انگیزه‌‌ی شما از درس خوندن.

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع diakofeiz
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
باهاش کار افرینی کنم
باهاش کار کنم
باهاش تیکه بندازم
باهاش ذهنم باز بشه
باهاش حال کنم برم تو فضا
اعتماد به نفسم زیاد شه
به دوستام تقلب بدم رفاقتمون عمیق شه :)
جواب بچمو بدم
 
خیلی جالب بود. بیشتریا نوشته بودن انگیزه ای ندارم.
منم انگیزه ای ندارم
چون همه درس میخونن، ما هم درس میخونیم
چون مادر و پدر میگن درس بخون، ما هم درس میخونیم
چون پسرخاله مون رفته درس خونده، ما هم درس میخونیم

بعضیا هم انگیزه دارن. در نهایت اونا هستن که واقعا موفق میشن...
 
شما دوست دارین که بتونین شکمتون رو سیر بکنین. یک مسیرها و روندهایی از طرف جامعه به شما تحمیل می‌شه. آیا بعدها می‌تونید به خودتون بگید چون جامعه به من تحمیل کرد و من رو اذیت کرد، من درس نخوندم و الان بدبخت شدم؟ نه. این جزو گزینه‌ها نیست. انگیزه دیگه چه صیغه‌ایه؟ مگه این دروس و سرفصل‌ها رو شما انتخاب و تنظیم کردید که بخواید انگیزه خاصی برای خوندنشون داشته باشین؟ شما موش‌های[آزمایشگاهی]ی هستید که محکوم به تحمل دبیران و مشاوران پول‌دوست، انجام تمرین، دادن امتحان، انتخاب رشته، انتخاب واحد، آماده شدن برای پذیرش دانشگاه و این قبیل چیزهایید.
بیایید با خودتون روراست باشید. به فرض که شما بین ریاضی و تجربی یکی رو انتخاب کردید. آیا این به این معنیه که شما به دبیران و برنامه هفتگی و درس‌ها و سرفصل‌ها و سررسید تحویل تمرین و آزمون و رتبه‌بندی و جنگ اعصاب و مقایسه تحمیلی با دیگران و جلسه با به اصطلاح «مشاور» اهمیتی می‌دید؟
شما محکوم به انتخابید. این توهم براتون پیش نیاد که تعلقی به اون انتخاب دارید. به شما اعداد رو می‌چسبونن. عناوین و مدارک و رتبه و نمره. شما با این‌ها تعریف نمی‌شید. به این‌ها اهمیت نمی‌دید. دلیلی برای پذیرفتن این‌ها ندارید. شما روح‌های آزاده و سرگردانی هستید. سیستم‌های ارزیابی ساخت انسان، صلاحیت رده‌بندی و دسته‌بندی شما رو ندارن. می‌دونید چرا ندارن؟ چون کمیت‌ها قابل اندازه‌گیری هستن. آیا انسان‌ها قابل اندازه گیری هستن؟ اگر نهادی از جامعه گفت من می‌تونم انسان رو اندازه بگیرم آیا ادعاش ارزشی داره؟
وقتی برای چیزی انگیزه داشته باشید، خودتون می‌دونید؛ نیاز نیست زور بزنید. چیزی که شما رو مشغول خودش بکنه یعنی شما انگیزه‌ای برای مشغولش بودن دارید. نیاز نیست یک مسیر بلندمدت و مبهم رو به عنوان علاقه خودتون جا بزنید.
یه عده آدم که کسی جز خودشون اعتبارشون رو تأیید نکرده، سیستم غیرمنعطفی که طراحی کردن رو به افراد دیگر جامعه تحمیل می‌کنن. عده‌ای مثل خرگوش از ترس چماق و به تحریک هویج از خودشون تهی می‌شن و با خرگوش مطلوب یکی می‌شن. عده‌ای هم دچار گوزپیچی مغزی می‌شن که من کِی انتخاب کردم مطالبات سیستم رو تأمین کنم:-?
 
