به نقل از فاطمه م. :بسیار ممنون از آقای amir h ، در جایگاهی نیستم که بخوام نقد کنم و به همین دلیل این کار رو انجام نمیدم، ولی شعر بسیار زیبا و دوست داشتنی ای رو داشتن.
من جزو داوطلبان شرکت در مسابقه بودم ولی متاسفانه شعرم به مسابقه نرسید ، شعری که به نظرتون برای من بوده شعر دوست عزیزم آقای احسان صدرایی هست .
به نقل از یاسین نعیمی :مسابقه ی خوبی بود ! تبریک میگم به برنده ها ! امیدوارم ادامه داشته باشه این مسابقه و خسته نباشید میگم به مدیرای انجمن و داورا !
فقط تنها نکته ای که به نظرم اومد که بگم اینه که اصولا درسته که شعر سپید و نیمایی رو نو در نظر میگیریم ولی شاید بهتر باشه که این دو قسمت از هم جدا باشن ! چون بر اساس مفاهیم شعری ، شعر نیمایی به کلاسیک بسیار نزدیک تره و برآمده از همون قالب غزله ولی فضای شعر سپید کاملا متفاوته ! و نمیشه یک شعر وزن و قافیه دار رو با شعر سپید مقایسه کرد چون در شعر سپید فقط مفاهیم عمیق و گاهی شبه عمیق مد نظر هست در حالی که در شعر نیمایی بیشتر اصول و قواعد در کنار مفاهیم مطرحه !
در هر صورت ممنون از همه به خصوص داماد مسعودی و ساحره که واقعا زحمت کشیدن تو این مدت !
و در آخر این چیزیه که علاوه بر شما از بسیاری از دوستان وبزرگان هم شنیدم و چند وقتیه خیلی سختگیرانه دارم روش کار میکنمدر کل از نظر معنا اول و آخر شعر یک سیاه نمایی و در ابیات میانی نافرجامی عاشقانه و انتقاد اجتماعی .. میشه گفت هر کدوم از ابیات میتونه جداگانه یه شعر باشه اما در کنار هم یه معنای واحد و منسجم نمیسازن.
بعله اگه شعر ها نقد بشه زیبایی مسابقه هم کامل میشه ...به نقل از sahere :پ ن:قاطی حرفاتون الطفاتیم به شعرا داشته باشین.مجلس،مجلس نقد هست ""
به نقل از احســــــــــــــــــــان :زرد: توضیحاتشو توی قرمز میدم
قرمز: 1) هست : کشیده : بلند + کوتاه : _U
که باید باشه :بلند : _
اصلاحیه پیشنهادی: من هستم، او هم! ما هستیم.
2) قسمت "اندازیم" و "سازیم" وزنشون درسته!!! ولی نکته اینجاس ک برای اینکه وزن اینا درست باشه باید به ترتیب "دستِ" و "جوی" رو با اشباع بخونیم. و از اونجایی ک فکر کنیم، آخر "جوی" ساکن باشه و کسره نداشته باشه، نمیشه با اشباع خوندش. حالا اگه حتی آخرش کسره داشته باشه و بشه با اشباع خوند، وزنش در یک هجا در هر رکن با وزن بقیه ی شعر متفاوته!
به هر حال اصلاحیه ی پیشنهادی: دست در دست خدا اندازیم - آب در جوی روان میسازیم
اول از همه باید بگم خیلی خیلی ممنون که وقت گذاشتی و شعر رو نقد کردی : )
و بعد...
