خانه‌ی سالمندان

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

ولی بازم بنظر من کسی که علاقه داشته باشه اون هزینه رو به جون میخره و نمیذاره مادرو پدر پیرش یه گوشه ی اون اسایشگاه عذاب بکشن از تنهایی و نخواسته شدن و خیلی چیزای دیگه!

ببین چرا فک میکنی گوشه خانه سالمندان یه جای وحشتناکِ؟! صرفا" یه گوشه ایه مثه همه گوشه های دنیا.اتفاقا" اونجا آدم کلی پیرزن میبینه که مثه خودش تنهان و مثه همن و میتونن همو درک کنن و میتونن کلی لحظه خوب برای هم رقم بزنن.بخندن و گل یا پوچ بازی کنن خوبه که!
نه ربطی نداره.من عاشق یه نفریم ایا باید خودمو براش به فنا بدم؟؟؟ ادم باید منطقی برخورد کنه.باید ببینه چجوری میشه هم دل پدر و مادرشو به دست بیاره و هم زندگی خودش خراب نشه.من نمیگم با هزینه پرستار زندگی داغون میشه و پولامون تموم میشه مثن.من میگم هزینه پرستار با خونه سالمندان واقعن قابل مقایسه نیست.و حتی پرستار خوب که بیاد خونه خوب باشه کمه.بالاخره پرستار هم روحیه داره و ترجیح میده نگهداری بچه به عهده بگیره تا اینکه ایزی لایفِ یک پیرمردُ عوض کنه!

 

[sadlove]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

خب چرا؟
دلایل خیلی زیادی میتونه وجود داشته باشه که اثبات کنه اونجا خیلی خیلی بهتر از اینکه تو خونه خودت تنها و فرتوت بمونی یه گوشه و خیره شی به یه دیوار سفید که پر از خاطرات دوران جوانیه انسانه.

در مورد همه هم این صدق نمیکنه دخترم .
نوه های ادم عروس و داماد و اینا میان به ادم سر می زنن . شوعر ادم هست .
بعد مثلن پارک میره ادم . الان خلدبرین تو شیراز همینجوره . اونقدر برنامه دارع واسه سالمندا . خیلیاشون میان اونجا دور هم جمع میشن .
تلویزیون رادیو . یا مثلن مسجد رفتن زیارت رفتن با تورها و کلی برنامه دیگع .

خیلی بهتره نسبت به سالمندا .
اگع یه کشور دیگع بودیم میگفتم اونم خوبه ولی ایران رسیدگی نمیشه بهشون .

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

در مورد همه هم این صدق نمیکنه دخترم .
نوه های ادم عروس و داماد و اینا میان به ادم سر می زنن . شوعر ادم هست .
بعد مثلن پارک میره ادم . الان خلدبرین تو شیراز همینجوره . اونقدر برنامه دارع واسه سالمندا . خیلیاشون میان اونجا دور هم جمع میشن .
تلویزیون رادیو . یا مثلن مسجد رفتن زیارت رفتن با تورها و کلی برنامه دیگع .

خیلی بهتره نسبت به سالمندا .
اگع یه کشور دیگع بودیم میگفتم اونم خوبه ولی ایران رسیدگی نمیشه بهشون .

من براین اساس گفتم که شوهرت مورده باشه خب عروسا و دامادا خونه سالمنداعم میان خبر میگیرن دیگه.

 

[sadlove]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

من براین اساس گفتم که شوهرت مورده باشه خب عروسا و دامادا خونه سالمنداعم میان خبر میگیرن دیگه.

خو اگع مرده باشع باز هم این همه سرگرمی گفتم ""
بیان خب وقتی ادم تو خونه خودش با اینها جمع باشه دور هم ک بهتره
وقتی هم سر می زنن چرا خانه سالمندا دیگع ؟

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

خو اگع مرده باشع باز هم این همه سرگرمی گفتم ""
بیان خب وقتی ادم تو خونه خودش با اینها جمع باشه دور هم ک بهتره
وقتی هم سر می زنن چرا خانه سالمندا دیگع ؟

خونه سالمندان اون همه دوست و رفیق داری بعد میشه همه این تفریحارُ هم کرد
برای مراقبت مهرناز طرف بیماره

 

[sadlove]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

خونه سالمندان اون همه دوست و رفیق داری بعد میشه همه این تفریحارُ هم کرد
برای مراقبت مهرناز طرف بیماره