بتونم به اون چیزی که میخوام برسم
 
انگیزه (یا بهتره بگیم هدف) دارم ولی اشتیاقش رو ندارم.
یکی از علایقمو پیدا کردم جدیدا که اونم سفر کردنه :)) راستش درس میخونم تا برم دانشگاه خوب و یه شغل خوب (هدف:پزشکی) گیرم بیاد بعدش انقد کار کنم و پول دربیارم که بتونم چیزایی که قبلا میخواستمشون ولی محدودیت پول نمیذاشت رو بتونم تامین کنم و بعدش هم با پول خودم برم و به کشور های مختلف سفر کنم.(راستش بعضی موقع ها به خودم میگم واسه یه سفر رفتنم میشه از راه های دیگه هم رفت مثل رشته های مربوط به گردشگری و... پس چرا این روش ولی بازم)
 
انگیزه من کلا متغیره ولی وقتی هدف گذاری می کنم انگیزه هه خیلی جواب میده:)
به یه هدف رسیدم هدف بعدی فعلا اینجوری تا ببینم آخرش چی میشه
اگه منظور از انگیزه علت هم باشه چون با درس خوندن خوش میگذره
 
خب برای اینکه ایندمو بسازم نیاز به تحصیلات درست حسابی دارم(حداقل من).
همچنین یه بخشیش هم به خاطر علاقه هست و ابنکه بتونم یه خدمتی به کشورم بکنم.
 
جدیدا تمام انگیزم از درس خوندن این شده که8->
داروسازی دانشگاه تهران قبول بشم
بعد یه شرکت داروسازی داشته باشم
و دارو هایی که تو ایران وجود نداره و وارداتی هستن رو تولید بکنیم توی شرکت
جینس را صادر کنیم نه اینکه وارید کنیم (جمله ای از آقای میدونی چرا !)
من تنها انگیزم برا درس خوندن چشم پزشک شدنه !!!
 
یادمه که دچار بحران هویت می‌شدم وقتی فکر میکردم باید خودم رو بکشم که برترین باشم تا به دانشگاهی برم که اون جا برترین باشم و بعد شغلی داشته باشم و در اون برترین باشم و هیچ وقت قرار نیست از این فشار کاسته بشه و بعد می‌میرم. فضیلتی در برتری نیست. سعی کنید برترین نباشید.

هر سلسله‌مراتبی، یه سیستم انتزاعی بی ریشه است که برای برتری‌جویی ازش استفاده میشه.

رها کنید.

در دنیایی که همه می‌خواهند چیزی شوند تو هیچ شو. در انسان نه ظن منیت بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر آن چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
 
خب من کلا عاشق درس خوندنم.البته یه سری چیزای مسخره هم هست که باید بخونیم ولی خب کنکوره دیگه!they do not fucking care!!!!و فکر کردن به دانشگاه مورد علاقم بهم انگیزه میده.یه چیز دیگه!دوست مجازیمم مثل خودمه.توی اسنپ چت باهاش آشنا شدم و اونم دانشجوی پزشکیه!توی فاکینگ هاروارد.خیلییی چیزای علمی دوست داره و حتی چند تا هودی جدول مندلیفم داره(کیوت).she is also gay!(اگه هوموفوبیکی گمشو اون ور.)و اینکه آره دیگه یکی از انگیزه های خیلییییی قویم همین جکیه.امیدوارم یه روز از نزدیک همو ببینیم.خب دیگه برم ادامه خر زدنمو انجام بدم.بای 😂 🥰
 
بگم؟ مطمینید....؟
اقا من واسه تیزهوشان قبول شدن هدف نداشتم...
بعد انتظار انگیزه دارید؟
حالا میگم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب راستیتش موفق شدن...
 
-انگیزه ی شما واسه ی درس خوندن چیه ؟

-این انگیزه چه قدر قویه ؟؟

بسیار زیاد
زیاد
کم
ناچیز

-از دبیرستان چی می خواین ؟

انتظار دارید بعد از دبیرستان چی کاره بشین ؟؟؟
فقط نمره !
 
هوممممم .
برم دانشگاه های تاپ جهان (چون فرصت خوبی برای تحقیق پیدا میکنم.)
برای اینکه بتونم واردشون بشم بهترین راه المپیاد هستش
برای اینکه المپیاد بتونم بخونم باید درس بخونم .
برای اینکه وقت بیشتری برا المپیاد داشته باشم هم باید نمراتم هم خوب باشه که بهم معافیت بدن .
برای همین باید درس بخونم
 
Back
بالا