گزارش وضعیت

  • شروع کننده موضوع
  • توقیف شده
  • #1

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,738
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
بیاین یه گزارش از وضعیت خودتون بدین ببینیم در چه حالین :)
هرچیزی غیر از درس البته
که باعث ایجاد استرس برای بقیه نشه
 

amirheli

کاربر فعال
ارسال‌ها
33
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب ناحیه 2 شیراز
شهر
شیراز
دانشگاه
IAU
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : گزارش وضعیت

وضعیت خوبه دیگه :D تلاش خودمو کردم .... بقیشو اون بالا سری مشخص میکنه x:
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : گزارش وضعیت

من بگم؟!
من العان دیگه زدم به سیم آخر کلن واسه ام هیچی مهم نیست دیگه.
تهش میشم پشت کنکور.چی میشه مگه؟! هان؟! این همه آدم موندن پشت کنکور چی شده؟
منم یکی اش. والّا!
 

Мох

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
179
امتیاز
2,926
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : گزارش وضعیت

تاپیک یخورده جالب نیست :D باعث میشه عده ای نخونن حتی + اضطراب بیشتر واسه اونی که کمتر خونده ...
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : گزارش وضعیت

امروز وضعیت بسیار بارونی بود هوا بس ناجوان مردانه 2نفره بود ... ;))
با این که در دل کویر زندگی میکنیم وضعیت هوا بسیار مناسب و دل چسب می باشد .... ;;)
لازم به ذکر است که 1 هفته ای هست هوا بارونیه



و در آخر : روحانی مچکریم
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گزارش وضعیت

من میخوام یه نفر رو که تو این صفحه پست داده بکشم ;;)
هوای اصفهانم خوبه... 8->
اما خوش به حالتون منم هوای بارونی میخوام :-<

ولی من فکر میکنم فقط باید به خدا اعتماد کنم و به رحمتش امیدوار باشم...
اصلا تصمیم برای 94 رو گناه میدونم، چون انگار از خدا نا امید شدم...
با اینکه خیلی درسام مونده ولی دلیلی نداره وقتی دارم تلاشم رو میکنم چشم به رحمتش نداشته باشم...
 

sadafak

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
252
امتیاز
1,209
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گزارش وضعیت

من فکنم با این وضعیت پیش برم قشنگ امیدم باید به 94 باشه :|
یه هفتس هرروز دارم فوقش 5 ساعت درس میخونم(تعطیلیما مثن)
خیلی از خودم بدم اومده خدا من چی کنم؟ :-s :((
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از saaad:D :
من فکنم با این وضعیت پیش برم قشنگ امیدم باید به 94 باشه :|
یه هفتس هرروز دارم فوقش 5 ساعت درس میخونم(تعطیلیما مثن)
خیلی از خودم بدم اومده خدا من چی کنم؟ :-s :((
بنده به شما توصیه میکنم ابتدا از خودت بدت نیاد چون فایده نداره سپس سعی کن صبح ها زود بیدار شی نمازت رو بخونی ;;) و در وقت های دیگه همینجور خوابتون رو منظم کرده و درستان را بخوانید ;;)
 

AlirezaRajabi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
332
امتیاز
2,930
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ابهر
دانشگاه
تبریز
پاسخ : گزارش وضعیت

توصیه گرانِ گرامی؛
توصیه ای کنید کسی را که هنوز هم که هنوز است میانگینِ مطالعاتِ هفتگی اش از مرزِ ساعت نِمیگذرد!
==
حالا توصیه و اینا زیاد مهم نیس،بیشتر خواستم به دوستان امید بدم، :D
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از علیرضا.ر :
توصیه گرانِ گرامی؛
توصیه ای کنید کسی را که هنوز هم که هنوز است میانگینِ مطالعاتِ هفتگی اش از مرزِ ساعت نِمیگذرد!
==
حالا توصیه و اینا زیاد مهم نیس،بیشتر خواستم به دوستان امید بدم، :D
من به شما توصیه میکنم در حرکت اول حای درس خوندن با استراحتت رو عوض کن مثلا 3 ساعت استراحت ککن نیم ساعت بخون فقط لطفا از ساعت 7 صبح شرو کن به استراحت کردن =)) =)) برای گام اولیه خیلی خوبه :))
 