نع همشون مریض نیستن

بعدم میگم ک رسیدگی نمیکنن ایران . تا حالا سر زده رفتی ببینی ؟

طرف تعریف میکرد بابابزرگش فک کنم المانه یادم نی دقیق کدوم کشور بعد خانه سالمندان ندارن تو خونه خودش یه دستگاه به دستش وصله اینو یه دکمش بزنه سریع میان :-\ :-\

 

[Suspected Girl]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

فات کلا مثبت اندیشیااااااااا
اخه 4 تا پیرزن پیرمرد میشینن باهم گل یا پوچ بازی میکنن مثلا؟؟؟
منکه تا حالا اونجا نبودم این حرفامم از رو این مستندایی ک دیدم زدم!!! .... خب اخه بازم هرچی باشه دوست که جای خانواده رو نمیگیره
بعدشم بخاطر این میگم دلش میگیره و اینا که اخه وقتی مثلا پرستار بگیرن و و خونه ی خودت ازت مراقبت کنن اونموقع برخورد بیشتری با بچه هات (مثلا) داری و اینا بعد مثلا هفته ای یه بار حداقل میبینیشون اما خب اگه ببرنت اسایشگاه خب امکانش زیاد نیس که زیاد بهت سر بزنن!!
حتی اگه اونجا دلگیر و بد و اخ و اینام نباشه بازم همین دلتنگی ادمو از پا درمیاره

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

نع همشون مریض نیستن

بعدم میگم ک رسیدگی نمیکنن ایران . تا حالا سر زده رفتی ببینی ؟

طرف تعریف میکرد بابابزرگش فک کنم المانه یادم نی دقیق کدوم کشور بعد خانه سالمندان ندارن تو خونه خودش یه دستگاه به دستش وصله اینو یه دکمش بزنه سریع میان :-\ :-\

من رفتم یه بار.چقد بوسم کردن بابا خب از نظر رسیدگی واقعن قابل جبرانه.ینی میشه امکانات فراهم کرد.من خودم یکی از کارایی که میکنم همین ساخت یه خونه سالمندانِ.اما خب باید هزینه زیادیم بکنن تا اونجا پذیرش بشن.
اینم شغلیه

فات کلا مثبت اندیشیااااااااا
اخه 4 تا پیرزن پیرمرد میشینن باهم گل یا پوچ بازی میکنن مثلا؟؟؟
منکه تا حالا اونجا نبودم این حرفامم از رو این مستندایی ک دیدم زدم!!! .... خب اخه بازم هرچی باشه دوست که جای خانواده رو نمیگیره
بعدشم بخاطر این میگم دلش میگیره و اینا که اخه وقتی مثلا پرستار بگیرن و و خونه ی خودت ازت مراقبت کنن اونموقع برخورد بیشتری با بچه هات (مثلا) داری و اینا بعد مثلا هفته ای یه بار حداقل میبینیشون اما خب اگه ببرنت اسایشگاه خب امکانش زیاد نیس که زیاد بهت سر بزنن!!
حتی اگه اونجا دلگیر و بد و اخ و اینام نباشه بازم همین دلتنگی ادمو از پا درمیاره

مگه چیه؟ من خودم با هرپیرزنی میشینم کلی بهم خوش میگزره اونقد میخندیم.حالا اگه همسن باشیم که خیلی بهتره.خوش میگذره.کلی حرف داری که بزنی و چون آخر عمرته نمیترسی ازینکه فاش بشه یا در آیندت تاثیر بزاره!صمیمی تر میشین نسبت به دوستیای نوجونی و جوونی!
اون زمان خانواده تو جوونن.و میدونی که جوونا خیلی با مُسِن ها سازگار نیستن.با همسن هات باشی بیشتر به خودت خوش میگذره.

 

[nasim fakhr mohammadi]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

فات شما خانه‌ی سالمندانُ ندیدی خب. اونجا اینجوری که تو فکر می‌کنی نیست. ممکنه هر ده روز یه نفر بمیره میدونی این چقدر واسه روحیه‌ی بقیه بده؟!
و خب مسئولای اونجا سعی می‌کنن سالمندایی که حالشون زیاد خوب نیست با هم باشن و این شنگولا با هم و فلان ولی بازم همُ می‌بینن و دیدن یک نفر هم سنُّ سال خودت تو شرایط بد خیلی سخته.
من رفته بودم خانه‌ی سالمندان، یه نفر اونجا پارکینسون داشت و میلرزید همش (منم نمیدونم پارکینسون چه ربطی به لرزیدن داره ) بعد من که منم کلا رفتم تو خودم، شما فکر کن اون پیرزنا که هر لحظه احتمال میدن مثل اون بیمار بشن چه حالی دارن.

