انتقال بده...
از موسس تاپیک میخوام دراین رابطه همانگی های لازم رو انجام بده...
 

maziar

مازیمون
ارسال‌ها
1,962
امتیاز
6,833
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران، استانبول، کوالالامپور، اُسلو!
دانشگاه
Universitetet i Oslo
رشته دانشگاه
ریاضی، CS، نانو الکترونیک
پاسخ : تا قهقرا ... ( بررسی مکاتب فلسفی حاکم بر غرب )

خیلی ها به اشتباه مقوله سیتنیسم را با شیطان پرستی یکسان میدانند. شیطان پرستی قسمت کوچکی از هدف نهائی سیتنیسم است. در سیتنیسم که روزی به شیطان پرستی منجر خواهد شد زیرشاخه هائی را میبینیم که جمعیت بسیاری از افراد خودآگاه یا ناخودآگاه گرفتار آن شده و تا مراحل زیادی از آن را طی کرده اند. به بعضی از این زیر شاخه های سیتنیسم به صورت خلاصه و به ترتیب و مرحله به مرحله اشاره میکنم :

Atheism
یعنی تفکری که در اون معتقد به وجود هیچ گونه قدرته مافوق طبیعی نیست.

خوب پس اصلن نه خدایی هست نه شیطانی نه فرشته ای نه چیزه دیگه ای. چطور این قراره به شیطان پرستی برسه ؟‌
مساله فرار از خرافه هست و بررسی حقیقت و علم. چه ربطی به شیطان داره ؟

ببینید شما نوشتتون به شدت متعصبانه هست و بدون شناخت کافی از هیچ کدوم از این مکاتب و عقاید.
 
بالا