AlirezaRajabi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
332
امتیاز
2,930
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ابهر
دانشگاه
تبریز
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از هشترودي كوچولو :
من به شما توصیه میکنم در حرکت اول حای درس خوندن با استراحتت رو عوض کن مثلا 3 ساعت استراحت ککن نیم ساعت بخون فقط لطفا از ساعت 7 صبح شرو کن به استراحت کردن =)) =)) برای گام اولیه خیلی خوبه :))
اولن که سلامَلِکُم توصیه گرِ شماره ی یک! :D
اینطوری فشار نیاد بهم؟یهو دارم صد و پنجاه درصد به مطالعم اضافه میکنما... :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • توقیف شده
  • #13

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,738
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از سـوگـنـد :
من بگم؟!
من العان دیگه زدم به سیم آخر کلن واسه ام هیچی مهم نیست دیگه.
تهش میشم پشت کنکور.چی میشه مگه؟! هان؟! این همه آدم موندن پشت کنکور چی شده؟
منم یکی اش. والّا!
با احترام به همه ی پشت کنکوری های عزیز و ارجمند از جمله خودم :))
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از امــیـــررضـــا :
بیاین یه گزارش از وضعیت خودتون بدین ببینیم در چه حالین :)

خودمو باختم :| اعتراف به این موضوع واقعاً برام سخته ولی خودمو باختم ، شاید مسخره به نظر برسه برای کسی که گند شده به سال سرنوشتش و کنکورش و از دوازده ما ، یک ماه و نیم آخرش رو به فکر افتاده ، شاید همچین کسی اجازه نداره خودشو ببازه چون خودش از هیچی استفاده نکرده ولی به اینجا که رسیدم ، دور و بر خودمو نگا میکنم میبنم دیگه ترس برم داشته ، قفل کردم نمیدونم چیکار کنم

روزا به جای خوندن فکر و خیال برم مبدارم که خب طوری نیس کرمان قبول شم و بمونم شاید دانشگاه جالب نباشه و به پای آرزوم که دانشگاه تهران نرسه ولی خب انجا همه چی دارم حتی بلافاصله کار برام جوره اما از ی طرف من نه شرایط موندن تو این خونه رو میتونم حمل کنم نه عذاب فکر و خیال بودن تو اون داشنگاه ها رو ، یا گاهی اوقات با خودم میگم فوقش پشت کنکور میمونم سال دیگه ، خبکسی مثه من عمرن دووم بیاره یه سال تو این خونه تو اون جو مزخرف و از این طرف سرکوفت های خانواده و ... بعد با خودم میگم چهل روزم وقت زیادیه میخونم هر روز اونقد که برسونم یه دانشگاه خوب یا حداقل متوسط رو خارج از اینجا بعد یادم میاد سر درد ها و عصبی شدنمو لرزیدنامو عربده کشیدنامو که بعد 2 3 ساعت خوندن اتفاق میوفته - مهم نیس کسی بگه دارم بهونه میارم :| - آخرش میزنم به سیم آخر میگم من که همیشه دوس داشتم کردستان ، دیگه اونقد رو رتبه میارم اونجا قبول شم ، بعد آخرش به خودم میگم سنگین تر نیس به جای فرار از کرمان و رفتن به اون طور دانشگاهی خودمو دار بزنم ؟ :rolleyes:

خعلی زور داره به کسی که گاهی اوقات فکر میکنه یک و نیم ماهم بسه برا کنکور و 10 ماهشو ریخته تو چاه توالت بگن ، تو رو خیال و ترس هیبت غولی به نام کنکور نابود کرد ، نه بابا اینطوریا نبود ، منو رفیق بازیام ، عشق و عاشقیام ، زندگی تو آینده و گذشته و صد البته گوشاد بازیام نابود کرد :|

آعا من هنوز میگم من از نفس شکست چه تو کنکور چه هر کوفت دیگه نمیترسم اما بابت همون تفکراتم از عواقبش جدیداً میترسم :|