1.من قصدم تاکید بیشتری روی کلمه ی "هست" بود و یه جورایی اینجا وزن رو فدا کردم ( ) و یه جور هنجار شکنی میخاستم داشته باشم ینی یه جا وزن توی یه مصراع وزنش رو از دست بده ( مثل یه stop یه دفه ای ) و دوباره به وزنش برگرده نمیدونم که تا چه حد موفق بودم
2.اینجا خیلی نظری ندارم میدونم یکّم وزن روی جوی کار میلغزه
به نقل از یاسین نعیمی :2- اما در مورد محتوا در کل باید بگم شعر خوبی بود که مشخصا برای عکس و از روی عکس گفته شده بود و به جهت اینکه شاعر سعی داشته شعرش با عکس انطباق زیادی داشته باشه تمام مفهوم رو با عکس پیش برده و شاید یکی از نقاط قوت این شعر همین موضوع باشه . اما به نظرم شاید بهتر بود شاعر کمی فراتر از عکس حرکت کنه و تنها عکس رو روایت نکنه ! به طوری که به ذهن مخاطب این اجازه رو بده یک پیوند منطقی بین شعر و عکس پیدا کنه !
راستش این شعر در ظاهر کاملن عکس رو یه جورایی توصیف میکرد که کمبود آب هست که من برداشتم از عکس همین بود ! ولی در لفافه داشت دوتا موضوع مهم رو بیان میکرد ( توضیح بدم ؟ )
3- نکته ی مهم تری که انتظار می رفت شاعر به اون دقت داشته باشه اینه که مهم ترین پیامی که شخص با دیدن عکس به نظرش میرسه ماهی های نقاشی شده روی زمین هستن بنابر این فرصت بسیار عالی برای شاعر به وجود میاد که بتونه یک عکس که در اون مفاهیم سورئال وجود داره به یک مسئله ی رئال پیوند بزنه که یکی از قوی ترین توانایی های شاعر محسوب میشه اما متاسفانه در این شعر دیده نمی شد (البته من شعر بقیه ی دوستان رو نخوندم اما اگر کسی به این مسئله توجه داشته باشه به نظر من از نظر مفهوم باید نمره ی کامل رو بگیره )
اتفاقن خیلی دوست داشتم که شعر اینطور باشه ولی متاسفانه بازهم کمبود وقت ...
4- مسئله ی مهم دیگه ای که وجود داره و من فکر میکنم شاعر این شعر رو با عجله سروده اینه که در قسمتی از شعر , شاعر از گذرا بودن جوی و غم غربت ماهی ها و جدایی از اونها صحبت میکنه که تا اینجای کار مشکلی نیست .
می نشینم لب جوی
با دلی گرفته از غربت سخت
از غم رفتن این ماهی ها
من فک میکنم کلن اشتباه متوجه مهوم کلی شعر شدین ! مفهوم به این صورته که به دلیل خشکی رود ماهی ها مجبور به مهاجرت هستند و مهاجرت و غربت بسیار سخته و ما باید خودمون با یه اتحاد به اونا کمک کنیم !
اما به طرز عجیبی شاعر در پایان شعر ارزو میکنه که آب در جوی روان باشه ! بنابر این وقتی آب روان باشه ماهی ها هم گذر می کنن و غم غربت سخت تر میشه ! یعنی شاعر حرف اول خودشو نقض میکنه ! و نکته ی دیگه اینه که به نظر من شاعر اصلا به تفاوت "جوی" و "رود" توجه نکرده و مصرع "ماهی ای تشنه لب خشکی رود" به نظر من کاملا مغایر هست با مفهوم کلی شعر .
من هستم او هست ما هستیم !
دست در دست هم اندازیم باز
آب در جوی روان سازیم باز !
دوتا ایراد آخر هم از قدرت درک من خارجه ! مخصوصن مشکل "ماهی ای تشنه لب خشکی رود" !
بسیار بسیار ممنون به خاطر وقتی که گذاشتی :)
به نقل از sahere :نمیدونم چرا انقدر زبان شعر شما ثقیل عه
مثلا بیت برف و بام کلا نمیفهمم چی میگین !به نظرم شعر قویه ولی روون نیست.من اصن درحدی نیستم که بیام راجب شعرا حرف بزنم
ولی خب واسه خالی نبودن عریضه.