- شروع کننده موضوع
- #1
shadi
کاربر نیمهحرفهای
- ارسالها
- 273
- امتیاز
- 14
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان بندرعباس
- شهر
- بندرعباس
- مدال المپیاد
- کامپیوتر، ریاضی و نجوم
- دانشگاه
- صنعتی شریف(!!!)
- رشته دانشگاه
- معلوم نيست
*پ.ن : دوستان سَلام . از این به بعد اختراعات ، جدید ترین اختراعات ، اخبار اختراعات رو اینجا بذارید . تاپیک اخبار و وقایع علمی کم کم می ره که اختصاص پیدا کنه به اکتشافات و این تاپیک به اختراعات و کپی پیست رو رفته رفته حذف کنید بجای مطالب طولانی مطالب کوتاه رو انتخاب و قسمت های مهم رو رنگی کنید.پست های زندگی نامه اکثرا حذف نشد اما از این به بعد تاپیک بیشتر به سمت معرفی اختراعات و اخبارشون می ر ِ تا زندگی دانشمندان
*پ.ن:اسپم ها پاک شد
کوییـ ـن
خاطره اولین ملاقات پروفسور حسابی با انیشتین:
سید محمود حسابی در سال1281 هجری شمسی از پدر و مادری تفرشی در تهران زاده شد.پس از سپری کردن 4 سال از دوران کودکی در تهران به همراه خانواده (پدر،مادر و برادر )عازم شامات گردید.در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت و در مدرسه ای فرانسوی آغاز کرد و هم زمان توسط مادر فداکار،متدین و فاضل خود (خانم گوهرشاد حسابی) تحت آموزش تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی قرار گرفت.استاد قرآن کریم را حفظ بود و به آن اعتقادی ژرف داشت و دیدان حافظ را نیز از بر داشته و هم چنین به بوستان و گلستان سعدی،شاهنامه فردوسی،مثنوی مولوی و منشات قائم مقام اشراف کامل داشت.
شروع تحصیلات متوسطه ایشان مصادف بود با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان در بیروت.از این رو پس از دو سال تحصیل در منزل برای ادامه تحصیل به کالج آمریکایی بیروت رفت و در هفده سالگی لیسانس ادبیات، در نوزده سالگی لیسانس بیولوژی و پس از آن مدرک مهندسی راه و ساختمان را اخذ نمود.در آن زمان با نقشه کشی و راه سازی به امرار معاش خانواده کمک می کرد.استاد همچنین در رشته های پزشکی،ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات آکادمیک پرداخت.
شرکت راهسازی فرانسوی که استاد در آن مشغول به کار بود،به پاس قدردانی از زحماتش او را برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه اعزام کرد و بدین ترتیب در سال 1924 میلادی به مدرسه عالی برق پاریس وارد و در سال 1925 میلادی فارغ التحصیل شد!
همزمان با تحصیل در رشته معدن،در راه آهن برقی کشور فرانسه مشغول به کار شد و پس از پایان تحصیل در این رشته کار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت "سار" آغاز کرد.سپس به دلیل وجود روحیه علمی به تحصیل و تحقیق در دانشگاه "سوربن" در رشته فیزیک پرداخت و در سال 1927 میلادی در بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با ارائه ی رساله ای تحت عنوان "حساسیت سلول های فتوالکتریک" با درجه عالی دریافت کرد.
پروفسور حسابی به دلیل عشق به میهن و با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور به ایران بازگشت و با ایمان و تعهد به خدمتی خستگی ناپذیر پرداخت تا جوانان ایرانی را با علوم نوین آشنا سازد. پایگذاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی دانشکده های فنی و علوم دانشگاه تهران،نگارش ده ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گذاری فیزیک و مهندسی نوین،ایشان را به نام پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران در کشور معروف کرد.
پروفسور حسابی چند نظریه ی مهم در علم فیزیک داشت که مهم ترین و آخرین آنها نظریه«بی نهایت بودن ذرات» بود. او در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات میکند و همه ی آنها توصیه میکنند که بهتر است به طور مستقیم با دفتر پروفسور انیشتین تماس بگیرد بنا بر این ایشان نامه ای را همراه با محاسبات مربوطه برای آن دفتر در دانشگاه «پرینستون» می فرستد. بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت می شود و وقت ملاقاتی با دستیار انیشتین برایش مشخص می شود پس از ملاقات با پروفسور «شتراووس» به ایشان گفته می شود برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور انیشتین تعیین می شود تا نظریه ی خود را به صورت حضوری برای ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کند :
وقتی برای اولین بار با بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت انیشتین رو به رو شدم ایشان را بی اندازه ساده،آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زود تر از من در اتاق انتظار دفترش منتظر من نشسته بود و وقتی وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون این که پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست نظریه ی خود را رد ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای او توضیح دادم و بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداخت گفت که ما یک ماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد.
