باسخ : كردهمايي سمباديا و بنياد كودك
ملت شريف ايران،
عاغا نصف مشكلات همايش تقصير من بود حس ميكنم
(نصف ديكشم تقصير حج و زيارت و اينا)
قضيه اين بود كه مث مرد همه جي دير رسيد ، يني من اومدم داخل ضمن جمع كردن كعبه و نصب برجم بنياد همزمان بسوورد سيستم رو ميزدم.:د بعد علت ديكش اين بود كلن من تا دقيقا لحظه اي كه رفتم لب تاب رو آوردم قرار نبود مسئول سيستم باشم و يهو شدم، تازه لب تابم قرار بود يه جي ديكه باشه. بعد كاملا يهويي يه لب تاب با كلي قلب و اسكلت و عروسك و توان بايين افتاد تو بغل من كفتن همينه كه هست بدو بدو آهنك ورودي رو بذار بدو(سيستم قرار بود مك يا ابل باشه بعد دونفرم قرار بود مسئولش باشن تازه)، +آخر اينقد اونجا راه رفتم ملت كفتن نويد اين لب تاب توئه؟! اينا جيه جسبوندي روش؟!! كه از زهرا اجازه كرفتيم همشو كنديم ردشم موند تازه
++ هنوز ناخونام ميسوزه، دوتا انكشتم زخم كرد كندشون، شانس آوردم بهاره و ياسمن بودن .
بعد اينا به كنار سين (صين،سن،ثين...) برنامه ها اصلا نداشتيم اونجا هعي مجري كه ميشست ازش اطلاعات ميكرفتم.(واسه همين مجري بايين نميرفت كنار من رو سن ميشست) +همون سين دست اونم خودم با كنكاش از تو كيف زينب در شرايط اضطراري يافتم و ده بارم بدليل زيغ وقت جلو عقبش كرديم يا سرو تهش خورد.
و ساير قضايا...
براي همين من به شخصه از هر كندي كه در هماهنكي صوت و تصوير و اينا زدم عذر ميخوام ولي با شرايط اونجا كلي تلاش كردم كار رو جمع كنم.
+ عينكم رو جا كذاشته بودل بعد از بالا سن يكم جهره ها تار بودند كلا برام، كلا مشغول بودم وقت زيادي براي ملاقات افراد و شناختن دوستان نبود، اما از ملاقات تمام دوستاني كه به فيض زيارتم نائل (
) شدند خيلي خوشحال شدم
خيلي افراد جديد رو كه نديده بوديم ملاقات كرديم خيلي دوستان قديمي هم تجديد ديدار شد كه عالي بود
++آخر عينك دودي من جا موند تو نمازخونه اي كه وسايلارو كذاشتيم، كسي برنداشتش بجه ها؟بايد برم امروز بردارم خودم، كسي برنداشتش برام؟
+++بعد همايشم خوب بودش :د
++++فيلم و عكسايي كه كرفتيم كلن يكي سرجمع بكنه بعد ميخوام منم :د