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

آیا این احتمال وجود نداره شما سر کلاس باشین یهو گوجه ساندویج تو گلو دوستتون گیر کنه بعد بمیره دور از جونش؟ یا با دوستتون تو پارک باشین و بخندین یهو از شدت خنده سکته مغزی کنه و درجا بمیره دور از جونش؟یا یکی از بچه های کلاستون دستش بره تو سبزی خورد کن دیگه انگشت نداشته باشه؟ من خیلی خودم احساساتیم.اما واقن اینا ممکنه اتفاق بیفته پس زندگی نکنیم؟یا نریم مدرسه؟باید واقع بین بود خب.اینکه آدم تو خونش باشه و هرازگاهی بچه هاش بیان خبر بگیرن ازش،بازم آدم تنهاس.دوست بودن با کسایی مثله خودت که یک درد مشترک داری یه چیز دیگس واقعن!
مثلن امکان نداره سر کلاس یهو دوستت تشنج کنه بلرزه و بعد بمیره دور از جونش؟

 

[sadlove]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

من رفتم یه بار.چقد بوسم کردن بابا خب از نظر رسیدگی واقعن قابل جبرانه.ینی میشه امکانات فراهم کرد.من خودم یکی از کارایی که میکنم همین ساخت یه خونه سالمندانِ.اما خب باید هزینه زیادیم بکنن تا اونجا پذیرش بشن.

باو اینقدر دزدی میشه واسه پولایی ک براشون میذارن واسه غذا و لباس و اینا . چیزاشون تمیز نیست پرستارا رسیدگی نمیکنن درست .

یعنی دیدم ک میگما . از قبل بگی بری فک میکنی بهبه چه جای خوبیه چ خوش میگذره بهشون رسیدگی اینا بعد یهو بری میبینی چقدر بدختن اینا

 

[nasim fakhr mohammadi]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

آیا این احتمال وجود نداره شما سر کلاس باشین یهو گوجه ساندویج تو گلو دوستتون گیر کنه بعد بمیره دور از جونش؟ یا با دوستتون تو پارک باشین و بخندین یهو از شدت خنده سکته مغزی کنه و درجا بمیره دور از جونش؟یا یکی از بچه های کلاستون دستش بره تو سبزی خورد کن دیگه انگشت نداشته باشه؟ من خیلی خودم احساساتیم.اما واقن اینا ممکنه اتفاق بیفته پس زندگی نکنیم؟یا نریم مدرسه؟باید واقع بین بود خب.اینکه آدم تو خونش باشه و هرازگاهی بچه هاش بیان خبر بگیرن ازش،بازم آدم تنهاس.دوست بودن با کسایی مثله خودت که یک درد مشترک داری یه چیز دیگس واقعن!
مثلن امکان نداره سر کلاس یهو دوستت تشنج کنه بلرزه و بعد بمیره دور از جونش؟

الان به نظرت احتمال اینا مثل همه؟
یه آمار بگیر، این قضیه‌ی هر ده روز یه تلفات احتمالش 50 درصده مثلا! اما این مثالا احتمالش واقعا خیلی کمه خب.

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

الان به نظرت احتمال اینا مثل همه؟
یه آمار بگیر، این قضیه‌ی هر ده روز یه تلفات احتمالش 50 درصده مثلا! اما این مثالا احتمالش واقعا خیلی کمه خب.

ببین من میگم آدم اگه بخواد فک کنه آره اونجا فلان دوستم میمیره وای چه بدِ و اینا نمیتونه زندگی کنه خووب.مثلن همه ما میدونیم یه روز پدر و مادرمون میمیرن.احتمالش هست درسته؟اما آیا درسته بهش فکر کنیم؟یا اصلن احتمال بدیم؟من میگم این چیزا نباید مهم باشه.همین!