یک ماه بعد وقتی دوباره به ملاقات انیشتین رفتم،به من گفت:«من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می توانم به جرات بگویم که نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد.» باورم نمیشد که چه شنیده ام ،دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم، در ادامه اما توضیح داد:«البته نظریه ی شما هنوز متقارن نیست و باید بیشتر روی آن کار کنید. برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید. من به دستیارم خواهم گفت که همه ی امکانات لازم را در اختیار شما بگذارد.» به این ترتیب با پیگیری دستیار و ارسال نامه ای با امضای انیشتین،بهترین آزمایشگاه نور آمریکا را در دانشگاه شیکاگو ا امکانات لازم در اختیارم قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند. اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جا به جایی وسایل شخصی بر روی میز و کشو های آن بودم متوجه شدم یک دسته چک سفید که تمام برگه های آن امضا شده بود در داخل یکی از کشو ها جا مانده است.به سرعت آن را نزد رئیس آزمایشگاه بردم. رئیس آزمایشگاه گفت:«این دسته چک جا نمانده و متعلق به شماست که تمام نیازمندی های تحقیقاتی خود را بدون تشریفات اداری تهیه کنید.این امکانات برای تمام پژوهشگران این آزمایشگاه فراهم شده است.»گفتم:اما با این روش امکان سوء استفاده هم وجود دارد. که او در پاسخ گفت:«درصد پیشرفت ما از این اعتماد در مقابل خطاهای احتمالی همکاران خیلی ناچیز است.»بعد از مدت ها تحقیق بالاخره نظریه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعیه را به دانشگاه "پرینستون" فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد.با تشویق حاضرین در جلسه وارد سالن شدم و با کمال شگفتی دیدم انیشتین در مقابل من ایستاد و احترام کرد و به دنبال او سایر اساتید و دانشمندان هم برخاستند.من که کاملاً مضطرب شده و دست و پای خود را گم کرده بودم با اشاره ی انیشتین در کنار ایشان نشستم.پس از این که کمی آرام تر شدم پای تخته رفتم و شروع کردم به توضیح معادلات و محاسباتم.پروفسور انیشتین مرا صدا کرد و گفت که چرا این همه با عجله!گفتم نمی خواهم وقت شما و اساتید را بگیرم ولی ایشان با کمال محبت گفت:«خیر الان شما پروفسور حسابی هستید و من و دیگران دانشجوی شما...و وقت ما کاملاً در اختیار شماست.»من آن روز درس های بزرگی از انیشتین یاد گرفتم.
*من شخصاً با خوندن این از خودم ناامید شدم 4 تا کتاب می خونم تازه کلی هم پز میدم تیزهوشم و ...اگه ما تیزهوشیم پس دکتر حسابی کیه؟!اینو مخصوصاً گذاشتم شما هم ناامید شید...
*پ.ن:اسپم ها پاک شد
کوییـ ـن
خاطره اولین ملاقات پروفسور حسابی با انیشتین:
سید محمود حسابی در سال1281 هجری شمسی از پدر و مادری تفرشی در تهران زاده شد.پس از سپری کردن 4 سال از دوران کودکی در تهران به همراه خانواده (پدر،مادر و برادر )عازم شامات گردید.در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت و در مدرسه ای فرانسوی آغاز کرد و هم زمان توسط مادر فداکار،متدین و فاضل خود (خانم گوهرشاد حسابی) تحت آموزش تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسی قرار گرفت.استاد قرآن کریم را حفظ بود و به آن اعتقادی ژرف داشت و دیدان حافظ را نیز از بر داشته و هم چنین به بوستان و گلستان سعدی،شاهنامه فردوسی،مثنوی مولوی و منشات قائم مقام اشراف کامل داشت.
شروع تحصیلات متوسطه ایشان مصادف بود با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان در بیروت.از این رو پس از دو سال تحصیل در منزل برای ادامه تحصیل به کالج آمریکایی بیروت رفت و در هفده سالگی لیسانس ادبیات، در نوزده سالگی لیسانس بیولوژی و پس از آن مدرک مهندسی راه و ساختمان را اخذ نمود.در آن زمان با نقشه کشی و راه سازی به امرار معاش خانواده کمک می کرد.استاد همچنین در رشته های پزشکی،ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات آکادمیک پرداخت.
شرکت راهسازی فرانسوی که استاد در آن مشغول به کار بود،به پاس قدردانی از زحماتش او را برای ادامه تحصیل به کشور فرانسه اعزام کرد و بدین ترتیب در سال 1924 میلادی به مدرسه عالی برق پاریس وارد و در سال 1925 میلادی فارغ التحصیل شد!