چی بخونم ؟ چطوری بخونم که رتبم از 10000 تخمین سنجش برسه به 2 3000 حداقل :| ؟ این شده دغدغه ی من

حالا اینا خوبس که ، اد همین آخر کاری 40 روز مونده به موعود قوه ی عشقولانه ی ما شق کرده :| یه وضی میگم یه چی میشنوی ، دارم به این نتیجه میرسم نا امیدیم مثه باتلاقه ، بیوفتی توش هی بیشتر فرو میری ، مثلاً الان نا امیدی از کنور منو درگیر کرد نا امیدی های دیگر و ناکامی و ها دپ بودنای دیگمم همه با هم اومدن کمکش که بیشتر منو فرو کنن

این وسط فقط یه چیزه که نگذاشته که کلاً فرو برم و خفه شم ، اون یه جملس که هر لحظه تو سرم فریاد میکشه ، "تو باس پوز اونایی که ضهفتو باور کردن ولی خستگیتو باور نکردن ، به خاک بمالی" البته تقریباً تو همین حوالی که این جملهه داره فریاد میکشه اون تفکرات کذایی هم به سراغم میان

رو کردم مامانم گفتم خیالت راحت هم دانشگاه قوی تز ار کرمان هس هم ضعیف تر ، یه جوری تعیین رشته میکنم که عمرن کرمان نباشم ، اونم گف به درک برو جهنم اصن :| :| :|

خلاصه وضع ما اینجوریاس ...
 

alexis1375

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
234
امتیاز
457
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
پاسخ : گزارش وضعیت

من نمیدونم چرا همیشه تو زندگیم نزدیک امتحانا میبرم
حالا هم دو هفتس زدم زیرش کلا
اما تصمیم دارم بخونم
پ.ن:الان ما اینا رو نوشتیم هدف چیه؟قراره چه اتفاقی بیوفته؟
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از علــی[میم] :
خودمو باختم :| اعتراف به این موضوع واقعاً برام سخته ولی خودمو باختم ، شاید مسخره به نظر برسه برای کسی که گند شده به سال سرنوشتش و کنکورش و از دوازده ما ، یک ماه و نیم آخرش رو به فکر افتاده ، شاید همچین کسی اجازه نداره خودشو ببازه چون خودش از هیچی استفاده نکرده ولی به اینجا که رسیدم ، دور و بر خودمو نگا میکنم میبنم دیگه ترس برم داشته ، قفل کردم نمیدونم چیکار کنم

روزا به جای خوندن فکر و خیال برم مبدارم که خب طوری نیس کرمان قبول شم و بمونم شاید دانشگاه جالب نباشه و به پای آرزوم که دانشگاه تهران نرسه ولی خب انجا همه چی دارم حتی بلافاصله کار برام جوره اما از ی طرف من نه شرایط موندن تو این خونه رو میتونم حمل کنم نه عذاب فکر و خیال بودن تو اون داشنگاه ها رو ، یا گاهی اوقات با خودم میگم فوقش پشت کنکور میمونم سال دیگه ، خبکسی مثه من عمرن دووم بیاره یه سال تو این خونه تو اون جو مزخرف و از این طرف سرکوفت های خانواده و ... بعد با خودم میگم چهل روزم وقت زیادیه میخونم هر روز اونقد که برسونم یه دانشگاه خوب یا حداقل متوسط رو خارج از اینجا بعد یادم میاد سر درد ها و عصبی شدنمو لرزیدنامو عربده کشیدنامو که بعد 2 3 ساعت خوندن اتفاق میوفته - مهم نیس کسی بگه دارم بهونه میارم :| - آخرش میزنم به سیم آخر میگم من که همیشه دوس داشتم کردستان ، دیگه اونقد رو رتبه میارم اونجا قبول شم ، بعد آخرش به خودم میگم سنگین تر نیس به جای فرار از کرمان و رفتن به اون طور دانشگاهی خودمو دار بزنم ؟ :rolleyes:

خعلی زور داره به کسی که گاهی اوقات فکر میکنه یک و نیم ماهم بسه برا کنکور و 10 ماهشو ریخته تو چاه توالت بگن ، تو رو خیال و ترس هیبت غولی به نام کنکور نابود کرد ، نه بابا اینطوریا نبود ، منو رفیق بازیام ، عشق و عاشقیام ، زندگی تو آینده و گذشته و صد البته گوشاد بازیام نابود کرد :|