باو اینقدر دزدی میشه واسه پولایی ک براشون میذارن واسه غذا و لباس و اینا . چیزاشون تمیز نیست پرستارا رسیدگی نمیکنن درست .
یعنی دیدم ک میگما . از قبل بگی بری فک میکنی بهبه چه جای خوبیه چ خوش میگذره بهشون رسیدگی اینا بعد یهو بری میبینی چقدر بدختن اینا

آره میدونم.اما خب با یه سری کارها میشه اینو جبران کرد.و اینکه خب یه قشریم هستن که تو خونه خودشون ممکنه وضع از خونه سالمندان بدتر باشه از نظر غذا و پوشاک.از هر دوطرف ببینی به طور میانگین میشه گفت خوبه.حالا یه سری تلاش ها هم باید بشه که خووب تر بشه.من از این نظر میگم که آدم با یه سری هم نسل خودش زندگی میکنه و لذت بخشه واقعن!از نظر امکانات ممکنه خووب باشه ممکنه بد!

 

[nasim fakhr mohammadi]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

ببین من میگم آدم اگه بخواد فک کنه آره اونجا فلان دوستم میمیره وای چه بدِ و اینا نمیتونه زندگی کنه خووب.مثلن همه ما میدونیم یه روز پدر و مادرمون میمیرن.احتمالش هست درسته؟اما آیا درسته بهش فکر کنیم؟یا اصلن احتمال بدیم؟من میگم این چیزا نباید مهم باشه.همین!

نباید یا بایدشُ من نمیدونم.
ولی تو روحیه‌ی یک فرد سالم و طبیعی حتما تاثیر میذاره.

 

[sadlove]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

ببین فات اینجور راحت مردن میحرفی چهار پنج سال دیگع بیا با خودم ببرمت بیمارستان یه شب شیفت ادم جلوت بمیره بفهمی اینا چی میگن .

خیلی بده . من جلوم ادم مرده خیلی بده خیلی خیلی .



بعدم کثیف اینکه مثلن طرف دستشویی کرده ملافش همه چیش کثیفه عوض نکنن . این خوبه بنظرت در مقابل موندن کنار هم سنهای خودمون می ارزه !؟

خدا نکنه هیچ کدوممون به اون سن برسیم ک بخوایم به بچه هامون نیاز داشته باشیم اول . دوم اگع وضع خودمون خوب باشع میشه یه پرستار بگیریم بدون نیاز ب فرزند .
البته همه بچه ها هم اینطور نیستن ک نرسن من بابابزرگم سه ماه تو جا بودن فلج شدن بعد از سکته عمم مراقبشون بود..
یا این همسایمون بچه هاش هماهنگ کردن نوبتی میرن همونجا مراقبشن .

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

ببین من راحت در مورد موردن حرف نزدم.من موجودیم که مریض میبینم چون درد میکشه من درد میکشم و گریه میکنم.اما من میگم اینجور احتمال دادن ها و پیش بینی زندگی درست نیست!

ببین منم میگم باید اینا فراهم بشه.پست اول میگه:

به نظرتون بردنِ مادر پدرایی که به قول خودشون یک عمر این بچّه‌ها رو بزرگ کردن، به خانه‌ی سالمندان‌ی که اصولا باعثِ اذیت‌شون می‌شه؛ کار درستیه؟

من میگم واقعن چرا باید باعث اذیتشون بشه.خیلی از سالمندان فکر میکنن که فرزانداشون دوسشون ندارن که بردنشون خونه سالمندان که من میگم این اشتباه. #اولین پستم تو تاپیک

حالا گفتی کثیفه،قبول دارم.اما خب این چیزیه که قابل درست شدنه.مشکل تنها خانه سالمندان نیست.در کل تعداد پرستارا کم شده.خیلی کم میرن شغل پرستاری که خب خودش معضله.و خب مشکلات هم اونقد زیاده که هر آدمی اعصابش خورده مخصوصن اون پرستاری که داره کار میکنه و خستس.به نظرم اینکه میگی کثیفیش اینجوریِ به دوتا چیز ربط داره،یکی اینکه حقوق خوبی شاید نگیرن پرستارا و دیگه اینکه فرهنگ پرستار شدن!!! و اگر این دوتا درست بشه خونه سالمندان بهشت میشه. ولی اگه درست نشه - ینی پرستار کم اشه و اگه باشه بی حوصله - تو خونتم بیاری باز هم ممکنه رفتار خوبی با تو نداشته باشه مخصوصن اینکه بدونِ کسی پشتیبانت نیست!

