اگه شغلت آزاد بود، دوست داشتی چیکاره میشدی؟؟

[Nimbus]

اینکه تو ذهن ما جا افتاده حتما باید یه شغل آنچنانی داشته باشیم و یا دکتر مهندس یا هیچی خیلی خطرناکه !
خیلی از این شغل ها رو میتونید داشته باشید ولی به خودتون اجازه نمی‌دید برید سمتش چون تصورتون ازش یه شغل سطح پایینه در حالی که : car not r =)

رفع اسپم : گل فروشی که احتمالا هم برن سمتش ^_^

نگفتیم آرزومونه شغلمون این باشه، من n تا شغل دیگه غیر فیزیک هست که دوست دارم انجام بدم و آزاد نیست. مثل بعضی مهندسی ها ، مامور مالیات یا وکیل.

 

[Cafune]

عروسک فروشی میزدم *__*

 

[Nabat]

کارگاه تولید لباس
از طراحی های خودم میزدم
در کنارش مزون هم میدااااشتم
:)
افسوس :)

 

[sara-li]

تاجر فرش! با فرش باف ها قرار داد می بستم فرش ها رو صادر میکردم به اقصا نقاط دنیا.... خودمم یه حجره قدیمی میزدم تو بازار فرش برند خودمو میفروختم....
یه خونه هم دبی یا مسقط میگرفتم( این ربطی به موضوع نداشت ولی باید اینجا میگفتم که کلکسیون آرزو هام کامل شه)

 

[sarvenaz_dm]

جعبه متن مخفی

کی به کیه، یکم خالی شم امشب ((:

جعبه متن مخفی

شاید عجیب به نظر بیاد، عموما هم نباید اینا رو بگم چون خب، "برای یه خانم دکتر زشته!" ولی؛

عمیقا عاشق کار میکاپ، فروشندگیِ خصوصا لباس تو مغازه خودم، آشپزی، و بله، رانندگی نیسان هستم (((:

 

[PashMack]

تو کافه کار میکردم
هم درست کردن نوشیدنی و غذا و اینا رو دوست دارم هم اینکه کلی آدم متفاوت میبینی که میتونی تو ذهنت فک کنی زندگی هرکدومشون چطوریه خیلی باحاله

کتاب فروشی ام خیلی خوبه ولی بزرگ باشه لطفا که کتاب زیاد داشته باشه

 

[متین.]

یعنی هیچکس دوست نداره سبزی فروشی بزنه؟
یا نونوایی؟ یا پلاستیک فروشی یا مثلا تعویض روغنی؟

 

[saba.hjm]

سیسمونی فروشییییی با تکمییل ترین وسایل نینی هااا

 

[maleck :)]

چوپانی و آشپزی را دوست می‌دارم.

 

[Hecate]

یه عطاری بزرگ که توش همه نوع گیاه و داروی گیاهی پیدا میشه^^

 

[MarMari]

يه كافه ميزدم يه گرامافون هم ميذاشتم داخلش و دو سه تا كارتن هم صفحه گرامافون ميخريدم و ملت را مستفيض مي نمودم. چينشش هم به صورت قديمي تو سبك هاي كافه دربار و... . از اين چيزايي كه اين كافه جديدي ها به خورد مردم ميدادن هم ترجيح ميدادم توي منو نذارم و اون هم در مايه هاي همون كافه هاي قديمي باشه.

 

[فاطیما]

باریستا:) بوی قهوه آدم رو مست میکنه.. و اینکه نوشیدنی هایی درست کنی که با قلپ قلپ خوردنش خستگی و سختی روز یه نفر بشوره بره، واقعا حس خوبی میده به آدم:‌))
عکاس.. این جدی یکی از علایق شخصیمه که در آینده ای نه چندان دور مهارتش رو یاد خواهم گرفت:)
کتاب فروش یا اینکه یه دونه مغازه لوازم التحریر میداشتم، با کلی چیزای کیوت^^
و هم اینکه گلفروش. دیدن هر روزه ی گل ها آدمو به وجد میاره

 

[amir_]

جعبه متن مخفی

ظاهر یسری کارا خیلی مشتیه ولی انجامشون طاقت فرساست مث راننده کامیون داستان زیاد داره

شاید لوازم التحریری
شایدم کتابفروشی

 

[Herearshia]

عطاری و آجیل فروشی

 

[zeynabgol]

دوست می فروختم.