پاسخ : اولین نشست ادبی سایت
این تعریف مسمطه واسه اونایی که یادشون رفته
"مُسَمَّط به نوعی از قصیده یا اشعاری گفته میشود که شاعر بنای آن را بر چند مصراع همقافیه بنهد و مصراع آخر را بر قافیهای دیگر قرار دهد....به مسمطهایی که بند و رشتهٔ مسمط آنها مجموعهٔ سه مصراع باشد، مسمطِ مثلث (سهتایی) اطلاق میشود. همینطور، به چهارمصراعیِ مربع (چهارتایی)، به پنجمصراعی مخمس (پنجتایی)، به ششتایی مسدس، و به هشتتایی مثمن می گویند، که درمیان همهٔ این موارد، مسدس از همه رایجتر است."
واسه شروع یه مربع از حمیدرضا برقعی رو داریم :
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را