 

[sadlove]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

نیرو پرستار کمه ولی حقوقشون خیلی خوبه تو شهرای بزرگ . فوری هم استخدام میکنن ب دلیل همون کمبود نیرو .
همشم ب نیرو اینا نیست . کلن چه خانه سالمندان چه بهزیستی تو این موارد دزدی زیاد میشه .

تو خونه خوب نبود فوری عوض میکنی خب بعد هم میشه تحقیق کرد هر کسیو نیاورد خب . شاید طرف دزدی کرد اصن تو خونه نمیشه هر کسیو از اول اورد ک

اینجور احتمالها درست داری میگی ولی یه جا مث خانه سالمندا ک سنشون بالاست خب طبیعیه و بیشتره . یا مثلن تو بیمارستانها مرکز سرطانیا عادیه .

 

[cid]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

خب یه پدر باید همیشه یه مقدار برای پیری خودش کنار بزاره یا تو محضر و جایی ذکر کنه که اگر هم زودتر از همسرشون فوت شدن برای نرسیدن پای همسرشون به خانه ی سالمندان، قسمتی از اموال به نام همسرشون باشه!
پدر و مادر فکر اینجاهارو نمیکنن و اکثر بچه ها هم ارث و پول میاد وسط فکر مادر یا پدر پیرشونو نمیکنن و فورا میرن خانه ی سالمندان. :)

 

[فات]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

نیرو پرستار کمه ولی حقوقشون خیلی خوبه تو شهرای بزرگ . فوری هم استخدام میکنن ب دلیل همون کمبود نیرو .
همشم ب نیرو اینا نیست . کلن چه خانه سالمندان چه بهزیستی تو این موارد دزدی زیاد میشه .

تو خونه خوب نبود فوری عوض میکنی خب بعد هم میشه تحقیق کرد هر کسیو نیاورد خب . شاید طرف دزدی کرد اصن تو خونه نمیشه هر کسیو از اول اورد ک

اینجور احتمالها درست داری میگی ولی یه جا مث خانه سالمندا ک سنشون بالاست خب طبیعیه و بیشتره . یا مثلن تو بیمارستانها مرکز سرطانیا عادیه .

میدونی کارشون سخته و اون حقوق به نظر من مناسب نیست.چون اگه مناسب سختیه کار بود پس باید این رشته خواهان زیادی هم میداشت که نداره متاسفانه.

در مورد احتمالا درسته تو اون شرایط زیادِ.اما خب اون زمان تو خودتم میدونی آخره راهی و میخوای بمیری.آدم سبک تره نسبت به الانش.الان ما تو سنی هستیم که فوق العاده احساسی ایم.شاید بزرگتر بشیم قوی تر بشیم.

 

[Shery]

پاسخ : خانه‌ی سالمندان

ببینین ؛ اینکه فرد احساس کنه که فرزنداش و بقیه نخواستنش و واسش وقت نذاشتن و دوسش نداشتن که گذاشتنش خونه سالمندان داغون میکنه آدمو...

اینکه مثلا فرد حس کنه تو دوره ی جوونیشو حتی میانسالیش انقدر زحمت کشیده و کار کرده و زندگیشو وقف فرزنداش کرده...

و حالا که دیگه پیر شده ؛ ناتوان شده... احتیاج به رسیدگی و مراقبت و مهم تر از همه محبت داره... ولش کردن رفتن...

بهرحال حتی اگه سنشم زیاد باشه یا هرچیزی... دوست داره اگه میخواد فوت کنه تو خونه خودش باشه... تو محیطی باشه که 70 ساله اونجا زندگی کرده...
دوست داره سالای آخر عمرش با آرامش و رضایت خاطر زندگی کنه و با آرامش بمیره ... دوست نداره حس اضافه بودن داشته باشه...



اینکه شما میگین پیش همسن و سالاشه و فلان... واسه یه پیرزن یا یه پیرمرد مثلا اینکه تو پارک یا جایی بایه همسن خودشون یکی دو ساعت صحبت کنن و اینا خب طبیعتا خوشحال کنندس... ولی هیچ کسی راضی نیست خانواده و آشنایانه خودشو ول کنه بره با آدمای غریبه زندگی کنه... هرچند همسنوسال...