آعا من هنوز میگم من از نفس شکست چه تو کنکور چه هر کوفت دیگه نمیترسم اما بابت همون تفکراتم از عواقبش جدیداً میترسم :|

چی بخونم ؟ چطوری بخونم که رتبم از 10000 تخمین سنجش برسه به 2 3000 حداقل :| ؟ این شده دغدغه ی من

حالا اینا خوبس که ، اد همین آخر کاری 40 روز مونده به موعود قوه ی عشقولانه ی ما شق کرده :| یه وضی میگم یه چی میشنوی ، دارم به این نتیجه میرسم نا امیدیم مثه باتلاقه ، بیوفتی توش هی بیشتر فرو میری ، مثلاً الان نا امیدی از کنور منو درگیر کرد نا امیدی های دیگر و ناکامی و ها دپ بودنای دیگمم همه با هم اومدن کمکش که بیشتر منو فرو کنن

این وسط فقط یه چیزه که نگذاشته که کلاً فرو برم و خفه شم ، اون یه جملس که هر لحظه تو سرم فریاد میکشه ، "تو باس پوز اونایی که ضهفتو باور کردن ولی خستگیتو باور نکردن ، به خاک بمالی" البته تقریباً تو همین حوالی که این جملهه داره فریاد میکشه اون تفکرات کذایی هم به سراغم میان

رو کردم مامانم گفتم خیالت راحت هم دانشگاه قوی تز ار کرمان هس هم ضعیف تر ، یه جوری تعیین رشته میکنم که عمرن کرمان نباشم ، اونم گف به درک برو جهنم اصن :| :| :|

خلاصه وضع ما اینجوریاس ...
خیلی شیک شبیه من عستی تو. ناامیدی قشنگ رخنه کرده توی تک تک سلول هام! همه چی رو قهوه ای میبینم در حال حاظر! :-خط صاف
من هم تمام آرزوم تهران و رفتن از تبریز به هر نحو ممکن هست ولی خیلی خوب دارم میبینم که رتبه ام به تهران نمیرسه. چهار سال تمام با آروزی تهران زندگی کردم الان بعد از نشدن المپیادم این داره تبدیل میشه به دومین نشدن!

ولی...!

باور کن این چهل و چند روزم بخونی ضرر نکردی! چون هر چی رتبه کمتر بیاری همون قدر بهتر میشه در نهایت.
من الان رسمن خودمو گذاشتم پشت کنکور! :د آدم خیالش راحته! :د
به نظر من میارزه یه سال بمونی پشت کنکور ولی بعدش به اون چیزی که میخوای برسی!
بعد میگی حرف اطرافیانم به نظرم چون پسر هستی ظاهرن خیلی راحت تر از من میتونی دایورت کنی حتی! :-"

اگه نتونستی همین امسالم همون طور که خودت گفتی به خاطر به خاک مالیدن پوز اونایی که دست کم گرفتنت بخون! این خودش خیلی انگیزه عست.
به این فکر کن اگه امسالم خدای نکرده نشد ماکسیموم سال بعد به همه ی اون چیزی که میخوای میرسی× خیلی بهتر از اینه که ان سال جایی بخونی که اصن نمیخوایش!

اون فاز عشق هم که میگی کاملن صحیح هست. سال پیش یک ماه مونده به المپیادمون رسمن ر×ید به زندگی ام :))) امسالم گویا منتظر عس خرداد برسه بعد شوروع کنه! فلن اردیبهشت عه!
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گزارش وضعیت