همزمان با تحصیل در رشته معدن،در راه آهن برقی کشور فرانسه مشغول به کار شد و پس از پایان تحصیل در این رشته کار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت "سار" آغاز کرد.سپس به دلیل وجود روحیه علمی به تحصیل و تحقیق در دانشگاه "سوربن" در رشته فیزیک پرداخت و در سال 1927 میلادی در بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را با ارائه ی رساله ای تحت عنوان "حساسیت سلول های فتوالکتریک" با درجه عالی دریافت کرد.
پروفسور حسابی به دلیل عشق به میهن و با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور به ایران بازگشت و با ایمان و تعهد به خدمتی خستگی ناپذیر پرداخت تا جوانان ایرانی را با علوم نوین آشنا سازد. پایگذاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی دانشکده های فنی و علوم دانشگاه تهران،نگارش ده ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گذاری فیزیک و مهندسی نوین،ایشان را به نام پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران در کشور معروف کرد.
پروفسور حسابی چند نظریه ی مهم در علم فیزیک داشت که مهم ترین و آخرین آنها نظریه«بی نهایت بودن ذرات» بود. او در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات میکند و همه ی آنها توصیه میکنند که بهتر است به طور مستقیم با دفتر پروفسور انیشتین تماس بگیرد بنا بر این ایشان نامه ای را همراه با محاسبات مربوطه برای آن دفتر در دانشگاه «پرینستون» می فرستد. بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت می شود و وقت ملاقاتی با دستیار انیشتین برایش مشخص می شود پس از ملاقات با پروفسور «شتراووس» به ایشان گفته می شود برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور انیشتین تعیین می شود تا نظریه ی خود را به صورت حضوری برای ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می کند :
وقتی برای اولین بار با بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت انیشتین رو به رو شدم ایشان را بی اندازه ساده،آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زود تر از من در اتاق انتظار دفترش منتظر من نشسته بود و وقتی وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون این که پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست نظریه ی خود را رد ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای او توضیح دادم و بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداخت گفت که ما یک ماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد.
یک ماه بعد وقتی دوباره به ملاقات انیشتین رفتم،به من گفت:«من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می توانم به جرات بگویم که نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد.» باورم نمیشد که چه شنیده ام ،دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم، در ادامه اما توضیح داد:«البته نظریه ی شما هنوز متقارن نیست و باید بیشتر روی آن کار کنید. برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید. من به دستیارم خواهم گفت که همه ی امکانات لازم را در اختیار شما بگذارد.» به این ترتیب با پیگیری دستیار و ارسال نامه ای با امضای انیشتین،بهترین آزمایشگاه نور آمریکا را در دانشگاه شیکاگو ا امکانات لازم در اختیارم قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند. اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جا به جایی وسایل شخصی بر روی میز و کشو های آن بودم متوجه شدم یک دسته چک سفید که تمام برگه های آن امضا شده بود در داخل یکی از کشو ها جا مانده است.به سرعت آن را نزد رئیس آزمایشگاه بردم. رئیس آزمایشگاه گفت:«این دسته چک جا نمانده و متعلق به شماست که تمام نیازمندی های تحقیقاتی خود را بدون تشریفات اداری تهیه کنید.این امکانات برای تمام پژوهشگران این آزمایشگاه فراهم شده است.»گفتم:اما با این روش امکان سوء استفاده هم وجود دارد. که او در پاسخ گفت:«درصد پیشرفت ما از این اعتماد در مقابل خطاهای احتمالی همکاران خیلی ناچیز است.»بعد از مدت ها تحقیق بالاخره نظریه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعیه را به دانشگاه "پرینستون" فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد.با تشویق حاضرین در جلسه وارد سالن شدم و با کمال شگفتی دیدم انیشتین در مقابل من ایستاد و احترام کرد و به دنبال او سایر اساتید و دانشمندان هم برخاستند.من که کاملاً مضطرب شده و دست و پای خود را گم کرده بودم با اشاره ی انیشتین در کنار ایشان نشستم.پس از این که کمی آرام تر شدم پای تخته رفتم و شروع کردم به توضیح معادلات و محاسباتم.پروفسور انیشتین مرا صدا کرد و گفت که چرا این همه با عجله!گفتم نمی خواهم وقت شما و اساتید را بگیرم ولی ایشان با کمال محبت گفت:«خیر الان شما پروفسور حسابی هستید و من و دیگران دانشجوی شما...و وقت ما کاملاً در اختیار شماست.»من آن روز درس های بزرگی از انیشتین یاد گرفتم.
*من شخصاً با خوندن این از خودم ناامید شدم 4 تا کتاب می خونم تازه کلی هم پز میدم تیزهوشم و ...اگه ما تیزهوشیم پس دکتر حسابی کیه؟!اینو مخصوصاً گذاشتم شما هم ناامید شید...