من یه بار در اوج نا امیدی قران رو باز کردم...
ایه اومد کسانی که به رحمت پرورگار خویش ایمان ندارند جاشون ته جهنمه و اینا(جمله م تو حلقم :D [SIZE=78%])[/SIZE]
[/size][SIZE=78%]هیچی دیگه به این نتیجه رسیدم اگه بخوام به 94 فکر کنم نه تنها کلی بدبختی در راهه بلکه یه گناه بزرگ محسوب میشه...[/SIZE]
[/size][SIZE=78%]هیچی دیگه الان واقعا به رحمت خدا امیدوارم...بالاخره با روزی 10 12 ساعت خوندن یه فرجی میشه!![/SIZE]
[/size]
و اینکه برین درصدای سال های قبل رو نگاه کنین شاید حالتون بهتر شد...
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از سـوگـنـد :
خیلی شیک شبیه من عستی تو. ناامیدی قشنگ رخنه کرده توی تک تک سلول هام! همه چی رو قهوه ای میبینم در حال حاظر! :-خط صاف
من هم تمام آرزوم تهران و رفتن از تبریز به هر نحو ممکن هست ولی خیلی خوب دارم میبینم که رتبه ام به تهران نمیرسه. چهار سال تمام با آروزی تهران زندگی کردم الان بعد از نشدن المپیادم این داره تبدیل میشه به دومین نشدن!

ولی...!

باور کن این چهل و چند روزم بخونی ضرر نکردی! چون هر چی رتبه کمتر بیاری همون قدر بهتر میشه در نهایت.
من الان رسمن خودمو گذاشتم پشت کنکور! :د آدم خیالش راحته! :د
به نظر من میارزه یه سال بمونی پشت کنکور ولی بعدش به اون چیزی که میخوای برسی!
بعد میگی حرف اطرافیانم به نظرم چون پسر هستی ظاهرن خیلی راحت تر از من میتونی دایورت کنی حتی! :-"

اگه نتونستی همین امسالم همون طور که خودت گفتی به خاطر به خاک مالیدن پوز اونایی که دست کم گرفتنت بخون! این خودش خیلی انگیزه عست.
به این فکر کن اگه امسالم خدای نکرده نشد ماکسیموم سال بعد به همه ی اون چیزی که میخوای میرسی× خیلی بهتر از اینه که ان سال جایی بخونی که اصن نمیخوایش!

اون فاز عشق هم که میگی کاملن صحیح هست. سال پیش یک ماه مونده به المپیادمون رسمن ر×ید به زندگی ام :))) امسالم گویا منتظر عس خرداد برسه بعد شوروع کنه! فلن اردیبهشت عه!

شاید به خاطر پسر بودنم امکانات دایورت رو داشته باشم ، اما به خاطر پسر بودن حق ضعف نشون دادن و بیخیال بودنو ندارم :)) سال دیگه از اینم که هس بدتر میشه :D بعدشم که خدمت مقدس ... پسرم دیگه به هر حال ، باباهه 2 سال اضاف بر قرداد بخسبم تو خونش با لگد میندازتم بیرون :-" تو این وضع اقتصادی :)) هیشکیم نمیاد دستم بگیره ببره خونه بخت ، فضا برا ناز کردنم ندارم :))
 

sogand1374

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,858
امتیاز
8,757
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از علــی[میم] :
شاید به خاطر پسر بودنم امکانات دایورت رو داشته باشم ، اما به خاطر پسر بودن حق ضعف نشون دادن و بیخیال بودنو ندارم :)) سال دیگه از اینم که هس بدتر میشه :D بعدشم که خدمت مقدس ... پسرم دیگه به هر حال ، باباهه 2 سال اضاف بر قرداد بخسبم تو خونش با لگد میندازتم بیرون :-" تو این وضع اقتصادی :)) هیشکیم نمیاد دستم بگیره ببره خونه بخت ، فضا برا ناز کردنم ندارم :))
من دیگه عرضی ندارم :-"
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : گزارش وضعیت

به نقل از علــی[میم] :
خودمو باختم :| اعتراف به این موضوع واقعاً برام سخته ولی خودمو باختم ، شاید مسخره به نظر برسه برای کسی که گند شده به سال سرنوشتش و کنکورش و از دوازده ما ، یک ماه و نیم آخرش رو به فکر افتاده ، شاید همچین کسی اجازه نداره خودشو ببازه چون خودش از هیچی استفاده نکرده ولی به اینجا که رسیدم ، دور و بر خودمو نگا میکنم میبنم دیگه ترس برم داشته ، قفل کردم نمیدونم چیکار کنم

روزا به جای خوندن فکر و خیال برم مبدارم که خب طوری نیس کرمان قبول شم و بمونم شاید دانشگاه جالب نباشه و به پای آرزوم که دانشگاه تهران نرسه ولی خب انجا همه چی دارم حتی بلافاصله کار برام جوره اما از ی طرف من نه شرایط موندن تو این خونه رو میتونم حمل کنم نه عذاب فکر و خیال بودن تو اون داشنگاه ها رو ، یا گاهی اوقات با خودم میگم فوقش پشت کنکور میمونم سال دیگه ، خبکسی مثه من عمرن دووم بیاره یه سال تو این خونه تو اون جو مزخرف و از این طرف سرکوفت های خانواده و ... بعد با خودم میگم چهل روزم وقت زیادیه میخونم هر روز اونقد که برسونم یه دانشگاه خوب یا حداقل متوسط رو خارج از اینجا بعد یادم میاد سر درد ها و عصبی شدنمو لرزیدنامو عربده کشیدنامو که بعد 2 3 ساعت خوندن اتفاق میوفته - مهم نیس کسی بگه دارم بهونه میارم :| - آخرش میزنم به سیم آخر میگم من که همیشه دوس داشتم کردستان ، دیگه اونقد رو رتبه میارم اونجا قبول شم ، بعد آخرش به خودم میگم سنگین تر نیس به جای فرار از کرمان و رفتن به اون طور دانشگاهی خودمو دار بزنم ؟ :rolleyes:

خعلی زور داره به کسی که گاهی اوقات فکر میکنه یک و نیم ماهم بسه برا کنکور و 10 ماهشو ریخته تو چاه توالت بگن ، تو رو خیال و ترس هیبت غولی به نام کنکور نابود کرد ، نه بابا اینطوریا نبود ، منو رفیق بازیام ، عشق و عاشقیام ، زندگی تو آینده و گذشته و صد البته گوشاد بازیام نابود کرد :|

آعا من هنوز میگم من از نفس شکست چه تو کنکور چه هر کوفت دیگه نمیترسم اما بابت همون تفکراتم از عواقبش جدیداً میترسم :|

چی بخونم ؟ چطوری بخونم که رتبم از 10000 تخمین سنجش برسه به 2 3000 حداقل :| ؟ این شده دغدغه ی من

حالا اینا خوبس که ، اد همین آخر کاری 40 روز مونده به موعود قوه ی عشقولانه ی ما شق کرده :| یه وضی میگم یه چی میشنوی ، دارم به این نتیجه میرسم نا امیدیم مثه باتلاقه ، بیوفتی توش هی بیشتر فرو میری ، مثلاً الان نا امیدی از کنور منو درگیر کرد نا امیدی های دیگر و ناکامی و ها دپ بودنای دیگمم همه با هم اومدن کمکش که بیشتر منو فرو کنن

این وسط فقط یه چیزه که نگذاشته که کلاً فرو برم و خفه شم ، اون یه جملس که هر لحظه تو سرم فریاد میکشه ، "تو باس پوز اونایی که ضهفتو باور کردن ولی خستگیتو باور نکردن ، به خاک بمالی" البته تقریباً تو همین حوالی که این جملهه داره فریاد میکشه اون تفکرات کذایی هم به سراغم میان

رو کردم مامانم گفتم خیالت راحت هم دانشگاه قوی تز ار کرمان هس هم ضعیف تر ، یه جوری تعیین رشته میکنم که عمرن کرمان نباشم ، اونم گف به درک برو جهنم اصن :| :| :|

خلاصه وضع ما اینجوریاس ...
همیشه گفتم تو هیچ وقت نخواستی :D
+ رسوندن تو از به قول خودت 10000 به 2-3 هزار منطقه که بتونی یه علوم کامپیوتر تو تهران قبول شی واثعا کاری نداره اگه خودت میخواستی که میدونم خودت نمیخوای :-"
من آقای ینسی جزو پشتیبان هارو بهت معرفی میکنم اگه میخوای بخونی .... .
+ تو میتونی ریاضیتو بترکونی به راحتی ...
 
بالا